: فیلم سون ساخته دیوید فینچر شاید یکی از بهترین فیلم های ساخته شده دراین ژانر باشد. یعنی ژانر معمایی و درام جنایی. فینچر در سون یک فیلم اریک و گنگ و...
16 آذر 1395
فیلم سون ساخته دیوید فینچر شاید یکی از بهترین فیلم های ساخته شده دراین ژانر باشد. یعنی ژانر معمایی و درام جنایی. فینچر در سون یک فیلم اریک و گنگ و دینی را به نمایش در می آورد. طوری صحنه های فیلم را تنظیم کرده اند تا به راحتی درک فیلم برای بیننده راحت باشد. فیلم سون یا هفت درباره هفت گناهی که در تمام ادیان آمده است بحث میکند. هفت گناه (شکم پرستی، طمع، تنبلی، غرور، شهوت، حسادت، غضب). هفت گناهی که ما بارها و بارها با اون مواجه بودیم. هفت گناهی که به گفته ادیان مختلف مجازاتش فقط مرگ است.
این فیلم به بحث در مورد این هفت گناه میپردازد.
درباره هفت گناه :
گناه اول: غرور
تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث. غرور از واژهی لاتین Superbia به معنای تکبر، خودبینی، نخوت، گستاخی میآید. تعریف کلیسای کاتولیک: احترام به نفسی که از حد خارج شود و بالاتر از عشق به خدا قرار گیرد. بر خلاف فرمان نخست از ده فرمان است (به جز من خدایی نخواهی داشت)، و همین احساس بود که سبب طغیان ملایک و سقوط لوسیفر (ابلیس) شد. از نظر اوگوستین قدیس: غرور عظمت نیست، بادسری است. آنچه باد میکند بزرگ به نظر میرسد، اما در واقع بیمار است. پندی از دائو دِ جینگ: بهتر است جام را لبریز نکنیم تا مجبور نشویم وزن سنگین آن را حمل کنیم. اگر کاردی را بیش از حد تیز کنیم، تیغ آن زود کند میشود. اگر خانه پر از زر و یشم باشد، صاحبانشان نمیتوانند آنها را امن نگه دارند. وقتی ثروت و افتخار به تکبر بینجامد، بیتردید شر به دنبال خواهد داشت. وقتی کاری را انجام میدهیم و ناممان کمکم پرآوازه میشود، حکمت حکم میکند که به محض انجام آن وظیفه، به درون گمنامی واپس بنشینیم.
گناه دوم: طمع
تعریف در فرهنگ لغت: از واژهی لاتین Avaritia، نام مؤنث: شیفتگی زیاد نسبت به پول، خساست، لئامت، بدجنسی تعریف کلیسای کاتولیک: بر خلاف فرمان نهم و دهم از ده فرمان است (به زن همسایهات طمع نکن. به خانه همسایهات طمع نکن.) میل و تمنای بیش از حد نسبت به لذات یا مال دنیا. از نگاه سنکای فیلسوف : فقیر همیشه چیزی میخواهد، ثروتمند زیاد میخواهد، حریص و آزمند همهچیز را میخواهد. متنی درباره بحران اقتصادی کشورهای شرق آسیا درسال 997:دلالان سهام میخریدند و میفروختند و مطمئن بودند که دنیا عوض نمیشود، چرا که فقط باید مدام بیشتر سرمایهگذاری میکردند و رشد ثروتشان را تماشا میکردند. به آسیبی که به وجه رایج مالزی وارد میکردند، اهمیت نمیدادند. ناگهان 500 میلیارد دلار از چرخه اقتصادی ناپدید شد. زمانی که باید توضیحی به تمام کسانی میدادند که با آن همه بدبختی این همه سال پول جمع کرده بودند و سرمایهشان ناگهان به باد رفت، گفتند:«تقصیر بازار است.» اما در واقع، خودشان بازار بودند.
