به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، برخی از مهمترین گزارش ها و تحلیل های مطبوعات و رسانه های خبری کشور را در ادامه بخوانید.
ادامه انتقادات از مجری شدن افخمی/ عصر ایران: تلویزیون چرا عقب گرد میکند!؟
عصر ایران نوشت:
علی فروغی مدیر جوان شبکه 3 سیما در برنامه «حالا خورشید» در جواب پرسش احتمال پخش مجدد برنامه 7 (برنامهای تخصصی با محوریت سینما) اعلام کرد: « از اواسط دی و یک ماه قبل از جشن سینمای ایران (جشنواره فجر) روی آنتن خواهیم داشت و بهروز افخمی با انرژی کار را پیش میبرد و یک 7 جدی خواهیم داشت. »
برنامه 7 از ابتدای شروع به کارش تا به امروز چند بار دچار تغییر شده است ابتدا با فریدون جیرانی شروع بکار کرد و بعد از او محمود گبرلو سکان آن را در دست گرفت و بعد از گبرلو، بهروز افخمی عهده دار آن شد و سال گذشته فقط 10 روز همزمان با جشنواره فجر پخش شد که رضا رشیدپور آنرا اجرا کرد و بعد از آن اگر چه اسامی مختلفی برای سری جدید برنامه 7 مطرح شد (مانند: علیرضا رئیسیان، محمدحسین لطیفی، مهدی کرمپور و…. ) عاقبت به اینجا رسیده است که دوباره بهروز افخمی مجری آن باشد.
گرچه برنامه «هفت» بویژه در دو سال اخیر از اهداف اولیه و فلسفه وجودیاش فاصله گرفته و به تریبونی علیه سینما تبدیل شده بود اما تعطیلی تنها برنامه سینمایی تلویزیون (در آنزمان) هم خبری امیدوارکننده برای اهالی سینما نبود با وجود این انتظار این بود که این تعطیلی کوتاه مدت فرصتی برای بازاندیشی درباره اهداف و سیاستهای این برنامه باشد و علاقهمندان سینما شاهد همان برنامهای باشند که از پاییز سال 88 که زمزمههای ساخت آن مطرح شد منتظرش بودند؛ برنامهای تحلیلی، خبری و البته انتقادی برای بیان دغدغههای سینمای ایران.
شاخصههایی که شاید بتوان رگههایی از آن را در سری اول این برنامه با اجرای فریدون جیرانی جستوجو کرد؛ فیلمساز و منتقد سینما که با وجود نظرات متفاوتی که نسبت به حضورش و اجرای این برنامه داشت در مقام سردبیر و مجری این برنامه توانست در حد امکان از برنامه تک صدایی فاصله بگیرد اما به دلایل مختلف و اغلب سیاسی بهطور ناگهانی تیم مدیریتی این برنامه تغییر کرد و در اردیبهشت ماه سال 91 فریدون جیرانی که از اردیبهشت سال 88 سکان هدایت این برنامه را به عهده داشت با یک ساعت تأخیر برنامه آخرش را روی آنتن برد و کنایههایی را هم به مدیران تلویزیون مطرح کرد.
بعد از خداحافظی جیرانی، اجرای برنامه «هفت» به محمود گبرلو رسید؛ دورانی خنثی و کم تأثیر. خرداد سال 94 مدیران تلویزیون بار دیگر به بهانه تراکم برنامههای مناسبتی پخش این برنامه را متوقف کردند تا بیشتر درباره ترکیب این برنامه و نحوه اجرای آن فکر کنند. به فاصله کمتر از 4 ماه سری سوم این برنامه با اجرای بهروز افخمی آغاز شد.
افخمی با وجود داشتن کارنامه کاری و سواد سینمایی اما برنامهای با رویکرد کاملاً سیاسی را روی آنتن تلویزیون برد. و از ابتدا با شعار نجات سینمای ایران و پخش چند برنامه درباره چگونگی پذیرش این برنامه و مصاحبه با مدیران صدا و سیما و ... از همان ابتدا نشان داد که بیشتر از نجات سینمای ایران به فکر مشروعیت بخشیدن به حضور خودش در این برنامه است.
از آخرین برنامه اجرا شده توسط بهروز افخمی حدود 1 سال و نیم گذشته است اما پاسخ مدیران تلویزیون درباره علت طولانی شدن تعطیلی که قرار بود کوتاه مدت باشد، سکوت بوده و در ایام نزدیک به جشنواره فیلم فجر سال گذشته، رضا رشید پور برای همان مدت جشنواره مجری برنامه 7 بود که آنهم با نقد و بحث فراوان همراه شد.
