به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«نگار» سومین تجربه فیلمسازی رامبد جوان، اولین اکرانش را در سی و پنجمین جشنواره فجر داشت و از همانجا هم بود که نقدهای مخالف و موافق شروع شد. بعضی کار جوان را بسیار پسندیدند و برخی بهشدت آن را موردنقد قراردادند. حقیقت این است که چه این اثر را دوست داشته باشید چه نه نمیتوانید انکار کنید با یک اثر متفاوت و جدی طرف هستید. همینکه بحثهای پیرامون ابعاد مختلف فیلم و دلایل دوست داشتن یا نداشتن فیلم با پایانش شروع میشود، نشان میدهد که «نگار» در مهمترین وظیفهاش، یعنی درگیر کردن مخاطب موفق عمل کرده است. سادهتر بگویم، با پایان «نگار» یک “خب که چی؟” بزرگ یا ” اینو که هزار بار دیده بودیم “مطرح نمیشود و این خود یک پیروزی است.
نگار جواهریان در فیلم نگار
«نگار» یک اثر غافلگیرکننده به معنای کلمه است. اولازهمه اینکه از فیلمسازی که آثار گیشهای و کمدی چون «ورود آقایان ممنوع» و «پسر آدم، دختر حوا» را در کارنامه دارد و برنامه خندوانهاش مبلغ شادی و خنده است، بههیچوجه انتظار یک فیلم جدی و درگیر کننده نمیرفت. از جهت دیگر، «نگار» اثری است که علیرغم شخصی بودنش (که بعد راجع به آن صحبت خواهیم کرد) کاملاً ورای شخصیت و هویت فیلمسازش شکل میگیرد و به حیات میرسد. «نگار» از جسارت و استقلالی میآید که این روزها در سینمای ایران گمشده است و شاید همین به مذاق خیلیها خوش نیامده است. رامبد جوان در آخرین تجربه فیلمسازیاش، پا جای پای کارگردانان مهم و تأثیرگذار سینمای جهان گذاشته است و به روال آنچه سینمای پستمدرن خوانده میشود (بهاشتباه! برای تعریف سینمای پستمدرن مشخصههای دیگری هم لازم است) مخاطب را تبدیل به عنصر مهم روایت و پیشبرد داستانش میکند. حلقه ارتباطی «نگار» و جهانی که داستان در آن میگذرد روی میز تدوین و یا پرده اکران خاتمه نمییابد و مخاطب صرف یک تماشاگر محض نیست. برخلاف آثار رئالیسم این روزها، مخاطب قاضی یا داور ماجرایی اجتماعی یا انسانی هم نیست؛ در «نگار» مخاطب کلید اصلی روایت است و حلقه آخر یک اثر هنری. در آثاری چون «نگار» بیننده نمیتواند صرف تماشای اتفاقات روی پرده با فیلم ارتباط برقرار کند.«نگار» او را وادار به درگیر شدن در داستان و کشف جزئیات میکند، بینندهای که در داستان «نگار» و پیچیدگیهای روایی آن درگیر نشود و پا بهپای اثر کنش ذهنی نداشته باشد، نمیتواند با اثر ارتباط برقرار کند و «نگار» برایش تجربهای لوس و خستهکننده خواهد شد.
نگار جواهریان و محمدرضا فروتن در فیلم نگار
این ارزش و جایگاهی که جوان در «نگار» به مخاطب میدهد این روزها کمتر در سینمای ایران پیدا میشود. «نگار» در حالی به اکران درآمده است که سایر رقبای آن، از بیننده فقط انتظار تماشای اثرشان رادارند و حتی تا جایی پیش میروند که با احمق فرض کردن بیننده تمام گرهها و پیچیدگیهای اثر را موشکافی میکنند و درنتیجه همین موضوع است که با پایان فیلم درگیری بیننده هم با اثر قطع میشود و آن فیلم بهمثابه دهها مشابه دیگر، در حافظه سینمایی مخاطب گم میشود و جایی پیدا نمیکند.
اما «نگار» اینگونه نیست، «نگار» مثل پرونده بازی است که بیننده باید پا بهپای قهرمان داستانش پیش برود تا بتواند گره نهایی را باز کند و همانگونه که با پایان فیلم سرنوشت قهرمان اصلی مشخص نمیشود و حسی از ناتمام ماندن روایت القا میشود ارتباط بیننده هم با اثر قطع نمیشود. گویی روایت بعد از روشن شدن چراغها و خاموش شدن تصویر جایی ورای اینها ادامه دارد، جایی شاید در ذهن مخاطب. مخاطبی که میتواند قصه را آنگونه که دوست دارد تمام کند. میتواند پیچیدگی روایت را بهکل اثر تعمیم دهد و یا با یک پایان ساده و خطی سرنوشت نگار و قصهاش را مشخص کند.«نگار» روایتی معمایی از تلاشهای یک دختر برای کشف علت مرگ پدرش است. روایتی که میتواند ساده و خطی روایت شود؛ اما جوان با پرداختی متفاوت و با رفتوآمدهای زمانی و تداخل کاراکترها در موقعیتهای یکسان، علاوه بر جذاب کردن داستانش، بیننده را روی صندلی میخکوب میکند. تمیز دادن شخصیتها از هم و شناسایی زمان در هرلحظه چالشی است که علاوه بر شخصیت اصلی داستان، نگار، بیننده را هم درگیر میکند؛ اما این روایت، در عین پیچیدگی ساده هم هست و میتواند با مخاطب عامی هم ارتباط برقرار کند بهشرط آنکه بیننده آمادگی ذهنی ورود به دنیای پیچیده «نگار» را داشته باشد. شاید بهقصد همین برقراری ارتباط عمومی هم هست که جوان خیلی زودتر ازآنچه باید دستش را رو میکند و مسیری هموارتر پیش روی مخاطبش میگذارد.
