: برای مارتین اسكورسیز زندگی همیشه بر وفق مراد نبوده و شاید تعجب كنید اگر بشنوید كه او در چند سال اخیر راه پرفراز و نشیی را در عرصه كاری طی...
25 آذر 1395
برای مارتین اسكورسیز زندگی همیشه بر وفق مراد نبوده و شاید تعجب كنید اگر بشنوید كه او در چند سال اخیر راه پرفراز و نشیی را در عرصه كاری طی كرده است. خالق راننده تاكسی، جنوب شهر و گاو خشمگین در این راه پرفراز و نشیب تنش هایی را با استودیوهای فیلمسازی و پخش كنندگان فیلم هایش تجربه كرده و از تصمیم كمپانی فیلمسازی دیزنی در امتناع از پخش
دار و دسته نیویورك به خاطر خشونت تصویری فیلم تا جنجالی كه محتوای مذهبی فیلم «آخرین وسوسه مسیح» برای كمپانی پارامونت به بار آورده بود همه و همه اتفاقاتی نیستند كه از چشم مطبوعات سینمایی پنهان مانده باشند. با این حال او حتی وقتی حمایت استودیوها را هم نداشت با مشكل دیگری دست به گریبان بود و آن عامه پسند نبودن ساخته های سینمایی اش بودند.
فیلم های روشنفكرانه او در سالن ها، تماشاگر ندارند و وقتی فیلم مخاطب پسندی مانند «رنگ پول»، «نیویورك، نیویورك» و «پادشاه كمدی» رامی سازد به خیانت و همراهی با استودیوها در تولید فیلم های گیشه ای متهم می شود. از سوی دیگر او در طول همه این سال ها اعتباری در خور را از سوی همقطارانش دریافت نكرده است. علی رغم تلاش های بی شائبه ای كه برای برخی فیلم هایش همچون دار و دسته نیویوركی انجام داد او تاكنون موفق به دریافت اسكار بهترین كارگردانی نشده است و پنج بار نامزدی او برای دریافت این تندیس طلایی چیزی جز دلسوزی هم قطاران و علاقه مندانش را در پی نداشت. گاو خشمگین، آخرین وسوسه مسیح، رفقای خوب و دارودسته نیویوركی او را تا یك قدمی اسكار برد اما «هوانورد» آخرین ضربه ای بود كه ثابت كرد اسكار همیشه به لایق ترین ها نمی رسد. در مورد اسكورسیزی دغدغه اصلی چگونه ادغام كردن موفقیت گیشه ای با قداست هنری است و این آرمانی نبوده كه برای او دور از دسترس باشد. چندین ساخته او در دهه ۱۹۷۰ نه تنها به مذاق تماشاگران بلكه به مذاق منتقدان تیزبین نیز خوش آمده بود اما اخیراً او تنها رضایت یكی از این دو را مدنظر قرار داده و همین شاید اسكار را بیش از پیش برای او دور از دسترس كرده است.
http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/53-The-Departed/53-The-Departed/11-The-Departed.jpgبا چنین سابقه سی ساله ای عجیب است كه او این بار با ساخت فیلم تازه اكران Departed به همان فیلمساز سربه راهی تبدیل شده است كه از قدیم مورد علاقه عوام و خواص بوده است. این استاد پیشكسوت سینما برای نخستین بار از ۱۲ سال پیش تاكنون كه فیلم «كازینو» را ساخته بود به دنیای جرم و جنایت های سازمان یافته بازگشته است.
در فیلم Departed اگرچه از بشقاب های اسپاگتی خبری نیست و داستان بر محور یك گنگستر ایرلندی - آمریكایی در بوستون می چرخد اما قطعاً خود فیلم رجعت دوباره ای به قلمرو فیلمهای آشنای اسكورسیزی است. از همان صحنه های آغازین به یقین می دانید كه به تماشای فیلمی از اسكورسیزی نشسته اید و همین به همان هیجان آشنای فیلم های او دامن می زند.
