به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اولین مساله ای که در برخورد با فیلم «خندههای آتوسا» خودنمایی می کند رسیدن به خبری وحشتناک از جهت ساز و کار سینمایی است. خبری که در آن درمی یابیم سازندگان این فیلم به دنبال آن بودند تا رکورد فیلمبرداری این فیلم در 4 روز را در کتاب گینس ثبت کنند! همین یک خط برملا کننده ماهیت اثری است که می خواهد تنها رکورد زنی کند و نمی داند که در هیچ کجای جهان در طی 4 روز فیلمبرداری نمی توان به مسیری روشن رسید و این فیلم همچون «ماهی و گربه» شهرام مکری تنها در یک پلان سکانس بلند ساخته نشده که این گونه شتابان به دنبال ثبت و ضبط و رکورد زنی باشد!
حالا اگر نگاهی به سیمای «خندههای آتوسا» داشته باشیم پی خواهیم برد که شمایلی به هم ریخته و فضایی سطحی در برابر داستانی قرار گرفته است که به ظاهر می خواهد معمایی باشد با کمی ته مایه های سیاسی و نگاهی از زندگی دوگانه مردمانی که در برزخ رفتن و ماندن گرفتار مانده اند و از تهران تا استانبول به دنبال رسیدن به مفهوم خوشبختی هستند و هر یک سر در گریبان برزخی دوگانه دارند که یکی بهشتی دروغین است و دیگری دنیایی فراموش شده که شخصیت هایی گم گشته نمی توانند تمایزی میانشان قائل شوند و در واقع با انجام مهاجرت از معضلات درونی خود فرار می کنند و بعد هم در برزخی عمیق تر فرو می روند.
اما همه این موارد عنوان شده در حد ایده و نگاه اولیه نزد نویسنده و فیلمساز باقی مانده و علیرضا فرید در دومین تجربه بلند سینمایی اش و در دنباله فیلم «2 ساعت بعد مهرآباد» در نظر داشت که بتواند تم جست و جو را این بار با پنهان کردن مایه هایی رازآلود به مخاطب انتقال دهد اما به دلیل خام دستی های بسیاری که در روایت پردازی و تعریف شخصیت ها داشته است، نتوانسته به موفقیتی دست یابد.
موضوع مهاجرت به عنوان مساله ای که بارها در آثار داخلی و خارجی مورد استفاده فیلمنامه نویسان و سازندگان قرار گرفته است و البته می توان از نگاه های متمایزی به آن نگریست در فیلم ساخته شده توسط علیرضا فرید به گوشه ای از جهانی رخوت زده در روایت تبدیل شده است و کارگردان با محصور کردن شخصیت ها در فضای بسته قطار نتوانسته است به روایتی شناور با کاراکترهایی فعال و فضایی مهیج گام بردارد و همه نگاه های صورت یافته و خنده ها و گریه ها و کشاکش های قصه به شکلی هدفمند و یکپارچه ما به ازای بیرونی نزد مخاطب نیافته است. البته این فیلم به دلیل فیلمبرداری قابل قبول مرتضی غفوری، فیلمبردار چیره دست سینمای ایران توانسته است تصاویری ارزنده برای بیننده بیافریند اما مانند بسیاری از آثار ایرانی، باز هم «خندههای آتوسا» از فقدان فیلمنامه ای مناسب رنج می برد و به طور حتم نمی توان بدون فیلمنامه اثر شاخصی را تولید کرد. وجود انواع کاراکترهای بی نام و نشان در فیلم «خندههای آتوسا» مانند مرجان، موسی، آتوسا، استوارت، شیلا، احسان، بهزاد، شیرین و غیره باعث شده که اثری سرد، بی روح و بی هویت به تماشا درآید و مخاطب نتواند با اثر همذات پنداری کند.
مساله دیگر که قابل نقد است رویه نادرستی است که این فیلم و آثار دیگر برای تبلیغ فیلم خود در نظر گرفتند و به دلایلی چون عدم توجه رسانه ملی برای پخش تیزرهای فیلم هاشان اقدام به تبلیغ محصول خود در شبکه های غیرقانونی ماهواره ای کرده اند و اگر چه این نوع تبلیغ در فروش فیلم های امسال تاثیرگذار بوده است اما باید دانست که این شیوه ای مناسب و قانونی برای عرضه فیلم ایرانی نیست و آن هایی که دغدغه کار فرهنگی در چارچوب های کشور دارند باید بدانند که جدا از فروش باید به مسائلی دیگر هم توجه کرد.