آتیلا پسیانی و مانی حقیقی در فیلم نگار
در کنار این روایت و پرداخت جذاب، با یک فضاسازی بسیار قابلقبول طرف هستیم. از تکتک پلانهایی که در «نگار» میبینیم، واضح است کهجوان تصویر را بهخوبی میشناسد و میداند چگونه با نور و دوربین بازی کند تا فضای داستانیاش را باورپذیرتر کند. هرکدام از این اجزا علاوه بر اجرای نقش خود، در روایت حل میشوند و قصه را بهپیش میبرند؛ و در رأس همه اینها موسیقی که تبدیل به موتیفی میشود که شخصیتپردازی میکند و حادثه میآفریند.از سوی دیگر، «نگار» هیچ دغدغه اجتماعی یا فرهنگی خاصی ندارد. مشکل ویژهای را مدنظر قرار نمیدهد و فقط دغدغه روایت سینمایی دارد. درواقع «نگار» فقط یک اثر سینمایی اصیل است که از ذهن فیلمسازش نشاءت میگیرد و ازاینجهت است که آن را اثری کاملاً شخصی میخوانم. این فردیتی که در پس «نگار» قرار دارد، آن را به اثری ویژه و خاص تبدیل کرده است که بهواسطه ارتباط ذهنی مخاطب با فیلمساز معنا مییابد. استقلال «نگار» در روایت و محتوا، پاشنه آشیل آن است. از جهتی بیننده ایرانی عادت به این رهایی در مضمون و برداشت ندارد و از سوی دیگر نیازمند قرارگیری مخاطب درروند پیشبرد داستان است تا ارتباط مؤثر برقرار شود و اثر برای مخاطب معنا یابد.
نگار جواهریان در فیلم نگار
واضح است که «نگار» برداشتی آزاد از «هملت» شکسپیر است. قهرمان داستان این بار، زن است، خبری از خیانت مادر نیست اما بهجای عموی خائن، شوهرخالهای است که از عمو به نگار نزدیکتر است. عشق افسانهای هم که در هملت میبینیم در «نگار» به سرانجامی تلخ میانجامد؛ اما مهمترین وجه شباهت این دو، حضور روح پدر بهعنوان راهنما و آشکارکننده خیانت اطرافیان است. قرابتی که یکی از بهترین وجوه فیلم را شکل میدهد و شخصیت پدر را باوجود حضور کوتاهش روی پرده به جذابترین شخصیت داستان تبدیل میکند.فیلم رامبد جوان بی ایراد هم نیست. جوان آشکارا از سینمای غربی و بهویژه نولان و ایناریتو الهام گرفته است و این تأثیر بیش از آنکه در روح اثر بازتاب داشته باشد، در سکانسهایی خودش را به رخ میکشد. شخصیتپردازیها آنقدر قوی نیستند که تلخی سرنوشت آدمهای درگیر در داستان را بهخوبی القا کنند. جوان شجاعانه قهرمان زنی آفریده است که نمونهاش در سینما کم است و در ایران انگشتشمار، اما شخصیت نگار آنقدر خوب پرداخته نشده که یک قهرمان بهتماممعنا باشد و چون دیگر قهرمانان سینمایی ماندگار شود.
نگار جواهریان در فیلم نگار
اکشن فیلم، ضعیف است و هیچ سنخیتی باکلیت ماجرا و صحنههای دیگر فیلم ندارد. اکشنی که گاه آزاردهنده میشود و همپای یک فیلم اکشن و ماجرایی محض پیش میرود. بازیها خوب از کار درنیامدهاند و مصنوعی و تکراری هستند. نگار جواهریان که اسیر اغراق در نقشآفرینیهایش شده است و همه کاراکترهایی که از او میبینیم رنگ و بوی شخصیت خودش را دارد تا کاراکتری که ایفا میکند. مانی حقیقی در نقش بهتاش، شخصیت منفی نسبتاً جذابی است، اما مسلماً بهترین گزینه برای ایفای این نقش نیست. بازی تصنعی و غیرقابلباورش در نقش مردی در رأس یک مافیای هولناک بیشتر کمیک است تا رعبانگیز و هولآور. فارغ از فیلم و کاراکتر و قبل از هرگونه زمینهسازی و پرداخت شخصیتی، با شروع فیلم میتوان حدس زد که آتیلا پسیانی نقشی منفی دارد و همه لبخندها و مهربانیهایش اهریمنی و فریبکارانه است. حتی منطق روایی هم در قسمتهایی لنگ میزند.«نگار» اثری بینظیر یا ممتاز نیست؛ اما آنچه فیلم سوم جوان را خاص و دوستداشتنی میکند، جسارتش در پرداخت متفاوت روایتی معمولی است و احترامش به مخاطب بهعنوان عضوی مؤثر و باهوش در جریان پیشبرد داستان و عرضه حداقلی از استانداردهای فیلمسازی، «نگار» را به مهمترین اثر کارنامه فیلمسازی وی و یکی از مهمترین آثار حال حاضر سینمای ایران تبدیل میکند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
مهران مدیری
رامبد جوان
موشکافانه و منطقی...
بسیار ممنون😊
با ۹۷% موافقم
عین حقیقت ❤❤