به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، برخی از مهمترین گزارش ها و تحلیل های مطبوعات و رسانه های خبری کشور را در ادامه بخوانید. روزنامه «هفت صبح» درباره تعطیل شدن برنامه های سینمایی در تلویزیون نوشت:
«مدیریت جدید شبکه سه از برنامههای متعددی رونمایی کرده، اما خبری از برنامه سینمایی آن نیست. کسی میداند سرنوشت هفت چه شده؟ چرا میگوییم به تداوم آن امیدی نیست؟ این گزارش همچنین موارد عجیب همه برنامههایی را که همزمان سینما را محور قرار دادند و همزمان به تعطیلات رفته اند، دربرمی گیرد.
نمای کلی
«برنامه «سینماگرام» از پنجشنبه ۱۲ مهر ساعت ۲۳ با اجرای شاهرخ دولکو، فرزاد موتمن، دکتر امیرحسین ندایی و مصطفی امامی روی آنتن شبکه چهار میرود»: این خبری است که روزهای گذشته رسانهای شد و آن طور که در شرح مسئولیتش آمده «تلاش دارد با پرهیز از حواشی و همچنین توجه به سینما و تلاش برای رضایتمندی عموم مردم از سینما، فضایی متفاوت را در این زمینه احیا کند» امیدواریم «سینماگرام» موفق باشد. این خبر بهانهای شد تا برنامههای مهم سینمایی سیما در چند سال اخیر را مرور کنیم تا مشخص شود آیا در تلویزیون این دست برنامه سازی جایگاهی دارد؟ آیا همانطور که برنامههای ورزشی برای مسئولان سیما حائز اهمیت هستند، سینما نیز از اعتبار برخوردار است؟ روی چه اساس در یک دوره شاهد سه برنامه سینمایی هستیم و در زمانی طولانی، آنتن از چنین برنامههایی خالی است؟ به طور اخص باید از «هفت» هم گفت: برنامهای بیش از دیگران توی چشم است و ظاهرا دوره اش تمام شده.
هفت فصلی شده؟
وقتی اسم برنامه سینمایی میآید نام «هفت» پشت آن قرار میگیرد: برنامهای که توانست تحولی در برنامه سازی سینمایی در تلویزیون به وجود آورد و توجه بسیاری از مخاطبان را جلب کند. کرکره این برنامه بعد از سه دوره پخش پایین کشیده شده و فرجام سری تازهاش معلوم نیست. حتما میدانید که در زمان برگزاری جشنواره فجر روی آنتن شبکه سه بود، اما با پایان جشنواره عمر آن هم به پایان رسید و رضا رشیدپور رسما انصراف خود را اعلام کرد. اسفند ۹۵ سری سوم «هفت» تمام شد و مدتی بعد بهروز افخمی در مصاحبه گفت: دیگر مجری برنامه نخواهد بود. یک سال و نیم گذشته و همچنان سرنوشت ادامه «هفت» تعیین نشده. گویا برای مسئولان تلویزیون چنین برنامهای صرفا کارکرد جشنوارهای خواهد داشت. آیا «هفت» به شکل فصلی روی آنتن میرود؟ در آخرین مصاحبهای که مرتضی میرباقری، معاون سیما انجام داد تصمیم درباره این برنامه به شبکه سه واگذار شده بود. با این حال هیچ خبر رسمی از آن به بیرون درز نکرده و البته طبق پیگیریها همچنان بلاتکلیف است.
