: به گزارش «تابناک»، از لوک بسون پیش از این فیلمهایی را با هم دیدهایم؛ اما آن اثری که بیش از همه باعث شده لوک بسون چهرهای جهانی شود، «لئون: حرفهای...
29 آذر 1395
به گزارش «تابناک»، از لوک بسون پیش از این فیلمهایی را با هم دیدهایم؛ اما آن اثری که بیش از همه باعث شده لوک بسون چهرهای جهانی شود، «لئون: حرفهای / Leon: The Professional» یکی از تریلرهای منحصر به فردی است که دیدن آن به شدت جذاب است و قطعاً اگر قرار باشد لیستی از فیلمهایی را که پیش از مرگ باید دید، گرد آورد، لئون یا همان حرفهای در میان آنها جای گرفته است.
لئون با بازی خیره کننده «ژان رنو» قاتلی حرفه ای است که در آپارتمانی در محله ایتالیایی نشین شهر نیویورک ساکن است. او در روزمرگیهای کسالتآورش که آدمکشی نیز به بخشی از آن مبدل شده، با دختری دوازده ساله به نام ماتیلدا با نقش آفرینی «ناتالی پورتمن» آشنا میشود. در غیاب ماتیلدا، استانسفیلد (گری اولدمن) پلیسی تبهکار، پدر و دیگر اعضای خانواده او را به سبب کوکائین ناخالصی که فروخته بود میکشد. ماتیلدا پس از دیدن صحنه قتل به لئون پناه میبرد و به سرعت جذب شغل حرفهای میشود و درخواست میکند تا به او آموزش بدهد.
لئون در آغاز نمیپذیرد اما سرانجام حاضر میشود درخواست ماتیلدا را برآورده کند. ماتیلدا که اندکی بعد و در جریان بازگشت به خانه برای برداشتن بیست هزار دلار مخفی پدر کشته شدهاش، با یکی از قاتلان خانوادهاش مواجه میشود و درمییابد که همه آنها پلیس مبارزه با مواد مخدر نیویورک هستند، از لئون یک درخواست دیگر نیز میکند و بحث کشتن قاتل برادر چهار سالهاش را پیش میکشد (برای ماتیلدا سایر اعضای خانواده اش کمترین اهمیتی ندارند!) و البته لئون نمیپذیرد.
در غیاب لئون، ماتیلدا دست به کار میشود و به مقر پلیس مبارزه با مواد مخدر میرود تا خودش کار را یکسره کند؛ اما پیش از آغاز کار، گرفتار میشود و این بار نیز لئون او را نجات میدهد تا پلیسهای فاسد در پی او حذف برآیند. سردسته پلیسهای فاسد از طریق مردی که کارفرمای آدمکشی لئون محسوب میشد و سفارش آدمکشیهای از طریق او به لئون داده میشد، سفارش قتل را به او میدهد، آخرین اقامتگاه لئون را شناسایی میکنند تا بازی به نقطه کلیدیاش برسد.
فن کارگردانی لوک بسون زمانی توانسته به اوج برسد که برای این فیلم داستانی بسیار عمیق و با ریتمی صحیح را در پیش داشته و از چنین داستان دقیق و دارای دیالوگهای ماندگاری است که میتواند اثری در میانه آثار اروپایی و آمریکایی را به تماشا نشست. فیلم نه به واسطه داستانهای فرعی کند و خستهکننده شده و نه یک اثر اکشن آکنده از خونریزی است. فیلم بیش از حد در فضای واقعی است؛ شلیکها، کتک خوردنها، دل بستنهای کودکانه و... همه و همه واقعی است. حتی ابرقهرمان نیز نامیرا یا ضدگلوله نیست و در طول داستان نیز گلوله به او اثابت میکند، هرچند این اتفاق به سادگی رخ نمیدهد.
صحنههای این محصول سال ۱۹۹۴ که هنوز ناتالی پورتمن در آن یک نوجوان است، به شدت حساب شده در کادربندیهای مشخص ضبط و به گونهای هوشمندانه در تدوینی قابل تأمل کنار هم چیده شده و علاوه بر تصویربرداری کم نظیرش که شاید اوجش را در تغییر سه باره فوکوس و فلو بر سلاح و ضارب در سکانس شلیک گلوله از پشت به لئون و اتفاقی که پس از آن رخ میدهد، بتوان دید، ظرافت این اثر را بیش از بیش نمایان میسازد.
سطح حضور بازیگران نیز از دیگر نقاط قوت این فیلم است. ژان رنو و ناتالی پورتمن در نقشهای لئون و ماتیلدا بازیهای زنده و چشمگیری داشتند و البته هر دو بازیگر، نقشآفرینیهای بهتری پس از این فیلم نیز داشتند که تنها با این اثر شناخته نشوند؛ اما بیگمان یکی از نقاط اوج کارنامه این دو بازیگر، همین اثر سینمایی است. لئون و ماتیلدا مشخصههای مشترکی دارند و مهمترین نقطه مشترک تنها و بیکس بودن است، ولی نقاط افتراق فراوانی (حداقل در دو سوم نخست) دارند و لئون به واسطه گذشتهاش، بر خلاف ماتیلدای نوجوان بسیار سرد و بیروح است. نباید گری اولدمن را نیز فراموش کرد که اضلاع این بازی خونین را تکمیل میکند و یک پلیس فاسد عصبی را به خوبی به تصویر میکشد.
در کنار همه این ویژگیها، موسیقی این فیلم فراموش ناشدنی است و قطعاً اگر این فیلم را تماشا کنید، موسیقی این اثر که از فیلم جلو نمیزند و در صداگذاری به اندازه مورد بهرهبرداری قرار گرفته را فراموش نخواهید کرد؛ موسیقی که اریک سرا خلقش کرده و بیشک یکی از ماندگارترین موسیقیهای متنی است که این آهنگساز فرانسوی خلق کرده و باعث شده کمترین نقد ممکن را بتوان به فیلم «لئون: حرفهای / Leon: The Professional» وارد آورد.
آدم کشی حرفه ای به نام «لئون» (رنو) در آپارتمانی در محله ی ایتالیایی های نیویورک زندگی می کند. «استانسفیلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پلیس، تمام خانواده ی همسایه را می کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتیلدا» (پورتمن) که برای خرید بیرون رفته جان سالم به در می برد.«ماتیلدا» به «لیون» پناه می برد و خیلی زود این دو با یک دیگر دوست می شوند...