دیالوگ های عامیانه و مبتذل، موسیقی و صحنه های فیلم با مهارت چینش یافته اند وحتی تارانتینو هم از دیدن آن لذت خواهد برد. اسكورسیزی درباره این سبك فیلمسازی می گوید: «سعی می كنم داستان ها و فضاهای متفاوتی را تجربه كنم اما در كل با اینگونه فیلم های گنگستری راحت ترم. فكر می كنم این موضوع به شرایطی كه در آن بزرگ شدم و رابطه میان خودم یا برادرم با پدرم برمی گردد. بخصوص در آن محله كوچك آمریكایی شبه سیسیلی كه دیگر اثری از آن در خیابان الیزابت نیویورك نیست. فكر نمی كنم با این گونه فیلم ها وارد مقوله های تكراری می شوم چون واقعاً حس می كنم باید همه اینها را از نو تجربه كنم.»
برای این كارگردان ۶۴ ساله Departed داستانی با برد زمانی طولانی نیست بلكه یك تریلر دزد و پلیس محور است و می توان آن را به اقتباسی آزاد از فیلم infernal affairs هنگ كنگی (۲۰۰۲) تشبیه كرد. اگرچه اسكورسیزی در مصاحبه ای گفته بود كه این نسخه هنگ كنگی را پیش از ساخت نسخه انگلیسی زبان خودش ندیده است اما Departed بی شك یك اقتباس تقریباً وفادار با پیچ و خم های داستانی جدید در فیلمنامه و لوكیشنی متفاوت (ایرلندی - آمریكایی) است. اسكورسیزی هم این بار گلچینی از بهترین بازیگران را برای این فیلم گرد هم آورد. لئوناردو دی كاپریو در نقش اصلی و مت دمون، جك نیكولسون، آلك بالدوین، مارك والبرگ، مارتین شین و ری وینستون در نقش های فرعی و اگر این تعداد بازیگر برای اعتبار فیلم كافی نیست باید نام براد پیت را به عنوان تهیه كننده نیز به كل مجموعه بیفزاییم. اسكورسیزی می گوید: «فیلم راحتی برای ساختن نبود. اوایل هم دودل بودم كه آن را به سرانجام برسانم یا نه. آنچه در ابتدا مرا منصرف می كرد همان داستان تكراری اعتماد و خیانت در زنجیره روابط خانوادگی بود. سر صحنه های مختلف دائم به خودم می گفتم: قبلاً هم این فیلم را ساخته ام. گاهی دارودسته نیویوركی بودو گاهی گاو خشمگین. ساخت اینگونه فیلم ها برای من مانند یك بیماری شده است. نمی توانم از آنها خلاص شوم.» Departed سومین تجربه همكاری مشترك دی كاپریو و اسكورسیزی است و رابطه میان این دو در طول همه این سالها متحول و امروزه به مرز یك تعامل حرفه ای و در عین حال دوستانه رسیده است. تا سالهای سال دنیای مارتین اسكورسیزی تنها رابرت دنیرو را می شناخت، از نخستین حضور او در فیلم «جنوب شهر» (۱۹۷۳) تا تنگه وحشت در ۱۸ سال بعد اما این روزها دی كاپریو به تحقق آرزوهای سینمایی اسكورسیزی برخاسته است. دوره آزمون و خطا هم به سر رسیده و پس از گذشت ۷ سال و حضور موفق دی كاپریو در دو فیلم دارودسته نیویوركی و هوانورد اسكورسیزی درباره او نتیجه گیری می كند. «از چند تجربه كاری كه با لئو داشتم به چیزهای زیادی در مورد او پی بردم. او روح و درون متلاطمی دارد و این برای من جالب بود. من با تلاطمات روحی او راحت بودم و مرا به یاد رابرت دنیرو می انداخت. من خیلی بزرگتر از او هستم اما او با خیلی چیزها برخورد عاطفی مشابه من داشت و در مورد خیلی از مسائل مهم زندگی مثل من فكر می كند.»