شبکه سه هفت را میخواهد؟
بیایید ماجرا را از زاویه دیگری ببینیم: شبکه سه «هفت» را میخواهد؟ ارجاع این پرسش صرفا به بلاتکلیفی برنامه برنمیگردد. مسئله مهمتر را باید در برنامههایی دید که در فاصلهای کوتاه روی آنتن شبکه سه رفته اند. با آمدن علی فروغی، برنامهسازی در شبکه سه سرعت گرفت و شاهد مواردی مثل «کیوسک»، «ایرانیوم»، «دخترانه»، «فوتبالیسم» و ... بوده ایم. این یعنی شبکه سه و گروه اجتماعی آن برای تولید خست به خرج نمیدهد و معطل نمیماند (فارغ از کیفیت). در این شرایط بدیهیترین سوالی که شکل میگیرد این است: آیا واقعا دل مسئولان شبکه سه با «هفت» است؟ مگر معاون سیما رسما نگفته امور این برنامه به شبکه محول شده؟ سال پیش «هفت» با چالشی به نام مجری مواجه بود و نام هرکس رسانهای میشد واکنش منفی معاون سیما را به همراه داشت. حالا که دست مدیر شبکه سه و مدیر گروه اجتماعی آن باز است چرا برای «هفت» اتفاقی رقم نمیخورد؟ نکند مسئولان این شبکه حوضله حاشیههایی را که برنامه درست میکند ندارند.
سینما دو کو؟
سال پیش در آستانه جشنواره فیلم فجر گزارشی نوشتیم که چرا تلویزیون در تولید ویژه برنامههای سینمایی دچار افراط شده. شبکه سه «هفت» را روی آنتن داشت. شبکه دو «سینما دو» و شبکه شما «شبهای شفاهی». شهر فرنگ و برنامه شبکه چهار هم روی آنتن بود. بعد از جشنواره، اما کرکره برنامهها یکی یکی پایین کشیده شد. درباره «هفت» همان ابتدا به طور رسمی اعلام شد رضا رشیدپور به شکل موقت آن را اجرا میکند و بعد از جشنواره مجری دائمی اش اعلام میشود که نشد. «سینما دو»، اما طبق اعلام رسمی قرار بود تداوم یابد، ولی پیش از نوروز به پایان رسید و همچنان خبری از آن نیست. «سینما دو» در ایام جشنواره با «هفت» قرابت داشت، اما در دیگر برنامهها دنبال مدلی متفاوت میگشت و اساس خود را بر پروندههای روز گذاشته بود. فارغ از کیفیت «سینما دو» این برنامه جای خالی «هفت» را به نوعی پر میکرد. با این حال، با حذف «هفت» برنامه «سینما دو» هم حذف شد و حالا بیش از شش ماه است که شبکه دو برنامه سینمایی ندارد.
شبهای شفاهی چه شد؟
سال پیش در چنین روزهایی تلویزیون یک برنامه جدید سینمایی رو کرد: «شبهای شفاهی». این برنامه با اجرای محمد گبرلو از شبکه شما پخش میشد و تمرکز آن بر تحلیل مسائل روز سینما استوار بود. ابتدا اعلام شد «شبهای شفاهی» به همه حوزههای فرهنگ و هنر با محور دغدغههای استانی میپردازد که عملا سهم سینما پررنگتر بود. حتی در نقد برنامه نوشتیم که شبهای شفاهی مدل دیگری از «هفت» است. بااین حال برنامه در میانه راه متوقف شد و حتی فرصت خداحافظی محمود گبرلو نرسید. چندی پیش اعلام شد برنامه با تهیه کننده جدید به کنداکتور باز خواهد گشت که همچنان بازنگشته. معتقد نیستیم که «شبهای شفاهی» با همان الگو ادامه یابد. اشاره این نوشته به عدم مدیریت یکپارچه در تلویزیون است که به یک باره چند برنامه با ماموریت مشابه روی آنتن میروند و به طور همزمان متوقف میشوند. حتما رویکرد «شبهای شفاهی» باید برجسته کردن مسائل فرهنگی و هنری مراکز استانها باشد، اما در غیبت برنامههای سینمایی میتوانست خلا را پر کند.
