به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
سینمای ایران منهای گرتهبرداری و کپیکاری فرمی – داستانی از سینمای جهان، در استفاده عنوان نیز وامدار نامهای بزرگ و فیلمهای ماندگار است. اما «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان، مدیون «فرد زینه مان» نمیماند، چرا که رو سفید است. بهواقع هم فقط در اسم نیست بلکه در رویکرد به بررسی کاراکترهایش نیز خاطره وسترن ماجرای نیمروز را در این تریلرسیاسی، زنده و موفق عمل میکند.
نشست خبری و بررسی فیلم ماجرای نیمروز
مهدویان پس از «آخرین روزهای زمستان» و خصوصا «ایستاده در غبار» موضوعی را دستمایه قرار داده که دقیقا حرکت روی لبه تیغ است ولی خوب از پس آن برآمده و ثابت می کند که فیلم های قبلی اش تصادفا خوب نشده اند. همیشه هم دود از کنده بلند نمیشود برای همین است که سال گذشته کمال تبریزی رفوزه شد و نامی از فیلمش در تاریخ سینما نخواهد ماند ولی مهدویان با رفتن به سراغ سالهای اولیه انقلاب و انبوه حوادث و اتفاقات متعدد، (هوشمندانه و درست) از خوب جایی شروع می کند و با پذیرفتهترین اختتامیه، نام فیلم و خودش را، خاطره انگیز به ثبت میرساند.
درگیری های خیابانی و نفوذ در بالا، منجر به غیرقانونی شدن سازمان مجاهدین میشود. شورای مرکزی سازمان جنگ خیابانی و مقاومت مسلحانه را تصویب و عملا وارد فاز نظامی برای براندازی میشود. دراین سو، برنامه ریزی برای کشف توطئه ها آغاز میشود. یک رزمنده اهل عمل فراخوانده میشود تا جنگ خیابانی را به فرجامی کم ضایعه تبدیل کنند و این چنین گروهی پنج نفره شکل میگیرد و...
مهرداد صدیقیان در فیلم ماجرای نیمروز
همه چیز خوب طراحی، نوشته و اجرا شده است. در واقع کارگردان جوان، کلاس فیلمسازی دایر کرده است. برای آنهایی که وقتی میپرسیم چرا در فیلمت اطلاعات لازمه را نمیدهی؟ می گویند: «اگر میخواستیم همه چیز را بگوییم باید سریال میساختیم»! یا مثلا ابراز میدارند که: «من اینهایش را گفتم بقیهاش را دیگران بسازند.» در حالی که مهدویان با طراحی و اجرای ستادی که دارای تلویزیون است، مخاطبش را در جریان همه اتفاقات چند ماهه روایت داستانش قرار می دهد. یا در زمینه استفاده از کلیشه های دایمی سینما، مهدویان سنجیدهترین نوع بهره بردن از کلیشهها را وارد اجرایش کرده است. مثلا چگونگی شکلگیری گروه پنج نفره و تناقض و تمایز در ویژگی افراد گروه و... کلیشهایترین رویکرد اثر است ولی اصلا تماشاگر زده نمیشود که برعکس کلیشهها را هضم و میپذیرد و با آدمهایش میخندد، میگرید و به هیجان میآید.
مهرداد صدیقیان در فیلم ماجرای نیمروز
اما مهمترین عامل توفیق ماجرای نیمروز چیست؟ اولین نکته بارز و برجسته از گذشتههای دور (ارسطو) تا امروز این بوده و هست که اصلیترین عامل قدرتمندی هر درامی، ضد قهرمان آن است. هالیوود استاد «بدمن» سازی است. فیلمسازی که شخصیت منفی اثرش را قوی و جذاب بسازد، بیتردید یعنی قهرمانش پرجاذبه خواهد شد. ماجرای نیمروز، هرچه دارد و شده، مدیون قوی بودن جبهه «شر» آن است. سازمان مجاهدین در اینجا اصلا پوشالی و کارتونی نیست. سازمانی پیچیده، با نفوذ و قدرتمند است تا آنجا که در ردههای بالای نظام آدم دارد و با تمام خشونت آدم میکشد. اعضایش وفادار و در خدمت تشکیلاتاند تا جایی که خواهر، برای کشتن خواهرش دست به انتحار میزند و همه با «سیانور» ادامه زندگی و مبارزه می دهند. آدم های جبهه منفی فیلم، اصلا تردید ندارند و با اعتقاد به پیروزی، مردم را به رگبار میبندند و برای حفظ رهبری تشکیلات و ضربه نخوردن سازمان، به عشقشان پشت می کنند و سپر بلای رده بالاتر از خود میشوند. برای همین است که تماشاگر ماجرای نیمروز، طرف مظلوم میایستد و علیرغم تندرویهای «کمال» در قلع و قمع بچههای جوان سازمان، با او همذات پنداری و برایش کف میزنند. اینجوری شمایل قهرمان ظاهر می شود و مرید پیدا میکند.
