به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلمنامة این فیلم ، نگاشتة اصغر فرهادی (کارگردان فیلم هایی چون چهارشنبه سوری ، شهر زیبا ، دربارة اِلی و ...) است و پریسا بخت آور (همسر نویسنده) این فیلم را کارگردانی کرده است . این فیلم در جشنوارة فیلم فجر سال 86 - به دلیل مضامین تند و صریح اجتماعی - توقیف شد و از شرکت در مسابقه بازماند اما به عنوان « فیلم منتخب تماشاگران» برگزیده شد .
این فیلم ، شروعی غیر عادی دارد . با صحبت های گزارشگر وضع هوا که آب و هوای ناپایداری را پیش بینی می کند آغاز می شود .تیتراژ فیلم نیز با دنبال کردن یک قوطی آدامس در جوی آب ، تکان خوردن و بالا و پایین رفتن آن در آب و وضعیت غیر قابل پیش بینی آن آغاز می شود که با توجه به دنبالة فیلم می توان افراد جامعة امروز را همچون آدامس های درون قوطی در وضعیتی غیر قابل پیش بینی و با بحران ها و پارادوکس های شدید در بستر اجتماع دانست .در ادامة فیلم با حلقة محدود افراد جامعه و تماس مکرر آنها با هم مواجه می شویم و با توجه به اینکه برش های کوتاهی از زندگی هر یک از شخصیت های داستان می بینیم اما تقریباً هر یک از شخصیت ها بیش از یک بار دیده می شوند و در جایی دیگر از داستان ، دوباره با یک اتفاق غیر قابل پیش بینی گره می خورند .
داستان فیلم ، ماجرای اهالی یکی از آپارتمان های شمال تهران در یک روز تعطیل است و تقریباً تمام همسایه ها نمایندة یک قشر اجتماعی هستند .کل فیلم ، کشمکش و منازعه بر سر ممنوعه ای به نام « ماهواره » است و بلا تکلیفی ساکنان نسبت به آن . ساکنان این ساختمان که هر کدام نمایندة قشری در جامعه هستند ، هر یک ، برخوردی نسبت به این پدیده دارند که توأم با ترس ، تأیید و انکار و ... است ؛ به طوری که افراد « آنومیک » شده اند یعنی به قول « مرتون » بین اهداف و وسایل مشروع برای رسیدن به اهداف خود تعارض می بینند و راههای مشروع اجتماع در دسترس نیست یا منجر به هدف نمی شود .مسألة دیگر اینکه تا آخر فیلم مشخص نمی شود که جهت گیری صریح هر کدام از همسایه ها (اهالی آپارتمان) نسبت به ماهواره چگونه است ؛ چرا که همة افراد دچار چندچهرگی شده اند . از طرفی عبدالله زاده - که شخصیتی به شدت سنتی و ظاهراً مذهبی و سخت گیر دارد - نشان داده می شود ، در ظاهر با وجود ماهواره در کل ساختمان مخالف است؛ در حالی که بر روی تراسش چند دیش ماهواره نصب کرده است (در سکانسی که نصّاب ماهواره از سوراخی که روی پردة کلفت اتاق ایجاد شده ، دیش های ماهوارة روی تراس را می بیند) و از سویی دیگر مهناز که به شدت با خرید ماهواره مخالفت می کند نهایتاً یک دستگاه receiver به عنوان کادو می برد .ریتم تند فیلم و وضعیت غیر قابل پیش بینی هر سکانس ، تجلی وضعیت افرادی است که در جامعة ما در کنار هم زندگی می کنند . در جای جای فیلم اختلاف طبقاتی طبقة مرفه و طبقة پایین جامعه نمایش داده می شود . یکی از جالب ترین این سکانس ها جایی است که سرخی - یکی از شخصیت های متموّل داستان - در یک گاراژ ، قصد خرید یک گوسفند زنده دارد و هنگامی که قصاب می خواهد با آفتابه به گوسفند آب بخوراند او مانع شده و از درون اتومبیلش یک بطری آب معدنی برای حیوان می آورد . در اینجا یکی از کارکنان گاراژ می گوید : « اگر خنک است به ما هم بده . »
فیلم ، در جایی دیگر ظهور طبقة نوکیسه را نشان می دهد . عبدالله زاده - ثروتمندترین همسایة ساختمان - که از فرهنگ آپارتمان نشینی چیزی نمی داند و تفکرات سنتی و بسته ای دارد ، بدنة اتومبیل آخرین مدلش پر از خط و خش است . (که البته همان طور که در فیلم اشاره می شود گویا او متعلق به طبقة اقتصادی و فرهنگی پایین جامعه بوده و از یکی از محلات پایین شهر به این منطقه آمده است و این خطوط ، یادگار همان زمان و مکان است .) در قسمتی دیگر از فیلم ، مهناز - یکی از سکنة آپارتمان و مدیر یک مدرسة غیر انتفاعی که نمایندة آموزش و پرورش نیز هست – نشان داده می شود که شخصیتی مقتدر دارد ؛ تا جایی که دانش آموزانش که در همسایگی وی (در همان آپارتمان) هستند هنگامی که در یک روز تعطیل برای گرفتن کلید پشت بام ، به در خانة وی می آیند لباس فرم مدرسه شان را پوشیده اند و مقنعه هاشان را سر کرده اند ، ولی همین که سوار آسانسور می شوند مقنعه ها را در می آورند .این فیلم ، نمادی از تضادهای روزمره و پر از سوء تفاهم است . جایی که مهناز ، شوهرش را با یک دختر غریبه در خانه می بیند یا جایی که همسر عبد الله زاده ، به طور اتفاقی ، شلوار خانگی شوهرش را در ماشین شعله - یکی از زن های مجرد ساختمان - می یابد .در کل ، دایره زنگی ، معضلات و مسایل اجتماعی را نشان می دهد .