حال باید به مدیران تلویزیون گفت که اجرای دوباره برنامه 7 توسط بهروز افخمی یک حرکت رو به عقب است زیرا که در دوره او به دلیل جهت گیریهای سیاسی و برخورد کاملا سلیقهای او با فیلمها ضعیفترین دوره برنامه 7 را شاهد بودیم برنامهای که هدف و استراتژی مشخصی نداشت، گاهی اوقات به یک نوع گپ و گفت افخمی با دوستان و هم نظرانش شبیه می شد و گاهی اوقات به یک کلاس درس برای هنرجویان تازه کار عاشق سینما (افخمی با یک دوست یا همکار می نشست و بخشهایی از فیلم مورد علاقه خود را پخش کرده و درباره تعلق خاطرخود به آن صحنه حرف می زد!)
در بخش نقد فیلم هم با ثابت بودن حضور مسعود فراستی و تک بعدی بودن نگاه و نقد او عملا با مقوله نقد فیلم طرف نبودیم بلکه فقط همیشه منتقدی حضور داشت که با یک چوب تمام فیلمها را می نواخت.
اتفاقا در برنامه 7 بالا بردن سطح نقد فیلم باید نقش اساسی داشته باشد تا درک و مفاهمه مابین فیلمساز و منتقد به سطح بالاتری ارتقا یابد و سوءتفاهم بین اهالی سینما و جامعه منتقدان را بر طرف کند نه اینکه باعث شود این جدایی و مجادله بیشتر و عمیقتر گردد.
احمد طالبی نژاد در واکنش به این تصمیم مدیر جوان شبکه 3 نوشت: « دوره بهروز افخمی اما دوره چندان موفقی نبود چرا که اصولاً هیچ چیز از نگاه او جدی نیست، حتی سینما و زندگی. در پاسخ به چندین بار دعوت افخمی از من برای حضور در برنامه، وقتی شرط گذاشتم به برنامهای که مسعود فراستی حضور داشته باشد نمیروم، پاسخاش این بود که فراستی را با هدف نگاه نقادانه به برنامه دعوت نمیکند و هدفش استفاده از موقعیت او برای ایجاد جنجال و تنش در برنامه است.
بر این اساس افخمی هر برنامهای که بسازد میتواند جنجالآفرین باشد اما فرهنگساز نخواهد بود! در حالی که جهت برنامه هفت باید رشد و ارتقای سلیقه مردم نسبت به فیلم و سینما باشد. افخمی به تبع مسعود فراستی که خط اصلی برنامه را تعیین میکند مردم را از سینما منزجر میکند و از این تنور آبی برای سینما گرم نخواهد شد.»
برنامه هفت برنامهای تخصصی درباره هنر هفتم است و بهترین اتفاق آنست که یک مجله تصویری متنوع باشد با شیوه درست خبررسانی مستقیم و شنیدنی و تحلیلهای بیطرفانه، و برنامهای مرجع باشد برای ارائه نظریات متفاوت سینمایی بدون اینکه از زاویه نگاه خاصی برخوردار باشد. (برنامهای مانند 90 اما سینمایی) راستی خود برنامه 90 ادامه خواهد داشت؟!
پاسخ دبیر شورای نظارت بر صدا و سیما درباره تبلیغات بی رویه اسپانسرها
خبر آنلاین نوشت:
دبیر شورای نظارت بر صداوسیما در گفتگو با مهر درباره روند نظارت روی برنامههای اسپانسرمحور تلویزیون که تبلیغات بیرویه اسپانسرها را در آنها شاهدیم، بیان کرد: روی همه این برنامهها نظارت وجود دارد و حتی شورای نظارت بر صداوسیما نقاط ضعف و قوت این برنامهها را نیز مشخص میکند اما مشکل عمده سازمان صداوسیما کمبود اعتبار است.
وی با اشاره به کمبود اعتبارات اظهار کرد: نظر همه بر این است که اگر اعتبارات مکفی در اختیار سازمان صداوسیما قرار بگیرد، نیازی به اسپانسر و برنامههای مشارکتی نیست و بستگی به مجلس شورای اسلامی و دولت دارد که متناسب با نیازهای سازمان این اعتبارات را تامین کنند.