جواد عزتی در فیلم ماجرای نیمروز
البته ماجرای نیمروز برای رسیدن به سطح سینمای جهان، بی توجه به جنبههای دیگر درام نبوده است. فضاسازی کاملا باور پذیر است. شروع فیلم و فصلهای لا به لای تیتراژ تا بیانیه سازمان مبنی بر قیام مسلحانه، آکسسوار صحنه، لباس، استفاده از فیلتر و حرکت دوربین (که تا انتها ادامه دارد) به مستند پهلو میزند و بیشبهه مخاطب را به آن سال ها میبرد. گریم ها، شخصیت سازند. شخصیت ها پرداخت و پیرایش شدهاند. اشتباه و گاف و حفره ندارد. عناصر لازمهی تقویت درام مانند نقاط عطف، گره افکنی و گره گشایی، فراز و فرود و پایان بندی درست دارد. اکشن ها اساسا از سطح سینمای ما بالاتر میایستد. فقط کافی است تا فصل راهگیری مجاهدین در لباس کمیته و به مسلسل بستن مردم را بیاد بیاورید تا به باور پذیری عمیق اکشنهای فیلم واقف شوید و چقدر در این صحنههای شلوغ، میزانسنها درست و دکوپاژ کمککننده ریتم و تمپوی اثر شده است. اصلا افت میانه فیلم و مقدمه کمی طولانی، تماشاگر را اذیت نمیکند چون التهاب و تعلیق در تار و پود فیلم ساری و جاری است.
احمد مهرانفر در فیلم ماجرای نیمروز
ماجرای نیمروز یکبار دیگر ثابت کرد که وقتی فیلمی خوب ساخته شود، تماشاگر مخالف متناش هم با موضوع و مضموناش همراهی میکند. این فیلم نشان داد که اگر اثری سنجیده باشد، بیستاره هم ستاره میشود. فیلمهای زیاد همین جشنواره با کستینگهایی پر و پیمان از استارهای سینما ولی چند دقیقه هم قابل تحمل نبودند. و بلاخره ماجرای نیمروز، در قالبی تصویری و دراماتیک نمایانگر این است که چرا این نظام از آن تهاجم و جنگ داخلی و خارجی پیروز شد و تاکنون ادامه داده است. گروه پنج نفره ماموران امنیتی – مراقبتی در تمام وجوه نمایندگان واقعی متن و بطن مردم ایران زمیناند.
نکته ی پس از تحریر :
شاید انتظار وفاداری به تاریخ در فیلمی سینمایی و خصوصا اثری لذت بخش، بی انصافی باشد. ولی از این نکته هم نمی توان گذشت که وقتی اثری در ابعاد مختلف فرمی اش، مدعی رعایت تاریخ است، غفلت و چشم پوشی از برخی موارد پرسش انگیز است. مثلا معلوم نیست چرا نویسنده و کارگردان از روایت مستند به واقعیت درباره شهید لاجوردی عدول و عبور کرده است. موضوعی که حتی در ویکی پدیا هم آمده است. یعنی حمله به مقر سازمان در زعفرانیه و پیدا کردن پسر بچه ی رجوی توسط دادستان وقت انقلاب بوده است، ولی در فیلم غیر این بازنمایی شده است، چرا؟
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]