گناه سوم: شهوت
تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث، مشتق از واژهی لاتین Luxuria به معنای هرزگی، هوسرانی، شهوترانی تعریف کلیسای کاتولیک: تمنای مفرط نسبت به لذات جنسی. این تمنا و رفتار متعاقب آن هنگامی مفرط محسوب میشود که در خدمت اهداف الهی نباشد؛ یعنی تقویت عشق متقابل میان زن و شوهر، و آوردن فرزند. بر خلاف فرمان ششم از ده فرمان است (گناه بیعفتی را مرتکب نخواهی شد) از نظر هنری کیسینجر: هیچ چیز شهوتآورتر از قدرت نیست. دائو دِ جینگ میگوید: روح حساس و جسم حیوانی را یکجا نگه دارید تا از هم جدا نشوند. نیروی حیاتی را مهار کنید تا بار دیگر به نوزادی مبدل شوید. اگر تخیلات اسرارآمیز را از خیال خود برانید، آنگاه بیآشوب میشوید. خود را پاک کنید و برای رازها به دنبال پاسخهای روشنفکرانه نباشید. وقتی حس تشخیص به چهار گوشهی ذهن نفوذ کند، نخواهید شناخت آنچه را زندگی میبخشد و زندگی را حفظ میکند. آنچه زندگی میبخشد، مدعی مایملکی نیست. سود میرساند، اما در تمنای سپاس نیست. فرمان میدهد، اما در جستجوی اقتدار نیست. این همان است که به آن میگویند (کیفیت اسرارآمیز)
گناه چهارم: خشم
تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث، از واژهی لاتین Ira به معنای غیظ، خشم، غضب، خروش، میل به انتقام. تعریف کلیسای کاتولیک: خشم فقط بر دیگران وارد نمیشود، بلکه اگر کسی بگذارد نفرت در قلبش بذر بپاشد، خشم میتواند نصیب خودش شود. در این صورت اغلب کار فرد به خودکشی میرسد. باید بپذیریم که مجازات و اجرای آن با خداست. در موسیقی پاپ برزیلی: مادام که توانی در قلبم هست، چیز دیگری نمیخواهم جز انتقام! انتقام! انتقام! به سوی قدیسان فریاد برمیآورم: باید بغلتید همچون سنگهایی که بر جاده میغلتند، بیآنکه هرگز مکانی برای آرمیدن داشته باشید. (لوپیسینو رُدریگز) از زبان ویلیام بلیک: از دست دوستم عصبانی بودم، به او گفتم و خشمم رفت. از دست دشمنم عصبانی بودم، به او نگفتم و خشمم بیشتر شد. پندی از دائو دِ جینگ: تمام جنگافزارها، ابزارهای شر هستند و مطلقاً به کار شاه خردمند نمیآیند. او فقط هنگامی از این جنگافزارها استفاده میکند که ضرورت ایجاب کند. او آرامش و آسودگی را ارج مینهد؛ پیروزی با زور جنگافزارها را نمیخواهد. لازم دانستن جنگافزارها، علامت آن است که انسان از کشتن انسانهای دیگر لذت میبرد، و آنکه از کشتن لذت میبرد، سزاوار حکومت بر یک امپراتوری نیست. وقتی میخواهیم کسی را ضعیف کنیم، نخست باید به او قدرت بدهیم. اگر بخواهیم شکستش بدهیم، نخست باید بلندش کنیم. اگر بخواهیم محرومش کنیم، نخست باید هدایایی به او بدهیم. این را بصیرت محیلانه مینامند. اینگونه است که فروتن و ضعیف، بر قلدر و نیرومند غلبه میکند.
گناه پنجم: شکم پرستی !
تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث، از واژهی لاتین gula. پرخوری و پرنوشی بیش از حد، ولع، حرص. تعریف کلیسای کاتولیک: میل مفرط به لذات وابسته به خوراک یا آشامیدنیها. انسان باید از غذاهایی که برای سلامت مضر است، اکراه داشته باشد. انسان نباید بیش از همراهانش به غذا توجه و میل نشان دهد. مستی سبب زوال شعور میشود و گناهی کبیره است. از نظر پیتر دِ وریس : شکمپرستی بیماری است؛ به معنای آن است که چیزی از درون ما را میبلعد. پندی از دائو دِ جینگ: سی پره به هم متصل میشوند و چرخی را میسازند. اما فضای خالی درون چرخ است که امکان اتصال آن را به ارابه میدهد. جامی از سفال بسازید. اگر فضای خالی داخل سفال نباشد، جام به کاری نمیآید. اتاق بدون فضای خالی در و پنجره قابل استفاده نیست. میتوان شیای ساخت، اما فضای خالی درون شیء است که آن را مفید میکند.