چالش تلویزیون و سینما
در سال ۹۷ سهم سینما از تلویزیون محدود به «سینما آی فیلم»، «شهر فرنگ» و چند ویژه برنامه بود. برنامه «کیوسک» هم که مدتی است روی آنتن شبکه سه میرود، تمرکز را از سینما برداشته و شامل هنرهای دیگر هم میشود. تازه مدل متفاوتی از «هفت» را پیش گرفته... از آن سو ریل گذاری «سینما آی فیلم» معرفی صرف فیلم هاست و «شهر فرنگ» در مجالی کوتاه و به شکل گفتگو مباحث سینما را پیگیری میکند. آنچه عیان است اینکه یک برنامه جدی و پرملات سینمایی در تلویزیون جا ندارد و در نیمی از سالی که پشت سر گذاشتیم سهم سینما کمرنگ بوده. «سینماگرام» میتواند برنامههایی از جنس «هفت»، «سینما دو» و «شبهای شفاهی» را نمایندگی کند؟ این وسط یک نگاه بدبینانه هم وجود دارد و اینکه تلویزیون به دنبال عافیت طلبی است و نمیخواهد وارد حاشیه شود. مرور حواشی پرشمار «هفت» و نیز گلایه ابراهیم حاتمیکیا این فرضیه را قوت میبخشد... شاید هم به زودی شاهد چند برنامه سینمایی باشیم: مثل سال گذشته.
گلزار از چه ناراحت است؟ مردم از چه دلخورند؟
فرزاد مظفری در خبر آنلاین نوشت: محمدرضا گلزار دیرزمانی که است که از ستارههای سینما است و هواداران زیادی دارد که برای دیدن فیلمهای او و خیلی وقتها خود او سر و دست میشکنند. در محفلهای خودمانی هر گاه نام او مطرح میشود، یکی از ویژگیهای مورد بحث چهره این بازیگر و نقش آن در موفقیت او است.
بحث چهره گلزار این روزها داغ داغ است. اگر سری به اینستاگرام او بزنید ویدئویی میبینید که بر اساس آن در پایگاه اینترنتی «IMDB» گلزار در فهرست خوشقیافهترین بازیگران جهان جایگاه بالایی دارد.
چه ایرادی دارد؟ خودش میگوید هر کسی با موفقیتهای کوچکتر از این خوشحال میشود. اما نکته این است که مردم به این دستاورد آقای بازیگر خوشقیافه چندان روی خوشی نشان نمیدهند و حتی پایین پست اینستاگرامی او مدام از او و انتشار این خبر انتقاد میکنند!
شگفتا مردم ما که از شنیدن خبر موفقیت شهاب حسینی در کن به وجد میآیند، از دیدن شیر نقرهای در دستان نوید محمدزاده شادمان میشوند چه شده که از این موفقیت گلزار به خشم آمدهاند؟ چرا مدام انتقاد میکنند؟
به نظر میرسد که مشکل مردم با موفقیت یک هموطن در عرصه جهانی و مطرح شدن نام او نیست. مشکل آنجا است که مردم از دیدن نام بازیگر هموطنشان در فهرست خوشقیافهترین بازیگران جهان احساس نمیکنند که موفقیتی برای نام ایران و ایرانی به دست آمده باشد. اصلاً هم مهم نیست که این فهرست را یک کاربر سایت «IMDB» انتخاب کرده باشد یا هر شخص و جای دیگری.
بدون شک گلزار محبوب است و طرفداران زیادی دارد که شاید خیلی از آنها هم منتقد انتشار خبر فهرست «IMDB» باشند نه اینکه ندانند بازیگر محبوبشان خوشقیافه است بلکه چون انتظار ندارند ستاره محبوبشان برای شنیدن این خبر اینقدر خوشحال شود.
بانی فیلم هم در شماره های جدیدش به محمد رضا گلزار پرداخته است...
بانی فیلم نوشت:
بازیگری که فعلا فیلمی روی پرده ندارد و فیلم اخیرش «دلم می خواد» هم خوب نفروخت، با این وجود ظاهرا این روزها حسابی توی چشم است. محمدرضا گلزار که مدتی است به عنوان مجری برنامه «برنده باش» شبکه سه هم توانسته جایگاه خود را تثبیت کند، با یک اشتباه سهوی نگاه ها را دوباره در سطحی وسیع متوجه خود کرده است. انتشار خبر غیر موثق انتخاب گلزار به عنوان سیزدهمین بازیگر جذاب تمام تاریخ سینمای جهان که توسط یک شبکه تلویزیونی اینترنتی عامه پسند صورت گرفت و از سوی خود او در صفحه اینستاگرامش بازنشر شد، یکی از حاشیه های مهمی بود که آخر هفته گذشته حسابی سر و صدا کرد. اتفاقی که ترکشهای آن همچنان ادامه دارد، ولی با واکنشی از سوی او مواجه نشده است. گرچه به نظر می رسد منتقدان و مخالفان گلزار بیشتر در صدد هستند تا از این دستاویز برای ضربه زدن به او بهره ببرند تا اینکه به نقدش بپردازند.