دی كاپریو در این فیلم نقش یك مأمور پلیس مخفی را بازی می كند كه به حلقه یكی از مهمترین گروه های گنگستری شهر راه پیدا می كند. او بازی قوی و درخشانی از خود ارائه می دهد و آن چهره معصوم و بچه سال خود را با یك لئوناردو بالغ تر كه می تواند لایه های مختلف احساس و خشم اش را پشت نقابی از یك مأمور پلیس پنهان كند جایگزین می كند.
در فیلم Departed برخلاف فیلم هنگ كنگی infernal affairs كه لوكیشن فیلمبرداری در آسیای جنوب شرقی می گذرد نقاط عطف داستان در بارها و كافه ها، رستوران ها و دخمه هایی روی می دهد كه در آن جمعیتی با زبان محاوره ای خشن و تندی اتفاقات مهم را از پیش می برند. Departed دنیای تاریك و مبهم «رفقای خوب» است كه توسط پدرخوانده فرانك كاستیو (نیكولسون) هدایت می شود و شباهت های میان گنگسترهای ایرلندی - آمریكایی با ایتالیایی - آمریكایی به وضوح مشهود است. هر آن انتظار دارید دنیرو یا جو پشی پا به صحنه بگذارد. اسكورسیزی می گوید: «وقتی به بوستون رفتم در آنجا بود كه فهمیدم این شهر چقدر كوچك و بسته است به این معنا كه همه همدیگر را می شناسند. فیلمنامه هم بسیار قوی بود و این مرا مجذوب خود كرد. ویلیام موناهان (فیلمنامه نویس) موفق شده بود با مهارت همه چیز را در این دنیای كوچك جا دهد.
و این دنیای كوچك همان دنیای كوچك آشنایی است كه اسكورسیزی از محله ایتالیایی نشینی كه در دهه ۵۰ در نیویورك واقع شده بود و او در آنجا بزرگ شده بود به خاطر دارد. اسكورسیزی از دل یك خانواده كارگری بیرون آمده بود و قبل از آنكه به دنیای سینما علاقه مند شود به این فكر افتاده بود كه كشیش شود.
به گفته اسكورسیزی كودكی اش و بخصوص فیلم هایی كه در كشاكش بین دو كفه درست و اشتباه قانون بودند جهان بینی امروزی او را شكل داده اند. اسكورسیزی به خاطر می آورد: «عادت داشتم به پدرم كه هر شب درباره چیزهای درست و اشتباه در دنیا حرف می زد گوش دهم. محله ای كه من در آن بزرگ شده بودم برای خودش یك آمریكای كوچك بود. كارگران و مردم زحمتكشی بودند كه سعی می كردند زندگی آبرومندانه ای برای خود دست و پا كنند و در عین حال آدمهای تبهكار هم همه جا بودند. چون پدرم تحصیلكرده بود باید یاد می گرفت زندگی اش را بدون آنكه یكی از آن تبهكاران باشد اداره كند. او یكی از نه بچه بود و یكی از برادرانش یكی از این آدمهای دردسرساز بود. بعدها وقتی «جنوب شهر» را می ساختم با خودم فكر می كردم این فیلم را درباره خودم و دوستان قدیمی ام می ساختم اما وقتی پدرم مرد متوجه شدم كه آن را درباره او و برادرانش ساختم.»