دبیر شورای نظارت بر سازمان صداوسیما حضور فعلی اسپانسرها در سازمان را دچار اشکال دانست و گفت: کارشناسان و اصحاب فرهنگ و هنر و مدیران و مسئولان کشوری این را آفت میدانند که اعتبارات صداوسیما از طرق اسپانسرها تامین شود اما در حال حاضر چارهای نیست و اگر گشایشی در تامین اعتبار بوجود آید مسئولان سازمان هم علاقهمند هستند از حجم این اسپانسرها کم کنند.
صوفی در پاسخ به وضع قوانینی برای محدود کردن اختیار اسپانسرها در تلویزیون عنوان کرد: تدوین قوانین در اختیار صداوسیماست و شورای نظارت بر اجرای این قوانین نظارت میکند. آییننامههایی هم از طرف مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر نهادها وجود دارد که همه توسط شورای نظارت رصد و نظارت میشود.
وی با اشاره به حضور و دخالت بیش از حد اسپانسرها در برنامهسازی تصریح کرد: این یک نقص است که به جای توجه به کیفیت برنامهها به خواسته اسپانسرها اهمیت داده میشود و قرار است نظارتها در این حوزه بیشتر شود تا هم مشکلات کمبود اعتبار تامین شده و هم اهداف فرهنگی، هنری و رسانهای تلویزیون محقق شود.
صوفی در پایان تصریح کرد: شورای نظارت بر صداوسیما بهصورت مستمر جلسات خود را برگزار میکند و بر برنامههای صداوسیما نظارت دارد و همه هدف و نیت این شورا این است که صداوسیما سریعتر و دقیقتر به اهدافش برسد.
از طرفی خبرآنلاین درباره تبلیغات موسسات مالی غیرمجاز در تلویزیون و سپس گارد این رسانه علیه این موسسات پس از ورشکستگی و کلاه برداری نوشت:
تبلیغات زیادی برای موسسات مالی و اعتباری درتلویزیون از ابتدای دهه نود سر و شکل دیگری به خود گرفت و حجم این تبلیغات در شبکههای مختلف زیادتر شد. طیف گستردهای از مردم جامعه به واسطه همین تبلیغات در این موسسات سرمایهگذاری کردند و عده زیادی هم بعد از ورشکستگی آنها پولشان را از دست دادند.
بیراه نیست بگوییم ابتدای دهه نود اوج شکلگیری تبلیغات موسسات اعتباری در تلویزیون بود، شاید پیش از آن هم شبکههای تلویزیون جسته و گریخته تبلیغات این موسسات را پخش میکردند اما از سال ۹۲ بود که این تبلیغات حجم گستردهتری را در شبکههای مختلف سیما به خود اختصاص دادند. یعنی دقیقا همان سالهایی که این موسسات رشد قارچگونه خودشان را در سراسر کشور آغاز کردند و تلویزیون هم با آنها در جلب توجه مردم برای سرمایهگذاری در این موسسات شریک و همدست شد.
مردم به ارگان رسمی اعتماد میکنند
در بین سالهای ۹۲ تا ۹۴ و حتی تا اندازهای تا اواسط سال ۹۵ شبکهای نبود که میان آگهیهای بازرگانیاش حرف از سودهای بالا موسسات تبلیغاتی نزند و آگهیهای ترغیبکننده پخش نکند. البته این تبلیغات و شعارهایی که از سوی موسسات اعتباری درباره درصد سودهایشان عنوان میشد در آن زمان چندان دور از ذهن هم نبود. آن سالها سود بانکهای دولتی و خصوصی هم تقریبا رقمی برابر همان چیزی بود که موسسات اعتباری به عنوان سود پرداخت میکردند و طبیعی بود مردم وقتی این تبلیغات با رنگ و لعاب غلیظ را میدیدند وسوسه میشدند تا پولهایشان را برای سودی بیشتر به صاحبان موسسات بسپارند.
ورقی که ناگهان برگشت
تا اینجای کار همه چیز خوب پیش میرفت، البته شاید بهتر باشد بگوییم کسی حتی تصورش را نمیکرد که اتفاقی غیرطبیعی در انتظار کسانی باشد که به تلویزیون و تبلیغاتش اطمینان کرده بودند. حدود سه تا چهار سال از روزهایی که حجم زیادی از تبلیغات موسسات مالی و اعتباری تلویزیون را پر کرده بود گذشت تا از گوشه و کنار خبرهایی مبنی بر ورشکسته شدن موسسات شنیده شد.