بازیگری که تبدیل به یک برند محبوب شده و پتانسیل آنرا دارد تا مسیر را برای دعوت از اسپانسر ها در صدا و سیما هموار و بینندگان را در سطح میلیونی جذب این رسانه کند. دیروز هم که علی فروغی مدیر انقلابی شبکه سه موضع مثبت خود نسبت به این بازیگر را تایید کرد و درباره او به یک روزنامه اصولگرا گفت:«آقای محمدرضا گلزار زمینههای دینی و اعتقادی خیلی خوبی دارد و اتفاقاً دشمن از همین استفاده میکند که مردم فکر میکنند هنرمندان ما جدا از این مسائل هستند». دفاعی که می تواند پشتوانه خوبی برای تداوم حضور او در تلویزیون باشد.
با این وجود همچنان او به جهت همین دیده شدن در مسابقه ای که ارقام میلیونی و چه بسا میلیاردی در آن رد و بدل می شود، زیر ذره بین قرار دارد. دیروز سایت تابناک در مطلبی با عنوان «چرا کارگر چاه نفت مالیات بر حقوق میدهد؛ اما سوپراستار معاف است؟!» ضمن ایراد گرفتن به درآمدهای بازیگران سینما با تمرکز روی نام گلزار، درست یا غلط او را سمبل سوپراستارهایی دانسته که درآمدهای میلیاردی دارند،ولی مالیات نمی دهند. در این مطلب می خوانیم:با افزایش درآمدهای شماری از بازیگران سینما و همچنین درآمد کلان برخی سالنهای سینما، این پرسش پیش آمده که آیا دستمزدهای کلان این شمار محدود بدون پرداخت مالیات منصفانه است؟ چگونه میتوان از کارگران و کارمندان پیش از واریز حقوق مالیات بر حقوق وضع و کسر کرد؛ اما درآمدهای میلیاردی شماری از ستارههای سینما مشمول مالیات نشود؟ چالشی که با در نظر گرفتن یک تبصره برای سقف معافیت مالیاتی هنرمندان قابل رفع است.فرهنگ ایران هیچگاه رونق اقتصادی فوقالعادهای نداشته، ولی پس از سال ۱۳۶۲ ـ که یک گروه مخرب در بخشهایی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرهنگ قدرت گرفتند ـ شرایط اقتصاد فرهنگ مستمراً بدتر شد. با این حال با توجه به آنکه فضای بستهای در حوزه فرهنگ توسط مدیران وقت شکل گرفته بود، مخاطب، انتخابی جز تولیدات مورد تأیید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نداشت. با ظهور دیشهای ماهواره بر پشتبام و آزادسازیِ اجتناب ناپذیر ویدیو، یکباره ریزش مخاطبی که انتخابهای تازهای داشت آغاز شد و این ریزش به شدت سریع بود.تا پیش از آن، تنها نمودهای کوچک شدنِ اقتصاد فرهنگ، مصادیقی نظیر کاهش قابل توجه شمار سالنهای سینما و نیمه تعطیل شدنِ بسیاری از سالنهای قدیمی بود و مسئولان وقت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ترجیح میدادند این آمارها را نیز اعلام نکنند تا سوءمدیریتشان مشخص نشود. این تاکتیک تا وقتی که هنوز تکنولوژی در مدل عرضه محصولات سمعی و بصری تغییرات چشمگیری ایجاد نکرده بود، جواب داد و نزدیک به یک دهه اوضاع به همین منوال پیش رفت و سبد اقتصاد فرهنگ با وجود رشد جمعیت، رشد چشمگیری نداشت.وقتی ماهواره و ویدیو به صحنه آمد و در ادامه ظهور فرم دیجیتال، عرضه محتوا را دگرگون کرد، بنیادهای سست اقتصاد فرهنگ ایران نمایان شد. طیف قابل توجهی که هنوز از محصولات سنتی فرهنگی نظیر نوار کاست، تماشای فیلم در سالن سینما، استفاده از کنسرت و… میرفتند و گزینه دلخواهشان را از مواردی که مجوز دریافت کرده بودند، میجستند، سراغ گزینههای تازه و بدون مجوز رفتند. اینجا بود که بحران اقتصاد فرهنگ آشکار شد و بسیاری از ناظران دریافتند که باید برای حفظ حوزه فرهنگ تسهیلات در نظر گرفت.
