جلوه های ویژه 10، فیلمنامه صفر! فیلمی بسیار جذاب و پیچیده، با ابر انسانهایی میتوانند خود را غیب کنند و به شکلهای مختلف دربیاورند. بی تردید ماتریکس را میتوان تحولی در هنرهای تصویری و فیلمهای علمی تخیلی دانست؛ بطوریکه تریلر پیش از اکرانش هوش از سر بسیاری به خصوص نوجوانان برد. از سویی دیگر فیلم با زبانی گیج کننده و تقریباً بی سر و ته ، مفاهیم فلسفی و باورهای مذهبی ای به چالش میکشد که میتواند برای جوانان و علاقه مندان به این گونه مباحثب سیار جالب باشد. در مجموع میتوان گفت کمپانی برادران وارنر معجونی از مفاهیم بالا را در بسته ای شکیل و سرگرم کننده به بازار عرضه کرده است. معجونی که البته با استقبال زیادی هم روبرو شد.
فیلم با بودجه 60 میلیون دلار توسط Andy و Larry Wachowski به عنوان نویسنده و کارگردان در استرالیا ساخته شد. برادرانی که تا قبل از این تنها یک فیلم جنایی بنام Bound را در کارنامه داشتند، با ایده ای منحصر بفرد پروژه ای را کلید زدند که به غیر از دنبالهای ماتریکس، تعدادی بازیهای رایانه ای و داستانهای مصور را نیز شامل میشود. طبق آنچه خودشان گفته اند ماتریکس حاصل پنج سال کار مداوم است ولی بنا به شواهد این مدت بیشتر صرف طرح کردن ایده های نا متجانس در کار شده است تا چیدمان مطلوب آنها در کنار یکدیگر و سر و سامان دادنشان. ایده هایی که از عقاید و باورهای مسیحیت گرفته تا فلسفه هایی دست و پا شکسته از مشرق زمین، ارجاعاتی به Lewis Carroll (نویسنده آلیس در سرزمین عجایب)، پیشگویی هایی گیج کننده و نامفهوم، وجود دو جهان متفاوت در آن واحد، بچه هایی در محفظه هایی ویژه رشد میکنند، تونل زمان، موجوداتی که قابلیت زنده شدن بعد از مرگ را دارند و مهمتر از همه ظهور انسان برگزیده، همه را شامل میشود.
بعد از سکانس فوق العاده ابتدایی فیلم که در آن زنی جوان بنام Trinity (با بازی Carrie-Anne Moss) با مخلوطی از حرکات کونگ فو و ژیمناستیک تعدادی مامور ویژه را از پا در می آورد، فیلم هکر کامپیوتری جوانی (با بازی Keanu Reeves) را معرفی میکند که بعداً توسط Trinity پیش مردی عجیب بنام Morpheus (با بازی Laurence Fishburne) برده میشود. رهبری گروهی ایدولوژیک و تروریست که اعتقاد دارد این مرد جوان تنها کسی است که میتواند در برابر نیروهای پیشرفته و شیطان صفتی که در سال 1999 بشر را اسیر خود کرده اند بایستند و آنها را نجات دهد.
ولی مرفیوس خود متعلق به عالمی دیگر است که 2000 سال در آینده قرار دارد و همراه با گروهی از پیروانش، با وسیله ای پیشرفته همانند زیردریایی ناتیلوس به این دوران آمده اند. مرد جوان موافقت میکنند تا طی مراحلی ویژه و چندش آوری، بدن طبیعی اش از غلاف مخصوصی که در آن قرار دارد خارج و به زیر دریایی آورده شود. او که حالا نامش Neu است در پشت سرش پریزی دارد که از طریق آن میتوان اطلاعات و مهارتهای بسیاری را در مغرش بارگذاری کرد و در آن واحد راهی ارتباطی است که او را به جهانی که قبلاً در آن زندگی میکرده متصل میکند.
حال Neu ی که وارد دنیایی جدید شده، آماده مبارزه با نیروهای شیطانی است که جهان را به وضعیتی در آورده اند که در سال 1999 دیده میشود. طبق آنچه در فیلم گفته میشود، بنظر میرسد در اوایل قرن بیست و یکم جنگی فراگیر میان انسانها و ماشینهای پیشرفته اتفاق میافتد که حاصل آن پیروزی هوش مصنوعی و رباتهاست. در حال حاضر شهر زیر زمینی Zion آخرین سنگر انسانها که منتظرفردی برگزیده هستند تا نیروی به نام ماتریکس را که توسط کامپیوتری انسان نما کنترل میشود را نابود کند. نیرویی که دنیایی مجازیی را خلق کرده است که انرژی اش از بدن انسانها تامین میشود. این دنیای جدید توسط مردانی با عینکهای آفتابی سیاه رنگ به رهبری Smith (با بازی Hugo Weaving) اداره میشود.