صداوسیما ارگان رسمی کشور است، مردم اخبارش را دنبال میکنند، به واسطه تبلیغاتش با محصولی آشنا میشوند و آن را خریداری میکنند پس طبیعی هم بود وقتی موسسههای مالی و اعتباری یا هر تبلیغ دیگری از آن آن هم در آن حجم وسیع پخش میشود مردم به راحتی به آن اعتماد کنند و به سمتش بروند.
اعتماد مردم به تلویزیون و موسسات مالی و اعتباری که خیلیها سرمایههای اصلی زندگیشان را به واسطه همان شعارهایی که در تلویزیون می دیدند و میشنیدند به آنها سپرده بودند اما چندی طول نکشید و آرزوهای خیلیها با ورشکسته شدن تعدادی از این موسسات نقش برآب شد.
حمله به حق مالباختگان به صداوسیما
همان موقع که خبر ورشکستگی این موسسات بالاخره تایید شد، حملههای مالباختگان به صداوسیما هم شروع شد، حملهها و انتقادهای تند و تیزی که به حق هم بودند. هیچ کس فکرش را نمیکرد این موسسات با این حجم از تبلیغات در صداوسیما غیرمجاز باشند، موسساتی که به غیر از تبلیغ در تلویزیون حتی اسپانسر تیمهای فوتبال و دیگر ورزشها هم میشدند و تبلیغاتشان روی لباس بازیکنان نیز خودنمایی میکرد.
صداوسیمایی که به شعارش پایبند نماند
صداوسیما خودش هم شعارهایی میدهد، صیانت از منافع ملی و حقوق شهروندان تاکید اصلی این سازمان عریض و طویل است که البته به آن پاینبد نماند و وقتی پای انتقاد و اعتراض به میان آمد مدام در دفاعیاتی سعی در رفع هرگونه اتهام و تقصیر در موضوع موسسات ورشکستهه از خودش داشت. همان موقع بازار بیانیه دادنهای مختلف در راستای رفع تقصیر داغ بود و تلویزیون به هیچ وجه زیر بار تقصیری که در این موضوع داشت نمیرفت. گرچه شانه خالی کردن مسئولان تلویزیون از این مسئله مهم نبود و حملات به صداوسیما همچنان برقوت خود باقی مانده بود.
در واقع هیچکدام از این دلایل و بهانههایی که تلویزیون برای تطهیر خودش خودش برای هیچ کس بخصوص آنهایی که سرمایههایشان را از دست داده بودند قانعکننده نبود و خیلیها صداوسیما را به واسطه این اشتباه بزرگ و غیر قابل جبران با آن موسسات هم دست میدیدند.
تبلیغات به بنبست رسیده
موسسه مالی و اعتباری آرمان، موسسه کاسپین، پدیده شاندیز و موسسه ثامن از موسساتی بودند که در صدا و سیما تبلیغ گسترده داشتند اما همهشان بعد از مدتی ورشکسته شدند. دو موسسه آخر البته حاشیههای زیادی هم داشتند و حتی این اواخر ماجرای وامهای میلیاردی دو چهره تلویزیونی هم از آن جنجالی شد، ماجرایی که البته بعدها تکذیب شد.
بعد از اعلام ورشکستگی این موسسات و زمانی که انگشتهای اتهام زیادی به سمت صداوسیما بود مسئولان بازرگانی تلویزیون برای دفاع از خود در بیانیهها و جوابیههایی اعلام کردند در صورت تقاضای یک موسسه اقتصادی مجاز برای تبلیغ کالا و خدمات خود، این امکان و فرصت در اختیار آن موسسه قرار میگیرد و که موسسه و شرکتهایی مانند ثامنیا پدیده شاندیز نیز مشمول همین قانون و حق برخورداری از تبلیغات بازرگانی بود.