یکی از این تسهیلات، معافیتهای مالیاتی بود که تقریباً برای همه اهالی فرهنگ در نظر گرفته شد و مطابق با دستورالعمل موضوع ماده ۱۲ آیین نامه اجرایی تبصره ۳ ماده ۱۳۹ اصلاحی قانون مالیات های مستقیم مصوب ۲۷ بهمن ۱۳۸۰ (معافیت موضوع بند(ل) ماده ۱۳۹ اصلاحی قانون)، حوزه فرهنگ و بخشهای مرتبط با آن نظیر تبلیغات در این حوزه با معافیت مالیاتی همراه شد. این اقدام ضروری یکی از اتفاقات مثبتی بود که انتظار میروند همچنان پابرجا باشد، چرا که در کلیت اقتصاد فرهنگ، اتفاق مهمی رخ نداده و فرهنگ ایران در حوزه اقتصادی به شدت آسیب پذیر است. اکنون بسیاری از رسانهها و به ویژه مطبوعات بدون پرداخت مالیات نیز به سختی دوام آوردهاند.در موسیقی، سینما، تئاتر، کتاب و… نیز وضعیت مشابهی حاکم است و اغلب فعالان این حوزهها از محل فعالیتهای تخصصیشان درآمد کلانی ندارند؛ اما در پنج سال اخیر، گروهی در این حوزهها توانستهاند اندکی شرایط را تغییر دهند. با افزایش دستمزدهای سینماگران در چند سال اخیر، برخی سینماگران از جمله شماری از تهیه کنندگان و برخی بازیگران دستمزدهای بسیار کلانی دریافت میکنند. این وضعیت قاعدتاً باید مشمول پرداخت مالیات شود اما با توجه به قوانین مورد اشاره، برخی سینماگران که درآمد میلیاردی دارند، از این قانون به شرط ارائه اظهارنامه مالیاتی معاف هستند!
این رویکرد قطعاً منصفانه نیست و معافیت مالیاتی برای درآمدهای میلیاردی برخی هنرمندان در قانون در نظر گرفته نشده و در کشورهای صاحب سینما، معافیت مالیاتیِ بدون سقف برای سینماگران در نظر گرفته نشده است. چرا کارگر چاه نفت، مالیات بر حقوق میدهد؛ اما بازیگری با دستمزد میلیاردی چون محمدرضا گلزار یا برخی تهیه کنندگان سینما که درآمد نجومی از فروش فیلمهایشان دارند، معاف از مالیات هستند؟این تبعیض به سادگی قابل رفع است و میتوان با در نظر گرفتنِ یک سقف مشخص و معقول برای معافیت از مالیات، درآمد هر چهره هنری را که از این سقف عبور کرده بود، مشمول مالیات کرد. این اصلاحیه به انصاف نزدیکتر است. آیا مسئولان وزارت اقتصاد به سمت ارائه چنین اصلاحیهای میروند یا همچنان برخی چهرهها با درآمد میلیاردی از پرداخت یک ریال مالیات بر درآمد متکی بر قوانین معاف خواهند بود؟
روزنامه بانی فیلم همچنین در مطلبی به حاشیه های جدید سلبریتی ها هم اشاره ای کرده است.
