مرگ ماهی آخرین اثر از سهگانه
روحالله حجازی است. قصه
مرگ ماهی مانند دو اثر پیشین او در خصوص خانواده و مسایل آن است، اما در این فیلم بیش از آنکه به زنان در خانواده و زندگی زناشویی بپردازد، به کلیت خانواده و روابط درون خانوادگی پرداخته است.
از هر فیلمی انتظار میرود که با مقدمهای آغاز شود؛ مسئله یا مسایلش را شرح دهد و سپس در خاتمه به نحوی، مخاطب را به نتیجه موردنظرش برساند. در سالهای اخیر شاهد نمایش فیلمهایی هستیم که بیشتر خواهان معلق نگهداشتن بیننده در فضای داستان هستند و آن را بهصورتی تمام میکنند که مخاطب بر اساس برداشت خود، پایانی برای آن متصور شود. بهنظر میرسد این ژانر در میان کارگردانان ایرانی مقبول افتاده است.
مرگ ماهی ترکیبی از هر دو ژانر پیشگفته است. فرزندان مادری از دنیا رفته باید دورهم جمع شوند تا او را به خاک بسپارند. مادری که وصیتی مبنی بر نگهداشتن او تا سه روز پس از وفاتش از او نقل شده است و در تمام طول داستان مشخص نمیشود آیا این وصیت واقعی است یا تدبیر پرستار مادر است تا بتواند از محل زندگی او دور شود؛ چراکه پیرزن نیمی از اموال خود را به پرستارش بخشیده است.
فیلم قصهای تکراری دارد:
فرزندان، با یکدیگر اختلاف دارند؛
فرزندان، زندگی خانوادگی خوبی ندارند؛
فرزندان، فرصت رسیدگی به مادر پیرشان را ندارند؛
یکی از فرزندان، دلخواه و همدم مادر است و اتفاقاً از او دور است؛
یکی از فرزندان، توانایی مدیریت خانواده را دارد و میتواند حرف آخر را بزند؛
معمولاً این فرزند، فرزند بزرگ خانواده نیست و اغلب مرد است؛
مادر همواره در زمان حیات و مماتش دلنگران کنارهمبودن فرزندان است.
حجازی در
مرگ ماهی حرف تازهای برای گفتن ندارد. مضمون مشترک فیلمهای حوزه خانواده پرداختن به آن چیزهایی است که امروزه برزخ ایرانی سنت و مدرنیته نامیده میشود و بازار داغی برای انواع هنرنماییها ازجمله سینما است.
کارگردان در این فیلم تلاش دارد خانوادهای را نمایش دهد که مادرشان در روستایی شمالی زندگی میکند، اما فرزندانش برای مراسم خاکسپاری با اتومبیلهای گرانقیمت از راه میرسند. مشخص نیست آیا اقامتگاه مادر همانجایی است که دو دختر و سه پسر، کودکیشان را گذراندهاند یا اینکه مادر سالهای آخر عمر خود را آنجا سپری کرده است؟
این نکته ازآنرو اهمیت دارد که باوجود بعد مسافت و گرفتاری فرزندان، آیا دلخوری مادر از فرزندان (که البته بازهم فرزندان از قرائن آن را میفهمند، نه از کلمات مستقیم مادر) امری بهجاست یا خیر؟ رسیدگی به والدین، امری واجب و ضروری است. پدر و مادر از فرزندان خود نگهداری میکنند و لازم است که در زمان پیری آنها به جبران زحمات والدین، به آنها بپردازند، اما آیا گرفتاری امروز افراد تا چه حد اجازه این دلخوری را به والدین و رفع تکلیف را به فرزندان میدهد؟
امری یکجانبه که مداوم به سرزنش فرزندان و دلخوری ناگفته والدین میانجامد؛ درحالیکه در زندگی روزمره هر یک از ما نوعی تفاهم متقابل میان والدین و فرزندان در حال شکلگیری است که شرایط جدید را برای هر دو در نظر دارد. والدین گرفتاریهای نهچندان دلچسب فرزندان را درک میکنند و فرزندان نیز اهمیت روزافزون والدین و محبت ناب آنان را در این دنیای بیرحم بیشازپیش ارزشمند مییابند و تلاش میکنند به آنان رسیدگی و از وجودشان بهره برند، اما گویی فضای فیلمساز و نویسندگان قصههای مربوط به این حوزه، تمایل به سرزنش فرزندان را بیش از درک فضای جدید در نظر دارند. این عدم پذیرش و پرداخت به فضای تفاهم متقابلی که در حال شکلگیری میان والدین و فرزندان است، ازآنرو برای فیلمسازان دشوار است که حلشدن برزخ میان سنت و مدرنیته، موضوعات موردعلاقه آنها را کاهش میدهد؛ غافل از آنکه مخاطب زمانی که خود را میان قصه فیلم پیدا نکند، به سراغ قصههای ملموس و واقعیتر میرود؛ فیلمی که در عوض سرزنش مداوم یک گروه، به ایجاد فضای تفاهم کمک کند.
مسئله دیگر در فیلم
مرگ ماهی، سرگردانی مخاطب در فیلمی
اصغرفرهادیگونه است: حقیقت چیست؟ چه کسی راست میگوید؟ از فیلمی با مضمون مسایل خانوادگی که دغدغههای فلسفی شکاف نسلها و بیوفایی مادر و فرزندان را دارد، نقبهای بیمورد به مسایلی چون "یعنی شناسنامه را کی برداشته؟"، " یعنی تو میگی سند خونه رو من برداشتم؟"، "یعنی تو نبودی؟، ولی روی میز شکلاتی بود که تو همیشه میخوردی"؛ نهتنها بر جذابیت فیلم نمیافزاید، بلکه آن زمان که واقعیت آشکار میشود، به بیننده احساس توهین دست میدهد که کارگردان او را در چه سطحی از دریافت فرض کرده است که با مسایلی چنین حاشیهای و بیاهمیت، زمان فیلم را به 90 دقیقه رسانده است.
مرگ ماهی دغدغه والایی دارد و بسیار مناسبتر بود اگر بهجای واردکردن حواشی برای پرکردن صحنههای خالی، به اصل موضوع که رابطه والدین و فرزندان است، پرداخته میشد. ورود مسایلی چون رابطه تنها عروس خانواده با شوهر کجخلقش، رابطه پرتنش پدر و دختر جوان فیلم، دغدغههای فیلسوفانه جوانترین دختر خانواده و رفتار سرد او با شوهرش، پسر مطرود خانواده و نپرداختن به دلیل آن و مسایلی از این قبیل، بهجای آنکه تلاشی برای تصویرکردن کلیت یک خانواده باشد، پرداخت بسیار سطحی و فرعی برای به کار گرفتن ستارههای سینما بود. در مقایسه با دو فیلم پیشین کارگردان،
مرگ ماهی باوجود بهکارگیری ستارههای سینما نوعی عقبگرد به نظر میآمد.