: یک عکاس خبری به نام L. B. Jefferies (با بازی جیمز استیوارت) هنگام تهیهی عکس از پیست اتومبیلرانی دچار حادثه شده و پایش میشکند. بدین ترتیب او مجبور است مدت...
15 آذر 1395
یک عکاس خبری به نام L. B. Jefferies (با بازی جیمز استیوارت) هنگام تهیهی عکس از پیست اتومبیلرانی دچار حادثه شده و پایش میشکند. بدین ترتیب او مجبور است مدت زیادی را در خانه و به استراحت بپردازد. پنجرهی خانهی جفریز دید وسیعی به خانهی همسایههای او دارد. از این رو تنها سرگرمی وی تماشا کردن کارهای همسایههاست. در این بین جفریز متوجه یک مورد مشکوک در همسایگی روبروی خانهاش میشود، و با مشاهدهی برخی شواهد به این نتیجه میرسد که مرد همسایه همسرش را به قتل رسانده است. جفریز موضوع را با نامزدش لیسا (با بازی گریس کلی) و دوست کارآگاه خود، دویل (با بازی وندل کری) مطرح میکند. لیسا به مرور زمان این فرضیه را میپذیرد و با فراموش کردن اختلافات عاطفیاش، برای کشف راز قتل با جفریز همراه میشود…
“پنجره پشتی” که با نامهای “پنجره عقبی” یا “پنجرهی رو به حیاط” نیز برای مخاطب ایرانی شناخته شده است، فیلمی است به کارگردانی آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)، به گمان بسیاری، استاد دلهره و بازیهای ذهنی سینما. بسیاری از منتقدان این فیلم را از بهترین فیلمهای هیچکاک و بهترین فیلمهای دلهرهآور تاریخ سینما میدانند. تمامی نماهای این فیلم از درون یک اتاق گرفته شده که پنجرهای رو به چند آپارتمان دارد و جف (جیمز استیوارت) از این پنجره زندگی همسایگان خود را زیر نظر دارد…
هیچکاک در پنجره عقبی (پنجره رو به حیاط) به موضوع دید زدن و چشم چرانی پرداخت، کاری که معتقد بود خودش به عنوان یک فیلمساز انجام می دهد، یعنی کنکاش زندگی آدم ها و احساسات، عواطف، ترس ها و بدجنسی ها و گناه هایشان و.... هیچکاک در پاسخ به ایرادی که از نظر اخلاقی به فیلم پنجره عقبی گرفتند، گفت: «هیچ چیز نمی توانست مرا از ساختن این فیلم باز دارد، چون که عشق من به سینما از هر ملاحظه ای قوی تر است.».
«رابین وود» یکی از منتقدان سینما، در مورد «پنجره عقبی» می نویسد: «نکته اصلی فیلم نه ناتوانی شخصیت مرد بلکه ناموفق بودن رابطه انسانی در چارچوب نظامی هنجاری است که مردان و زنان را در شرایط نامتناسب قرار می دهد. همچنین زیر سؤال بردن مفهوم توانایی در جامعه است.»
شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبی» یک عکاس نشریه به خاطر شکستگی پایش باید مدت ها در خانه بستری شود، اما او بیکار نیست و با لنزهای دوربین ازطریق پنجره عقبی اتاقش، زندگی مردم را می کاود و قصه آنچنان روان و زیبا پیش می رود که در پایان، همان عکاس خلاق به عنوان کارآگاه، یک جنایت واقعی را عریان می کند. افراد خلاق نیز این گونه هستند، آنها مثل افراد عادی به پیرامون خود نگاه نمی کنند. شاید از منظر مردم، برخی از افراد خلاق دچار برخی کاستی ها در حواس باشند، اما اینگونه نیست. آنها به هر پدیده ای به گونه ای دیگر نگاه می کنند.
“پنجره پشتی” اقتباسی سینمایی از داستانی به همین نام نوشتهی “کورنل وولریچ” است. فیلم علاوه بر نشاندادن جذابیتها و خطرات تجسس در کار دیگران، پرده از ظاهر اعمال انسان برمیدارد و تماشاگر تحت تاثیر برملاشدن اتفاقی یک عمل مخفیشده قرار میگیرد. جفریز از یک طرف درگیر تردیدهایش برای ازدواج با نامزدش، “لیسا” است و از طرف دیگر اتفاقاتی که در حیاط پشتی خانهاش میگذرد. “پنجره پشتی” فیلمیست که در دستان استاد، به تجسسی حیرتانگیز در مقولهی تماشا کردن و جوهرهی هنر سینما بدل میشود. هرکدام از پنجرههای روبهروی پنجرهی خانهی “جفریز”، پردهی سینمای مستقلی را میسازند و هر کدام از ماجراهای فرعی با زنجیرهای نامریی به یکدیگر، و نیز دلمشغولی اصلی او (ازدواج با دختری نازپرورده از یک طبقهی اجتماعی دیگر) مربوط میشوند. نماهای متقارن شروع و پایان فیلم (حرکت دورانی دوربین روی پنجرهها و به درون اتاق جفریز)، استفادهی فوقالعادهی هیچکاک از اطلاعات (نمای خروج از آپارتمان و…)، تدوین پویای اثر (کاری از جرج تومازینی)، بازی به یادماندنی استوارت، لحظهی تکاندهنده رویارویی “جفریز” و قاتل و… پنجره پشتی را جاودانه میسازند. فیلم اصلی همچون دیگر آثار هیچکاک، اثری سیاه و سفید بود که بعدها به صورت رنگی نیز عرضه شد.
عکاس خبرى ماجراجویى به نام « جفریز » ( استوارت ) که به دلیل شکستگى پایش خانه نشین شده ، متوجه مى شود که یکى از همسایه ها ( بر ) همسرش را کشته است ، اما او نمى تواند این ماجرا را به کسى بقبولاند ...