هادی اعتمادی مجد در این روزنامه نوشت:
«انتشار خبر احضار حمید فرخ نژاد به دادسرا و قضیه شکایت معصومه ابتکار از مونا فرجاد در کنار دعوت آگاهی تهران از علی دایی برای آنچه «ادای پاره ای از توضیحات» درباره سرنوشت کمکهای مردمی به زلزله زدگان کرمانشاه عنوان شده، نشان از شکل گیری یک جریان جدی و ناظر دارد. نظارت بر عملکرد سلبریتی های فعال در فضای مجازی با اظهارنظرهایی که از سوی کاربران اصولا اپوزیسیونی ارزیابی می شوند، اما شاید بیشتر موضعگیریهایی باشند که بی دردسر تلقی و مطرح شده اند. کپشن هایی از سوی ستاره های سینما یا بازیگرانی معمولی که در بررسی علل انتشار آنها می توان ابعاد گوناگونی را متصور بود. از همراستا شدن با مطالبات اقشار مختلف جامعه تا کسب یک وجهه منتقدانه و صریح که سوار بر قایق عامه پارو میزند گرفته و نیز واکنش هیجان زده و بدون طرح و توطئه به یک رخداد در مقام یک شهروند.
با این حال بُعد تعجب برانگیز و چالشی قضیه آنجا توی ذوق می زند که بعضی از این سلبریتی ها اگرچه در «منبر» اینستاگرام و توئیتر جلوه ای مردمی دارند، اما در «خلوت» خود جزیی از همین گروهی هستند که به انتقاد از آنان می پردازند. کارکرد دوگانه و متظاهرانه ای که موجب زیر سوال رفتن اظهارنظرهایشان می شود. ضمن اینکه بعضی از این مثلا سلبریتی ها که هنرمند بودن و محبوبیت صوری شان در سایه ظهور اپلیکیشن های موبایلی رقم خورده، در حرفه خودشان افرادی معمولی و دسته چندم محسوب می شوند. کسانی که شاید می خواهند از این رهگذر به جبران کمبودهایشان در زمینه شغلی بپردازند. منظور از این فرضیه البته لزوما هنرمندان و چهره هایی نیستند که نامشان در ابتدای این نوشته آمد، اما با مرور اسامی حاشیه ساز ظرف چند سال اخیر به وضوح می توان به صحت این نکته پی برد. بازیگرانی که ماه ها و سالهاست کار متعارف و قابل توجهی از آنان دیده نشده و چهره هایی که جزو تمام شده ها یا طرد شده های حوزه کاری خود هستند. اینها آنقدر که در مواجهه با مسایل دیپلماتیک داخلی و خارجی نظریه و حرف دارند، درباره حرفه خود صحبتی ندارند.
حالا اما به نظر دیگر شرایط برای اظهار نظرهای برخی هنرمندان یا یه عبارت بهتر سلبریتی ها دشوار شده و عرصه تنگ آمده. بویژه وقتی حمید فرخ نژاد، بازیگر پرفروش سینمای ایران در ماه های اخیر، از تازه اطلاع یافتنش نسبت به مسئولیت داشتن در قبال کامنتهای کاربران صفحه شخصی اش می گوید و بخش مربوط به آنرا می بندد. یا سلبریتی هایی که کوتاه مدتی است فیتیله انتقادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را پایین کشیده اند و اولویتهایشان تغییرات اساسی کرده!
دیگر ظاهرا خیلی از این سلبریتی ها کاری به کار دلار یا دیگر دغدغه های مردم و کاربران فضای اینترنت ندارند. حالا یا کوتاه آمده اند و یا شرایط جدید آنان را به کوتاه آمدن واداشته. شرایطی که از سوی حاکمیت تلویحا به آنان عواقب رفتارهای پردامنه و تبعات صحبتهای پرحاشیه شان را هشدار می دهد و هزینه اش را بالا می برد.
