به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در ابتدا لازم میبینم نگاهی به پوستر فیلم بیاندازم. پوستر فیلم، پوستر به شدت بدی است؛ هچون تیتراژ آغازین فیلم. ابدا پوستر فیلم توانایی شناساندن فضای فیلم به مخاطب را ندارد؛ بلکه حتّی این پتانسیل را دارد که تماشاگر را به سوی یک نوآر ایرانی هدایت بکند_گویا بازار این ژانر در ایران گرم شده است_. شاید یک اتفاق جنایی نقطه شروع فیلم باشد امّا پس از آن تم فیلم جنایی در کار نیست و تمام فیلم حول درام و کشمش شخصیتها شکل میگیرد. پوستر فیلم در حال حاضر این گونه مینماید که گویی حبیب رضایی جنایتکار است و اسلحهکش؛ و هنگامه قاضیانی نیز قربانی. امّا آیا این گونه بود؟ امّا یک چیز پوستر خوب است. آن هم لوگوی فیلم؛ یک قناری که قرمز نوشته شده و گویی این رنگ قرمز آن میچکد. یک کلاغ هم که سفید رنگ نوشته شده؛ یعنی حالت کلاغ_ به دنیای استعاری فیلم رجوع شود_ غلبه دارد و اوضاع شخصیت اول فیلم، هنگامه قاضیانی، به کلاغهای شوم بیشتر میماند. این لوگو بر خلاف طرح کلی پوستر دلالتگر دنیای فیلم است.
هنگامه قاضیانی و حبیب رضایی در فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ
فیلم ترسیمگر رابطه زن(هنگامه قاضیانی) و شوهری(حبیب رضایی) بعد از یک شلیک سهوی است. بعد از صحنه شلیک تیتراژ شروع میشود. تیتراژی به شدت بد. گویا با تیتراژ یک انمیشین یا یک اثر فانتزی از تیم برتون طرف هستیم. بعد از این شلیک است که بحران ایجاد شده است. امّا ما بحران را دیدهایم؟ نه. ما با پیشرفت داستان و به زور بعضی از احتمالات، میتوانیم بفهمیم آن بحران چه بوده است و _مهمتر از آن_ چگونه شکل گرفته است. احتمالا اینگونه بوده که بعد از آن حادثه مرد احساس گناهی کرده و خود را نبخشیده است. و این انتظار را هم داشته که زن نیز نباید او را ببخشد امّا زن بخشیده است؛ ولی با رفتار مرد، دلسرد میشود. زن در در نهایت مردد میشود که برود یا بماند. مرد به تبع افکارش و به وسیله حرفهای مادرش به زن شک میکند که مبادا زن برای انتقام مانده است.
پایه روایی فیلم نریشینهای(گفتارهای متن) شخصیت فیلم است. اولین سوالی که پیش میآید این است که آیا داستان موجود، با این حجم از نریشن، آیا مدیوماش سینما است یا خیر؟ جواب اکیدا مثبت است. احیانا اگر کسی این فیلم را به «سینما» نبودن متهم کند باید دیگر قید سینمای ناطق را هم بزند. کلام جزئی از سینما است و یقینا غیر قابل حذف و یا جایگزینی. امّا این کلام باید عینیت بیابد؛ که در این فیلم مییابد. فیلم بنا به داستانی که روایت میکند، میطلبد ما شاهد حرفهای ذهنی (Over voice) شخصیتها باشیم. فیلم به خوبی با این تمهید سینمایی، به دنیای درونی شخصیتها رسوخ کرده و باعث میشود که ما نیز کاملا همذاتپندارانه با شخصیتها داستان فیلم را دنبال کنیم. از طرفی این Over voiceها با بازیها و میزانسن عینیت یافتهاند؛ همچون فیلم مهم تاریخ سینما، جیببر، اثر روبر برسون.
هنگامه قاضیانی و حبیب رضایی در فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ
قسمتهای زیادی از فیلم در سکوت میگذرد. این سکوتها مقدمهای هستند برای ورود به دنیای ذهنی شخصیتهای فیلم. میمیک، نوع حرکات بدن و تصویرگری دوربین به مثابه ابزار ورود ما به دنیای درونی شخصیتها هستند. نتیجه آنکه بازیها و کارگردانی در این فیلم اهمیت خاصی پیدا کردهاند که متاسفانه حبیب رضایی نقطه ضعف جدی مثلث کارگردان، بازیگر مرد و بازیگر زن است. البته که شخصیتپردازی مرد نیز به مراتب ضعیفتر از شخصیت زن است. مرد میرود که نیاید ولی میگوید روحش در خانه جا مانده(؟). عاشق خانه است؟ عاشق همسرش هست و اینقدر بی اعتماد شده است؟ صدا و هیکل حبیب رضایی ابدا مناسب این شخصیت نبوده است. در نقطهی مقابل، هنگامه قاضیانی است. هر نمایی که قاضیانی حضور دارد تماما فیلم برای او میشود. چند نفر مگر در سینمای ایران هستند که بتوانند نگاهی بکنند سرشاز از عشق؟ چند نفر هستند که بتوانند در سکوت، شک کردن به عشق را بازی کنند؟ بازی قاضیانی در فیلم یک بازی آرام و کنترل شده است.