گناه ششم: حسد
تعریف در فرهنگ لغت: از واژهی لاتین invidia. آمیزه درد و خشم؛ احساس عدم رضایت از خوشبختی و موفقیت فرد دیگر؛ میل به داشتن آنچه دیگران دارند. تعریف کلیسای کاتولیک: بر خلاف فرمان دهم است (تو چشم به خانه همسایهات نمیدوزی). نخستین بار در سفر آفرینش کتاب مقدس، در داستان قابیل و برادرش هابیل ظاهر میشود. از نظر جُوانی پاپینی نویسنده: بهترین انتقام از آنهایی که میخواهند من به پستی کشیده شوم، این است که تلاش کنم به قله بلندتری پرواز کنم. شاید بدون انگیزه کسی که میخواهد روی زمین بمانم، انگیزه زیادی برای بالا رفتن نداشته باشم. فرد واقعاً خردمند از این هم پیشتر میرود: از بدنامی خودش برای ویرایش بهتر تصویرش و حذف کردن سایههایی که نور بر صورتش ایجاد کرده استفاده میکند. بدین ترتیب، فرد حسود بی آنکه بخواهد، همکار تکامل او میشود.
گناه هفتم: تنبلی
تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث، از واژهی لاتین Prigritia. کراهت از کار، کاهلی، تنآسایی . تعریف کلیسای کاتولیک: تمامی موجودات زندهای که میجنبند، باید نان روزانهشان را با عرق جبین به دست آورند و همواره به فکر نتایج سهل و فوری نباشند. تنبلی یعنی فقدان تلاش جسمی یا معنوی، که روح را به انحطاط میکشد و منجر به اندوه و افسردگی میشود. جامعهشناسی تنبلی: کسی که بیش از حد کار میکند و هم کسی که حاضر نیست کار کند، رفتار مشابهی دارند، میخواهند از مشکلات ذاتی انسانها فرار کنند، نمیخواهند درباره حقیقت و مسئولیتهای زندگی طبیعی فکر کنند. از نظر آیین بودا: بنا به سنت، تنبلی از اصلیترین موانع بیداری روح است. به چند شکل تجلی مییابد: تنبلی در رفاه، که باعث میشود همواره یک جا بمانیم. تنبلی دل، وقتی احساس یأس و بیانگیزگی میکنیم. و تنبلی تلخی، وقتی هیچ چیز برایمان مهم نیست و دیگر بخشی از این دنیا نیستیم. پندی از دائو د جینگ: سالک خودش را با راه تطبیق میدهد. انسان درستکار با تقوا سازش میکند. آن که چیزی از دست میدهد، با فقدان سازش میکند. راه با شادی میپذیرد کسی را که با راه سازش میکند. تقوا انسان درستکار را میپذیرد. آن که تسلیم فقدان شود، فقدان او را جذب خویش میکند. پس، در پایان سال 2007: اغلب از خود میپرسیم: شوق و الهام از کجا میآید؟ شور زندگی کجاست؟ این همه تلاش به زحمتش میارزد؟ تمام سال سعی کردم مرزهایم را پشت سر بگذارم، روزی خانوادهام را تأمین کردم، رفتار خوبی داشتم، اما باز هم به جایی که میخواستم نرسیدم. رزمآور نور میداند که بیداری فرایندی طولانی است و باید مراقبه را با کار متعادل کرد برای رسیدن به مقصد. آنچه او را متحول میکند، تأمل بر آنچه به دست نیاورده نیست: این پرسش بذر انفعال و بیکنشی را در خود دارد. بله، شاید همه کار را درست انجام داده باشیم و نتیجه ملموس نباشد، اما مطمئنم که نتایجی در کار است. به یقین در مسیر مشخص خواهد شد، به این شرط که الان تسلیم نشویم.