با وجود اینکه یک ساعت از فیلم صرف توضیح ماجراهای بالا میشود، میتوان گفت که تمام فیلمنامه نیز به نوعی به همین مفهوم میپردازد. مرفیوس که دائماً دانش و آگاهی از وی تراوش میکند، مدام سخنان نغز میگوید. اطلاعاتی که تماشاگر و حتی Neu آنها را دنبال میکنند، تا شاید راه حلی برای درک گره کور موقعیتی که برایشان در ابتدا به طور نامفهوم توضیح داده شده، پیدا کنند. معمایی که تا آخر فیلم هم برایشان حل نشده و علامت سوالی بالای سرشان باقی میماند.
متاسفانه این موضوع باعث میشود تا فیلم در پیشبرد خط روایی ناکام بماند. داستانهایی فرعی اضافه شده است که بنظر میرسد تنها هدفشان فراهم آوردن محیطی برای ارائه جلوه های ویژه و کشاندن مردم به گیشه باشد. در نتیجه این جلوه ها با وجود اینکه برای تماشاگر فیلمهای علمی تخیلی کاملاً نوآورانه و بیش از حد تصور است، ولی هیچ گونه نقشی در روند اصلی داستان ندارند.
اما همین جلوه های ویژه بزرگترین نقطه قوت ماتریکس است. تغییر فرم افراد، اشیا و فضاها بسیار حرفه ای و خلاقانه است. استفاده از تکنیک جالب معلق کردن بدلکاران بوسیله طناب و همچنین حضور Yuen Wo به عنوان مربی کنگ فو در صحنه های مبارزه با عث شده از سطح هنرهای رزمی در فیلم بالاتر از نمونه های قبلی هالیوودی باشد. علاوه بر این استفاده فیلمسازان از تکنیکی نوآورانه که نامش را Bullet time photography گذاشته اند، در کنار گرافیک کامپیوتری صحنه هایی را خلق کرده است که در آن میتوان سرعت و جهت حرکت افراد و اشیا را تغییر داد. چیزی شبیه آنچه در انیمیشن های ژاپنی دیده میشود. شخصیتها میتوانند چند متر به آسمان پریده، چند تا لگد بزنند و در همین حالت متوقف شوند. آنگاه این حالتشان از زوایای مختلف به تصویر کشیده میشود. سپس به آرامی پایین می آیند. و همه اینها به صورت کاملاً باور پذیر اجرا میشود.
کاملاً مشخص است که برادران Wachowskis و سینماتوگرافر کار Bill Pope توجه ویژه ای به جلوه های بصری داشته اند. جلوه های ویژه ای که اولین بار در سطحی پایین تر در فیلم قبلیشان Bound انجام داده بودند. طراحی تصاویر آسمانهای خراشهای بلند، مشکی و براق شهر نیز حاصل صحنه پردازی فوق العاده Own Paterson است که تصویری هرسناک از لوکیشن فیلمبرداری یعنی سیدنی، در مقابل چشم تماشاگران قرار داده است.
سرپرست جلوه های ویژه John Gaeta، طراح لباس Kym Barrett ، تیم بدلکاران و همه کسانی که در پشت دوربین باعث شده اند که فیلم از لحاظ بصری در سطح بالایی قرار گیرد. موسیقی ارکسترال Don Davis نیز در کنار مجموعه ای از قطعات راک Marilyn Manson, Ministry, Prodigy, Rage Against the Machine اثر گذاری سکانسهای مختلف فیلم بخصوص مبارزات را بر تماشاگر را بیشتر میکند.
Kiano Reeveبا آن شخصیت جدی خونسرد اش توانسته حرکات فیزیکی Neu را بخوبی از کار درآورد. اما در کل، نمیتوان گفت که فراتر از فیلمهای قبلی اش ظاهر شده است. Fishburne توانسته تصویر خوبی از فردی مدیر و باهوش ارائه کند، هرچند با جلو رفتن داستان بازی اش ضعیفتر میشود. در مورد بقیه بازیگران هم بخاطر اینکه بیشتر بازیشان فیزیکی و مبارزه ای است، نمیتوان نظر خاصی داد. ولی در این میان هنرنمایی Gloria Foster در نقش Oracle، بخصوص در صحنه ای که به Neu میگوید که انسان برگزیده است، قابل تقدیر است.
مترجم: بهروز آقاخانیان
شناسه نقد : 0495178
بنظرم خیلی راست گفته.ی کم ب نقدش دقت کن.