هنگامه قاضیانی در فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ
کارگردانی فیلم بر عهدهی «اصغر عبداللهی» است که بیشتر عمر خود را به دستیار کارگردانی و فیلمنامهنویسی گذرانده است. با نگاهی به اجمالی به فیلمنامههای وی در مییابیم که یکی از مولفههای مورد علاقه وی پرداختن به درامهای خانوادگی بوده است؛ به خصوص کشمشها و درگیریهای زناشویی. به همین خاطر است که ابدا کار اولی بودن در کارگردانی به چشم نمیآید. البته جالب آنجاست که کارگردانی فیلم بسیار جلوتر از فیلمنامه است. اساسا روایت این گونهی داستان در سینما سخت است و به طبع، کارگردانی این فیلم نیز تجربه به شدت مشکلی برای عبداللهی بوده است. تهدیدی که کل فیلم را تهدید میکرد آن بود که فیلم تبدیل به یک نمایشنامه رادیویی شود. به بیانی دیگر نیز این مشکل فیلم را تهدید میکرده است که دوربین به جای آنکه حس بسازد صرفا وسیلهای باشد برای نشان دادن موقعیت بازیگرها. امّا اصغر عبداللهی به خوبی این آزمونها را پشت سر میگذارد.
جالب است که دوربین بیشتر دنبال کنندهی شخصیتها هست. با تدوین نیز تا حد ممکن سعی شده است تداوم حفظ شود و از کاتها پرهیز. به نوعی این فضا به شخصی کردن و ذهنی شدن موقعیتها کمک کرده است. البته کار تدوین خوب فیلم تنها به اینجا ختم نمیشود. اساس فیلمنامه بر ترسیم تضادها پایدار است؛ قناری-کلاغ، ماندن-رفتن، گذشته-حال، زن-مرد و الخ. تدوین و کارگردانی به خوبی از عهدهی روایت این تضادها برآمدهاند. شاید بد نباشد برای دقیق شدن این موضوع چند سکانسی را یادآوری کنم. سکانسهای رفتن-نرفتن هنگامه قاضیانی نمونههای خوبی برای کارکرد تدوین و کارگردانی هستند. فیلمساز، قاضیانی را موقع خروج از در خانه در قابی میگیرد؛ پشت وی تاریک هست و خانه نیز بر وی غلبه دارد. دوربین از بیرونِ خانه تصویرگر است. قاضیانی به یاد قناریها میافتد و در حالیکه هنوز از خانه خارج نشده برمیگردد. این بار دوربین به داخل خانه و بالای پلکان منتقل شده است؛ دوربین و خانه گویی انتظار وی را میکشند. قاضیانی بالا میآید و بعد به دنبال کلید میرود امّا در این حین هیچ کاتی وجود ندارد. عرض کردم به همان دلیل ذهنی و شخصی کردن وقایع این امر صورت گرفته است؛ قاضیانی اساسا بازگشتاش بر اساس نوستالژیهایش بوده است. یا یک سکانس دیگر حبیب رضایی به اتاقش میرود و درب اتاق را پشت سرش میبندد. با صدای ذهنی وی مواجه هستیم. فورا بعد از اتمام صدا، کات میخورد به قاضیانی که پشت در ماندهاست. حال نوبت آن است که به صدای ذهنی وی گوش بدهیم.
هنگامه قاضیانی و حبیب رضایی در فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ
از نکات قوت فیلم که کارگردانی و تدوین خوب فیلم، سبب آن شده است _به قول مسعود فراستی_ در آمدن خانهی فیلم است. چه خوب هستند آن صحنههای فلاش بک که مرد در حال نقاشی زن بود؛ در فلاشبک پنجرهها نور را به خانه دعوت میکنند و حالت رویاگونه آن یادآوری را تقویت میکنند. این فلاش بک و پنجرهها را با پنجرههای طوفانزده و یا هنگام شب مقایسه کنید. و یا آن پلهها؛ پلهها که معمولا نقش واصل را بر عهده دارند. در این فیلم مرز دنیای مرد و زن بودند.