مثلاً کسب هویت و تفاخر طبقاتی با یک سری ارزشهای نمادین ، در تب مسافرت خارجی و سفر به آنتالیا و گوا خود را نشان می دهد تا جایی که رزاقی - یکی از همسایه های متعلق به قشر اقتصادی متوسط رو به رشد – که قصد سفر به شمال کشور با اتومبیل شخصی را دارد ، مدام به همه می گوید که عازم آنتالیا است و اگر دیر کند هواپیمایش خواهد پرید . در بخش های دیگر ، چندگانگی ارزشی و تضاد ارزش های همسایه ای ساکن در یک ساختمان - که اصولاً باید متعلق به یک طبقه و قشر اجتماعی باشند - نشان داده می شود . شعله که از نظر تیپ اجتماعی مدرن ، زنی مستقل و نیز با فعالیت اجتماعی است - قبل از دیدن فیلم - به همسر عبدالله زاده می گوید : « اینها چیزی از فیلم حالیشون نیست » و در کل اینکه هیچ یک از اقشار اجتماعی ، سایر افراد را صاحب شعور اجتماعی نمی دانند . یا مثلاً او که زنی فرنگی مسلک و نیز نامقید به ارزش های مذهبی است می گوید : « برای اولین کنسرتم یک هفته سفره نذر کرده ام . »
همان طور که مشخص است تمامی شخصیتها شناسنامه دار و دارای نمود خارجی و عینی در جامعة امروز جامعة ما هستند .در اثنای فیلم ، اشارات بیشتری به معضلات اجتماعی می شود ؛ مانند تضاد و شکاف نسل ها (در خانوادة عبد الله زاده) ، اعتیاد به مواد مخدر (پسر سرخی) ، روسپی گری (در فیلم پسر عبد الله زاده) ، فقر و به تبع آن انحراف (نقش شیرین و نیز لیلا به عنوان یک زن روسپی در فیلم پسر عبد الله زاده) ، مردسالاری (در خانوادة عبد الله زاده و نیز یکی از همسایه ها که با پسرش بر سر نصب ماهواره بحث می کند و می گوید : « تا وقتی در این خانه هستی اجازة این کار را نداری . ») ، ترس و بی اعتمادی به پلیس و نیروهای کنترل اجتماعی (سکانس جمع آوری ماهواره توسط نیروی انتظامی ، ترس از کنترل تلفن در حال تماس با کانال های ماهواره ای ایرانی ، و سکانسی که سرهنگ رزاقی افتادن درخت بر اثر باد را به خواست پلیس برالی جلوگیری از اعتراضات مردم می داند) ، قربانی شدن افراد بی گناه به جای مجرمین (سکانس دستگیری محمد - نصاب ماهواره - به جای شیرین) و ...این فیلم در لابه لای شوخی و خنده و رنگ های شاد، تناقض ها و بحران های اجتماعی رایج به بن بست رسیدة جامعه را نشان می دهد که به قدری زیادند که پیش بینی وقایع بعدی را غیر ممکن می سازد . در این فیلم نشان داده می شود که مردم جامعه هر لحظه منتظر وقوع اتفاقی غیر قابل پیش بینی و جنبشی اجتماعی هستند . (همان طور که سرهنگ رزاقی بازنشسته در قسمتی از فیلم ، ترافیک سنگین و شلوغی و راه بندان خیابان ها را به خاطر اعتراضات مردم بر می شمرد و از راننده ها می خواهد برای همراهی با معترضین بوق بزنند . و نیز در سکانسی دیگر با اشاره به نظام حاکم می گوید : « می رن اینها » .)
پایان شوکه کنندة فیلم نیز نمایی از تزلزل باورهای افراد در اجتماع است . البته اگر جملة نهایی فیلم را که عملاً خبر از دستگیری شیرین - توسط پلیس از طریق اطلاع مرکز پلیس به واحدهای درون شهری - می دهد ، حذف کنیم ، جسارت نویسنده در پرداختن به این داستان و اتمام شاهکارانة آن بیش از پیش نمود می کند . (اطلاع پلیس از وجود شیرین در اتوبوس مذکور و اِخبار به واحدها جهت توقف آن ، در فیلنامه نبوده و به سفارش نیروی انتظامی با ملاحظات خاص ، در آن گنجانده شده است .)
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
[منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]