به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«آتیش بازی» هم به مثابه فیلم قبلی کارگردانش فیلمی پرجنب و جوش و اصطلاحا تعقیب و گریزی است که در آن مایه هایی از طنز نیز دیده می شود. فیلم از گره هایی تو در تو تشکیل شده است و دو شخصیت اصلی آن، کیا (امین حیایی) و مارال (الناز شاکردوست) مدام به هم نارو می زنند و با رودست زدن به یکدیگر سعی در پیشبرد اهدافشان دارند. آنچه در مورد چنین فیلم هایی بدیهی ست آخر و عاقبت داستان است، طبیعتاً پیداست که دو شخص خلافکار که برای دستیابی به امری غیراخلاقی (در واقع دزدی و کلاهبرداری) مدام همدیگر را گول می زنند و کشمکش میان آن دو بر سر مسئله ای غیرموجه است در پایان به دست قانون خواهند افتاد و کل کشمکش ها و تعقیب و گریزها تلویحاً به منظور ایجاد کشش در فیلم و ضرباهنگ بخشیدن به آن است. ایده کلی فیلم کاملاً تکراری است و نمونه های مشابه این فیلم در ژانرهای گوناگون ساخته شده اند. کشمکشی دونفره میان زن و شوهری که «آقا و خانم اسمیت» وار در تلاش برای سرکوب دیگری اند و در عین حال تنفر گزنده و عمیقی میانشان دیده نمی شود و حتی ته مایه هایی از علاقه نیز بین شان وجود دارد. بهره گیری از ایده های تکراری در سینما امر عجیب و غلطی نیست و چنین اتفاقی بارها در سینمای ایران و جهان رخ داده است، اما آن چه مهم است نحوه پرداخت و سر و شکل بخشیدن به چنین سوژه ایست. در بسیاری از نمونه های موفق نیز طرح اولیه آنچنان عجیب و مشعشعانه نیست، مثلاً فیلم های متعددی در سینمای ایران به مقوله خیانت پرداخته اند همچون «بانو» ، «چهارشنبه سوری» و «برف روی کاج ها» اما نحوه شکل گیری داستان در هر یک از آنها و پرداخت خلاقانه به این طرح های خام موجب ساخت فیلم هایی خوش ساخت و قابل قبول شده است. فکر اولیه و خط اصلی «آتیش بازی» نیز چه در سینمای ایران و چه در سینمای جهان بارها تکرار شده است، فیلم از جلوه های تصویری به خوبی بهره می گیرد و تدوین خوب آن با اسلوب های ژانری اش همخوانی دارد و در عین حال به فیلم ریتم می بخشد، اما آنچه به ناگاه «آتیش بازی» را به فیلمی معمولی تبدیل می کند نقصان ها و اشتباهات فیلمنامه ای آن است. بسیاری از عناصر درام ساده انگارانه اند و نقشه ها و موانع آن قدر که باید عمیق و جدی، طرح ریزی نشده اند. قطعاً فیلمنامه نویس به سبب لحن شوخ و شنگ فیلم از کنار بسیاری از این موانع به راحتی گذشته و آن قدر که باید مته به خشخاش نگذاشته در حالی که فیلم لطمه اصلی خود را از همین بخش ها می خورد. این ساده انگاری در شخصیت پردازی کار نیز به چشم می آید مثلاً مارال و کیا هر دو آدم هایی به شدت زرنگ و منفعت طلب اند و ذهنشان در کار خلاف خوب کار می کند، اما آنپها در بسیاری از موارد به شدت ابلهانه و به دور از درایت رفتار می کنند و کنش ها و واکنش هایشان یکدست و همخوان از آب در نیامده است. بسیاری از شخصیت های فیلم همچون سحر (سحر قریشی) نیز در نیمه راه رها می شوند و به نظر می رسد فیلمنامه نویس تلاشی برای سرانجام بخشیدن به سرنوشت آن ها در راستای خط اصلی داستان نکرده است.
البته نباید از یاد برد که برخی از کاستی های فیلمنامه نیز به ضعف عمومی ژانر معمایی- پلیسی در سینمای ایران باز می گردد که حتی در قوی ترین و کامل ترین فیلم های این ژانر نیز این بخش ها به لحاظ اجرایی با ضعف و عیب رو به رو هستند.
محوریت اصلی فیلم هایی مثل «دختر آدم پسر حوا» یا «آتش بس» نیز کشمکش میان زن و مرد و تلاش هر یک برای برتر جلوه دادن خود و غلبه بر دیگری است، اما به سبب آن که آن ها در حوزه ژانر کمدی جای می گیرند و بعد روانشناسانه شان بر بعد اکشن و معمایی می چربد و در نتیجه این کارها پس از ساخت فیلمهای موفق تری نسبت به مواردی همچون «آتیش بازی» از آب درمی آیند.
فیلمنامه نویس تلاش کرده است تا برای لو رفتن نقشه های کاراکترها سریعاً دلایل منطقی بچیند و این دلایل عموماً از زبان کاراکتر و با به تصویر کشیدن فلاش بک به تصویر در می آیند در صورتی که اگر این بخش پیچیده تر طراحی می شدند نیازی به این میزان از تشریفات و توضیحات برای توجیهشان احساس نمی شد و فیلم به خودی خود پیامش را می رساند.
بازی های فیلم درخشان نیستند، اما یک خوبی دارند و آن هماهنگی شان با یکدیگر است. ریتم بازی ها همخوان با ریتم فیلم است و جنب و جوش فیلم در بازی ها و حرکات بازیگران نیز متجلی شده است. نقش کیا برای امین حیایی تا حدود تکراری است و مخاطب بارها او را در چنین نقش هایی دیده، الناز شاکردوست هم نقش متفاوتی را بازی نمی کند و بازی اش سر و گردنی از بازی امین حیایی پایین تر است.
«آتیش بازی» نسبت به فیلم قبلی بهمن گودرزی فیلم بهتری است ،اما نمی توان از آن به عنوان فیلمی قابل قبول و بی عیب و نقص نام برد. فیلمنامه آسیب های بسیاری را بر فیلم وارد کرده است و تکراری بودن فکر اولیه آن و خامی و عدم تکامل در پرداخت فیلم را به اثری تکراری در سینمای ایران مبدل کرده است که طبعاً نام آن در میان فیلم های خوب اکران این روزها چون «نهنگ عنبر»، «قصه ها» و «در دنیای تو ساعت چند است» گم خواهد شد.