داستان اصلی فیلم مثل همیشه در شهر پر از گناه و قتل و جنایت نیویورک اتفاق می افتد. که در این فیلم به صورتی مرموز و بسیار حرفه ای بیان و به بیننده منتقل میشود. داستان درباره قاتل زنجیره ایست که در ادامه در موردش نقل خواهد شد. و در پی آن است که این افراد که یکی از هفت گناه کبیره در آنها وجود دارد به سزای اعمالشان برسند. داستان فیلم از نمایی باز ازخانه کارگاه ویلیام سامرست، کاراگاه سال خورده و بازنشسته، شروع مشود که در حال اماده شدن برای رفتن به محل جنایت است که در اینجا با دیگر کاراکتر فیلم مواجه میشویم. دیوید میلز که با نامه نگاری های فراوان توانسته به شهر نیویورک نقل مکان کرده و در انجا مشغول کار شود. اولین قتل: شکم پرستی. اولین قتلی که در فیلم رخ میدهد شکم پرستی است. فردی که تا سر حد مرگ فقط در حال خوردن و آشامیدن است. دو کاراگاه فیلم یعنی سامرست و میلز بر این پرونده گمارده میشوند. این دو کاراگاه بر این عقیده بودند که این اتفاق یک قتل نیست و فرد مورد نظر انقدر خورده است که فوت کرده است، اما با صحنه ای مواجه میشوند که فرد مورد نظر دست و پایش با سیم بسته شده و اورا مجبور به خوردن کرده اند. سامرست بر آن است که به میلز و رئیسش که این پرونده را میخواهند پایان یافته تلقی کنند و آن را بی هدف میدانند، خلاف ان را ثابت کند. این است که پرونده را در اختیار میگیرد و میلز بر پرونده دیگری که روز دیگر به او محول میشود گمارده میشود. قتل دوم: طمع. پرونده ای که قتل دیگری را روایت میکند. قتل وکیلی که به خاطر طمع زیاد به پول و ثروت به قتل رسیده است. در نمایی باز از اتاق وکیل متوجه میشویم قاتل بر روی زمین با خون نوشته است greed طمع. مایلز از بقیه حاضرین در اتاق میخواهد که اتاق را ترک کنند در این نما مایلز دنبال مدارک میگردد که متوجه میشویم روی عکس زن وکیل با خون دو چشم گذاشته شده است. در ادامه داستان متوجه این موضوع میشیم که تغیری در ظاهر اتاق انجام شده است که فقط به تشخیص زن وکیل میشود این تغییر را متوجه شد. در ان طرف داستان فیلم، سامرست به اتاق مقتول اول یعنی شکم پرستی رفته است تا بتواند مدرکی به دست بیاورد. به عنوان مدرک تکه چوب هایی به سامرست داده شده بود که میتواند در خانه مقتول جای تکه چوب هارا که جدا شده بودند پیدا کند و با جلو کشیدن یخچال با یک کاغذ و نوشته روی دیوار مواجه میشویم که بر روی دیوار نوشته شده است Gluttony (شکم پرستی). و برروی کاغذ نوشته شده است، "راه دراز است و سخت و خارج از جهنم نور میدرخشد" نوشته ای از کتاب بهشت گمشده اثر میلتون. فرضيه سامرست اين گونه تكميل مي شود كه؛ قاتل براساس هفت گناه كبيره قصد دارد پنج قتل ديگر به قصد موعظه جامعه و مردم انجام دهد. وي پس از ارائه اطلاعات خود به ميلز و رئيس پليس پاي خود را از ماجرا بيرون مي كشد. سامرست در ادامه کار خود به کتابخانه مراجعه میکند و شروع به جمع اوری اطلاعات در مور هفت گناه میکند و پس از ان اطلاعاتی در مورد این هفت گناه از چند کتاب پیدا میکند (افسانه کانتری اثر چاستر و کمدی الهی اثر دانته) او آنها را در اختیار مایلز قرار میدهد و از او میخواهد که آنها را مطالعه کند. در همان روز سامرست که بازنشسته شده است دفترش را تحویل مایلز میدهد. در این حال همسر مایلز "تریسی" به مایلز زنگ میزند و سامرست را برای شام به منزل خود دعوت میکند. این اتفاق باعث بهبود رابطه بین سامرست و مایلز میشود.