اسكورسیزی در كودكی یك بچه بیمار بود و هنوز هم از آسم مزمن رنج می برد اما در همان مقطعی از زندگی اش كه از رفتن به مدرسه معاف شد به سینما دل باخت و در سال ۱۹۶۴ وارد مدرسه فیلمسازی دانشگاه نیویورك شد. در سال ۱۹۶۷ نخستین ساخته بلند سینمایی اش «چه كسی در می زند» را عرضه كرد و در همان زمان بود كه با گروهی از فیلمسازان جوان از جمله فرانسیس فوردكاپولا، جورج لوكاس و استیون اسپیلبرگ - كه بعدها قرار بود بر سینمای آمریكا تأثیرگذار باشند - آشنا شد. برای اسكورسیزی سال ۱۹۷۳ و ساخت فیلم «جنوب شهر» به نقطه عطفی در كارنامه فیلمسازی اش تبدیل شد و او در همان دهه دو شاهكار سینمایی دیگر خود به نام های «راننده تاكسی» (۱۹۷۶) و «گاو خشمگین» (۱۹۸۰) را ساخت. فیلمی كه آغازگر موج نو سینمای آمریكا در دهه ۷۰ بود «ایزی رایدر» در سال ۱۹۶۹ بود و همین فیلم جك نیكولسون را به دنیا معرفی كرد. حال جالب است كه پس از گذشت ۴۰ سال دو غول سینمای آن دوران یعنی اسكورسیزی برای نخستین بار با یكدیگر كار می كنند. اسكورسیزی درباره حضور نیكولسون در فیلم Departed می گوید: «می خواستم به نحوی حضور فرانسیس كاستیو (پدرخوانده گروه گنگستری) را ملموس كنم به طوری كه اگر او تنها در سه سكانس فیلم حضور داشت تماشاگر می توانست حضور پرابهت او را در كل فیلم احساس كند. به جك گفتم: ببین، من قبلاً هم از این فیلم ها ساخته ام. ما قبلاً هم با شخصیت های گنگستری و خلافكار برخورد داشتیم اما این بار تماشاگران به خاطر حضور خود من در كنار نیكولسون در این پروژه انتظار دیگری از این شخصیت داشتند. در نتیجه جك می خواست نقش شخصیتی را بازی كند كه كاملاً فرضی بود و به هیچوجه برگرفته از شخصیت فیلمنامه یا هرگونه شخصیت تبهكار واقعی نبود.
حاصل این همكاری واقعاً درخشان است. نیكولسون تاكنون در نقش های منفی بسیاری ظاهر شده. در «درخشش»، «بتمن» و «جادوگرهای ایست و یك» اما در فیلم Departed از او یك هیولای ملموس و خونسرد ساخته ایم كه شوخ طبعی حال بهم زن او با خشونتی مبتذل در هم می پیچد. اسكورسیزی می بایست با نقش نیكولسون با ملاطفت بیشتری برخورد می كرد چون با حضور بازیگری مثل نیكولسون امكان افراط و تفریط بیشتری وجود داشت.
به عنوان ختم كلام آنچه كه فیلم Departed را متمایز از سایر آثار او می كند نگاه متفاوتی است كه او این بار به خشم داشته. این خشم، خشم یك مرد جوان در «جنوب شهر»، «راننده تاكسی» یا «گاو خشمگین» نیست. این خشم انعكاس یك خشم جمعی است كه از وضعیت كنونی جهان به تنگ آمده اند. اسكورسیزی در مصاحبه هایش به این موضوع اشاره می كند.
فیلم Departed نقدی بر جامعه كنونی آمریكا است كه در آن خوبی و شرارت آنچنان در هم تنیده شده اند كه از یكدیگر تفكیك ناپذیرند. رئیس جمهور آمریكا در یك كشور دیگر به بهانه مبارزه با شرارت به خشونت می پردازد و این خشونتی است كه تنها با خشونت های بیشتر مهار خواهد شد. اسكورسیزی می گوید: «دشواری های بسیاری را در ساخت این فیلم پشت سر گذاشتم و همه اینها به خاطر این بود كه می خواستم خشم مردم را در این فیلم منعكس كنم. خشم سركوب شده ای برای داشتن دنیایی بهتر. واكنش عاطفی من به وضعیت بغرنج دنیا بعد از یازده سپتامبر این فیلم بود. این خشم از دل وضعیت عاطفی و روانی ای برخاسته بود كه نسبت به وضعیت كنونی دنیا و شیوه ای كه رهبرانمان رفتار می كنند داشتم.»
پلیسی جوان به نام «بیلی کاستیگان» (دی کاپریو) مأموریت می یابد تا در محفل خلافکاری تنگ و به شدت مراقبت شده ی «فرانک کاستلو» (نیکلسن) نفوذ کند.از طرف دیگر، «کالین سالی ون» (دیمن) به مأموریت از طرف «کاستلو» موفق می شود در دستگاه پلیس نفوذ کند...