فیلم علیرغم این خوبیها گهگاهی واقعا حوصله سربر و خستهکننده میشود. فیلمنامهای که عرض کردم بسیار عقبتر از کارگردانی است اینجا کار دست فیلم داده. فیلم یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه بدویترین قانون درام، برخورد شخصیتها با یکدیگر، را نادیده میگیرد. ما نیز بر اساس یک سری پیش فرضها مجبور به دنبال کردن فیلم هستیم. زوجین دچار مشکل میشوند_بماند که شکلگیری این بحران را نیز نمیفهمیم و به ما نشان داده نمیشود_. طبق دیالوگهای فیلم میفهمیم یکسال است که این موضوع به درازا کشیده است_باز هم بماند که این زمان ابدا در بطن فیلم قرار ندارد_. یکسال؟ آن هم مشکلی که در نهایت با یک گفت و گو حل شد؟ فیلم میتوانست بسیار کوتاهتر باشد؛ اگر شخصیتهای فیلم با یک گفت و گو در اوایل فیلم مشکل را مییافتند و در صدد رفع آن بر میآمدند. یقینا اگر چیزی بتواند مکگافین هیچکاک را دقیقا صد و هشتاد درجه معکوس بازنمایی کند؛ طپانچهِ گرو گرفته شده توسط قاضیانی گزینه اول من است. مگر میشود یک طپانچه اینقدر در یک درام مهم شود؟ چرا یکبار قاضیانی نمیآید و به حبیب رضایی دلیل کارش را توضیح دهد؟ دلیل واضح است. فیلم باید به مدت زمان استاندارد یک فیلم بلند برسد. یا آنکه قرار است قاضیانی هم کمی خباثت و لجبازی به خرج بدهد؟ بعید است؛ اگر قرار بر این هم بود شخصیتپردازی هنگامه قاضیانی به شدت، خلاف این موضوع را تایید میکند. در کل تمامی سوتفاهمها به این شکل کاملا شخصی در شخصیتها پرداخته میشوند و ابدا فرصت تقابل شخصیتی وجود ندارد.
هنگامه قاضیانی در فیلم سینمایی یک قناری یک کلاغ
در انتها نیز برای آنکه شما را بیشتر ترغیب بکنم که این فیلم را در گروه هنر و تجربه ببینید. باید از موسیقی متن فیلم به عنوان یکی از بهترین آثار چند ساله اخیر سینمای ایران یاد کنم. چقدر موسیقی متن فیلم به فضاسازی و ساختن حس در فیلم کمک کرده بود. شگفتا! برای اولین بار در یک فیلم ایرانی یک قطعه از باخ بزرگ را میشنیدم و ابدا کارکردی روشنفکرانه نداشت. قطعه باخ اینقدر به فیلم میآمد که به سختی میشد آن را از موسیقی متن فیلم جدا کرد. این فیلم علیرغم عاریت گرفتن بسیاری از تکنیکهای سینمایی_بالاخص اروپایی_ امّا یک فیلم قابل تامّل وطنی است که به شدت هم به سنت و فرهنگ ایرانی پایبند است. در ضمن تیتراژ فیلم را هنگامه قاضیانی خوانده است. شگفت انگیز است! آن را جداگانه چند بار گوش دهید.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
چقدر خنده دار......🎃🎃🎃🎃🎃 ...
دوستان نوشتند: مگر ما چند نفر در سینمای ایران داریم که بتوانند فقط با یک نگاه
سراسر عشق رو نشون بدن....اها....جدیدن هنگامه قاضیانی شده استاد بازی در سکوت........
بابا لااقل این حرفها و تعاریف رو درباره بازی با چشم پریوش نظریه میگفتی باز یه چیزی. .
. هر نمایی که قاضیانی حضور دارد تماما فیلم برای او میشود. چند نفر مگر در سینمای ایران هستند که بتوانند نگاهی بکنند سرشاز از عشق؟ چند نفر هستند که بتوانند در سکوت، شک کردن به عشق را بازی کنند؟ بازی قاضیانی در فیلم یک بازی آرام و کنترل شده است....
جک سال...... 🐹🐹🐹😊😊👋👋👋 با تشکر.....خدایا عاقبت همه ما رو بخیر کن...هنگامه قاضیانی هم شد بازیگر.....حالا خوبه تو سینما خود سینماییها خانم رو تحویل نمیگیرن....