وقتی همه چیز ماستمالی میشود
شاید یکی از بهترین و مناسبترین اصطلاحاتی که میتواند درباره اتفاقهایی که در صداوسیما میافتد و بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشود بتوان به کار برد، ماستمالی کردن و توجیه کردن باشد. اتفاقهای مختلف در تلویزیون و برنامههایش به وقوع میپیوندد، مهمانی را دعوت میکنند که هیچ از سابقهاش و اینکه اساسا داستانی که سر هم میکند واقعیت دارد یا خیر نمیدانند، میزان کسی میشوند که بعدها ادعاهای عجیب و غریبش همه را متعجب میکند، موسسات و شرکتهایی را تبلیغ میکنند که بعد ورشکسته میشوند و سرمایههای مردم را به باد میدهند اما همه اینها تنها با یک عذرخواهی ساده یا یک جوابیه ماستمالی میشود. چرا که مسئولان تلویزیون به راحتی میتوانند همه چیز را به نفع خودشان مصادره به مطلوب کنند. آنها تریبونی قوی دراختیار دارند، از همان طریق هم اشتباهات رخ دادهشان را مالهکشی میکنند و سعی در پاک کردن آنها از ذهن مردم دارند.
حجم زیاد مشکلات مختلف در جامعه نیز ناخودآگاه مردم را به همین سمت میبرد و آنها بدون اینکه بدانند ناخواسته در چه مسیری قرار میگیرند همه چیز را فراموش میکنند. اما قطعا در این میان آنچه که از بینرفته و دیگر هم بازگشتنی نیست اعتماد و اطمینانی است که بدون شک سرمایه اصلی هر رسانهای از جمله تلویزیون است.
انتقاد تند بانی فیلم از «لیلا اوتادی»: فراموشکار شدهاید؟
اواخر سال ۹۵ بود که لیلا اوتادی با حضور در برنامه «هفت» به خبرنگاران توهین کرد و همه را به جز چند نفر نادان خواند که مورد اعتراض اهالی رسانه هم قرار گرفت. که البته مشخص است آن چند نفر چه کسانی هستند!
اما گویا این خانم فراموش کرده که چه توهینی به صنف خبرنگاران کرده که در سریال «حوالی پاییز» نقش یک خبرنگار را بازی کرده است! خبرنگار یک خبرگزاری که البته تا به امروز که چند قسمت از سریال گذشته چندان حضور مفید و موثری در این زمینه نداشته است. گرچه این سریال نقاط ضعف بسیار دیگری هم در فیلمنامه و انتخاب بازیگران و کارگردانی دارد که قطعا به موقع به آنها نیز خواهیم پرداخت. چرا که مدیر شبکه سه مدام از این سریال به عنوان یک سریال خیلی خوب و عاشقانه نام می برد که با توجه به چند قسمتی که از پخش آن گذشته، مشخص است چندان کار پرمخاطب و جذاب و موفقی نیست. ضمن اینکه سفارشی بودن کار نیز از همان قسمت نخست به صورت کاملا گل درشت در قصه و دیالوگ ها وجود داشت. با این حال باید منتظر بود و دید که قرار است در قسمت های آینده کار بهتر شود یا در جا خواهد زد.
فستیوال تئاتر؛ دستپخت جدید خندوانهای ها برای فصل جدید
خبرگزاری مهر نوشت:
بخش فستیوال تئاتر به سری جدید برنامه تلویزیونی «خندوانه» اضافه شد؛ بخشی که دبیری آن برعهده حمید پورآذری است و شهابالدین حسین پور نیز اثری را در آن اجرا میکند.
شهابالدین حسین پور کارگردان تئاتر درباره فعالیت های جدید خود در سال جاری به خبرنگار مهر گفت: به دعوت حمید پورآذری در فستیوال تئاترهای کمدی در برنامه «خندوانه» حضور پیدا کردهام و قرار است در سری جدید برنامه «خندوانه» فستیوال تئاترهای کمدی برگزار شود و پورآذری دبیر این فستیوال است.
وی درباره اثری که قرار است در فستیوال تئاترهای کمدی «خندوانه» اجرا کند، توضیح داد: در حال تمرین نمایشنامه کمدی «آهو» اثر اسلاومیر مروژک با هنرمندان جوان هستیم که مدت زمان اجرای این اثر تقریبا ۲۰ دقیقه است.
حسین پور در پایان سخنان خود خبر داد: قرار است با این فستیوال، تئاترهای کمدی در برنامه «خندوانه» به مردم نشان داده شود که این امر باعث معرفی بیشتر تئاتر خواهد شد. من با کمال میل در این فستیوال شرکت کردم زیرا می بینم که دوستان برنامه «خندوانه» تلاش می کنند که کار فرهنگی بزرگی را انجام دهند.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
این همه کینه نویسنده از افخمی قابل فهم نیست
البته این نظر منه و ممکنه دوستانی مخالف باشن 😉