اتفاقی که هم می تواند خوب باشد و هم بد. خوب از این جهت که دیگر هر به ظاهر سلبریتی و هر شبه هنرمندی به خود اجازه نمی دهد با تکیه به شهرتش دست به هر کاری در فضای مجازی بزند و یا هر اظهار نظر سست، غیر پالوده و بی پایه ای را در معرض نگاه و داوری صدها و میلیون ها نفر قرار دهد. بد هم از این حیث که آستانه حساسیت و تحمل جامعه که از قِبَل رفتارها و نظرات تقریبا راهبردی معدودی از همین سلبریتی ها محک می خورد و به حد معقولی می رسد، در نبود یک جریان منسجم، خنثی و بی استفاده می ماند. آستانه حساسیت و تحملی که به نحوه تخلیه هیجانی مردم سمت و سو می دهد و منتهی به ایجاد کمپین های مفید و کاربردی نیز می شود.
سلبریتی ها گویا امروز خود را در جاده ای با خطر ریزش کوه مواجه می بینند که تا میانه اش آمده اند و برای ادامه مسیر باید تصمیم گیری دوباره ای داشته باشند.»
اخه میدونید هنرممدان ما میرن قله های موفقیت رو یکی پس از دیگری میپیمایند
به خاطر همین هست که نباید مالیات بدن.. چون خیلی زحمت میکشن ..
اوووووووو.خیلی عرق....میریزن......گلزار یکدونه نی ابمیوه برند سن ....رو میذاره لای دندوناش
و با همون میمیک صورت اون عکاس ازش عکس میگیره و همون عکس رو میبیرن پس از ....
خیلی مرحله ها و..چاپ میکنن ...حالا این وسط اقای گلزار برای گذاشتن نی لای دندون برای فلان بند ابممیوه . ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰ میلیارد تومن + ۳ سال اشتراک رایگان تمام محصولات خوراکی اون برند رو خواهد داشت.. خب بدبخت بیچاره حق داره ..نباید مالیات بده ..خیلی داره کار میکنه ..اوووووووووو.اووووووه..خیلی ..میدونید نگه داشتن نی لای دندون چقدر سخته ..اونم برای مدت ۲ الی ۳ دقیقه نی نگه داشتن ۳ الی ۴ میلیارد کمه به نظرم اون فلان فلان شده ها باید بهش ۱۰ میلیارد + یه ویلا در جردن بدن نه فقط ۳ میلیارد پول..اخی...بمیرم واست .
اقا رضا گلزار ..به قول اقای گلشن در برنامه هفت ..ای برد پیت سینمای ایران ..ای تام کروز سینمای ایران.. خانما ..اقایون یه کمی درک کنید ..این اقای گلزار رو اینقدر اذیتش ندید ..نمیدونید اگه اذیتش بدید و ازش مالیات بگیرید ازش ناراحت میشه و پوست خوشگل و برنزه شدش خراب میشه..اره مردم..مالیات دادن فقط مال ما بدبخت بیچاره هاست ..مال مایی که ماهیانه حقوق ۱ میلیونی میگیریم اما نزدیک یک میلیون فقط هزینه پوشاک و ایاب و ذهاب خانواده ها مون میشه و نزدیک میلیون پول شارژ و اب و برق و گاز و تلفن و هزار جور کوفت و زهرمار دیگه..
اره اقای گلزار رو ناراحت نکنید ..ایشون و امثال ایشون که نی رو لای دندون نگه میدارن و با اون وضعیت سخت حالا باید بخندن ..خب برای ۲ دقیقه باید همینطور بمونن و عکاس باید به مدت ۲ دقیقه ازشون باید عکس بگیره..خب حالا شما فکر کن اگه من یا شما جای ایشون بودیم ناراحت و خسته نمیشدیم؟ حالا بیان برای اون ۲ میلیارد پولی که برای ۲ دقیقه لبخند میگیرن بیان مالیات هم بخوان بدن خب این به نظر شما نامردی نیست؟ خب مسلمه اقای گلزار و امثال ایشون باید ناراحت بشن.. حق دارن ..بمیرم ..واسشون کار خیلی سختی دارن...مالیات رو باید من و شمای کاسب معمولی بدبخت بدیم عشق و حالشو .... با تشکر...
افرین !
این قضاوت درست این وسط اجرا نمیشه و حق و حقوق ها پایمال میشه !
خب راه و چاره کجاست ؟
متاسفانه اینجا نمیشه گفت :|