گناه سوم: تنبلی. با جستجوی شواهد موجود در قتل وکیل "طمع" و با استفاده از اطلاعات زن وکیل، سامرست و مایلز تابلویی پیدا میکنند که برعکس نصب شده است و با جستجو در اطراف تابلو اثر انگشتی بر روی دیوار پیدا میکنند که نوشته شده است HELP این عمل موجب پیدا شدن مدارک و پی بردن به قتل سوم میشوند یعنی تنبلی که قاتل فردی را در اتاق خود به مدت یک سال به تختخوابش بسته و شکنجه داده بود. سامرست از دوستانی که در fbi دارد میخواهد که به کامپیوتر آنها نفوذ کرده و اطلاعات کتابخانه ای که سالیانه برای Fbi فرستاده میشود را در اختیار او قرار بدهد. و از این طریق سامرست و مایلز با جستجو در این لیست و پیدا کردن افرادی که در مورد هفت گناه تحقیق کرده اند متوجه اسمی به نام "جان دو" میشوند. و به ادرسی که در کتابخانه موجود است میروند . در این صحنه برای اولین بار با قاتل داستان مواجه میشویم که در بازگشت به خانه متوجه سامرست و مایلز میشود و برای فرار از دست آنها به آنها شلیک میکند . مایلز که میبیند قاتل در نزدیکی اوست به دنیال قاتل میدود و در کوچه ای بن بست اورا تقریبا گیر می اندازد اما قاتل با رفتن به بالای کامیون، ضربه ای به مایلز میزند و او را تهدید به مرگ میکند و از صحنه فرار میکند. مایلز و سامرست در اپارتمان "جان دو" برای ورود به خانه قاتل جرو بحث میکنند که در نهایت با شکستن در خانه قاتل به اتمام میرسد . در خانه قاتل متوجه شلوغی ها و عکس ها و کتابهایی مشوند که به موجب آن میفهمند که "جان دو" همان قاتل است. در بین عکس ها عکس هایی از مایلز نیز وجود دارد. گناه چهارم و پنجم : شهوت و غرور : در ادامه فیلم به دو قتل دیگر پرداخته میشود که یکی شهوت است که طی ان یک زن بدکاره را به صورت فجیعی به قتل رسانده بودند و دیگری غرور که متعلق یه یک زن بسیار زیبا بود که به صورت فجیعی زیبایی خود را از دست داده بود. درادامه فیلم وقتی که سامرست و مایلز به اداره برمیگردند با شنیدن صدای فریادی متوجه میشوند که "جان دو" خود را تحویل داده است. چرا او خود را قبل از ارتکاب به دو قتل دیگرتحویل داده است؟ این سوالی است که سامرست و مایلز از خود میپرسند. "جان دو" به وکیل خود میگوید که اجساد قربانیان دو قتل دیگر(حسادت و خشم) را فقط و فقط به سامرست و مایلز نشان میدهد. با این درخواست "جان دو" موافقت میشود و این 3 برای پیدا کردن اجساد دو قتل دیگر به راه میفتند. در راه با گفتگویی بین مایلز و سامرست و جان دو انجام میشود که جان دو در سوال تو کی هستی و واقعا چیکار میکنی، میگوید: "من کسی نیستم هیچوقت از بقیه متمایز نبودم به هر حال کاری که انجام میدم کار من !! به مایلز و سامرست میگوید :"شما هنوز پایان داستان را ندیدید وقتی به پایان رسیدیم آن وقت مردم این قضیه رو به سختی میتوانند هضم کنند اما هرگز نمیتوانند انکارش کنند" دیالوگ هایی که در این صحنه از فیلم رخ میدهد پایان درام و بی نظیر فیلم را بازگو میکند. جان دو خطاب به مایلز : من نمیتونم صبر کنم که تو آخرشو ببینی واقعا باید برات جالب باشه. بالاخره به پایان فیلم میرسیم، پایانی که جان دو قتلها را بازگو خواهد کرد. گناه ششم و گناه هفتم: حسادت و خشم. سامرست و مایلز با ادرسی که "جان دو" به انها میدهد به بیابانی میرسند که یک کامیونت نگه داشته است. با پیاده شدن از ماشین و گشتن انجا جان دو خطاب به مایلز و سامرست میپرسد که ساعت چند است و سامرست در جواب میگوید 7.01 دقیقه. مایلز به جان دو میگوید باید به کجا برویم و جان دو آنها را راهنمایی میکند. در ان طرف بیابان با ماشینی رو برو میشویم که با سرعت تمام در حال نزدیک شدن به آنهاست. سامرست به سمت ماشین میدود تا ماشین را نگه دارد. راننده در جواب سوال سامرست که اینجا چی کار میکنی؟؟ میگوید جعبه ای برای کاراگاه مایلز اورده ام که قرار بود راس ساعت 7 اینجا تحویل بدهم. سامرست جعبه را دریافت میکند و با صحنه ای مواجه میشود که... آخر داستان را بازگو میکند. جان دو شروع به حرف زدن میکند: دیالوگ های "جان دو": خیلی دوست داشتم مثل تو زندگی کنم. میخوام بهت بگم که چقدر تو و همسر قشنگت رو تحسین میکنم. خیلی ناراحت کننده است که چقدر راحت یک عضو مطبوعات میتونه از همکارهای تو در کلانتری اطلاعات بگیره. من امروز بعد اینکه تو رفتی به منزلت سر زدم سعی کردم که نقش یک شوهر را ایفا کنم خواستم طعم زندگی یک مرد ساده را بچشم اما موفق نشدم بنابراین یک یادگاری برداشتم "سر قشنگش رو" چون من به زندگی تو "حسادتم" شد این گناه من است. زودباش مایلز "عصبانی" شو زودباش انتقام بگیر. جان دو با حرف هایش موجب عصبانیت مایلز میشود و مایلز نیز ماشه را میکشد و دو گناه آخر انجام میشود. این فیلم دارای نگاهی تیره و رمز آلود و یک سلسله حوادث باز و روشن بود. ما هنوز میبینیم که از این فیلم در سریال های تلویزیونی و فیلم های امروزه کپی برداری میشود . همه چیز در فیلم عالیست. به نظر من تنها چیزی که ممکن است دراین فیلم ضعیف باشد بازی برد پیت است که تا حد زیادی در سایه ی فریمن قرار گرفته است. نمایشنامه فوق العاده و هوش مندانه و غیر قابل مقایسه است. کارگردانی به صورت نو آوری ( بدیع ) و با شهامت هست .
نتیجه گیری :
هفت، تا به امروز عميق ترين و مهمترين اثر فينچر است. كه در پس لايه هاي پيچيده و تو در و توي خود آدمي را به تأمل و تفكر، وا مي دارد. فيلم داستان هميشگي هبوط انسان آلوده و گناهكار بر روي زمين است. گناهي كه از اين منظر نابخشودني است و آدمي بايد تاوان آن را بدهد. اين سياهي بر ذات تمامي انسان ها سايه افكنده است، بنابر اين همه گناهكار و محكومند. به همين دليل فيلم در فضايي سياه و آلوده روايت ميشود. در شهري بدون خورشيد و غمبار. شهري تيره و ابري كه بارش باران دائمي هم آن را پاك نمي كند. فيلمنامه اي كه «كوين واكر» براي فيلم هفت «ديويد فينچر»(1963) نگاشته است، يكي از هوشمنـــدانه ترين فيلمنامه ها در مورد قتل هاي زنجيره اي است. فيلم از همان آغاز، سياهي، تلخي و زجرآور بودن خود را به رخ مي كشد، مؤلفه هايي كه به وفور مي توان در سينماي فينچر يافت. فینچر در فیلم به راحتي تماشاگر را رها نمي كند. وي از همان آغاز ذهن مخاطب را با جنايت هاي فجيع و مقتوليني كه مستحق چنين سرنوشتي بوده اند درگير مي كند. شهري آلوده را تصوير مي كند كه زندگي در آن مردگي است. سه نقش اصلی فیلم مورگن فریمن در نقش "سامرست" ، براد پیت "مایلز" ، و کوین اسپیسی "جان دو" در فیلم، طوری با بازی خود مخاطب را مجذوب فیلم میکنند که فکر جایگزین کردن افراد دیگری در فیلم واقعا سخت است. مخصوصا بازی بی نظیر تقریبا 40 دقیقه ای کوین اسپیسی .
دو کاراگاه جنایی به نام روکی (مورگان فریمن) و وتران (برد پیت) در جستجوی یک قاتل زنجیره ای هستند که قربانیان خود را طبق هفت گناه کبیره و به شکل وحشتناکی به قتل می رساند...