رضا حاج محمدی : اگر از طرفداران سریالهای کامیکبوکی خشن و جدی باشید، مطمئنا «واعظ» بعد از همان اپیزود اول به غذای تلویزیونی جدیدتان تبدیل میشود که هر هرهفته سراغش را خواهید گرفت. سریال...
16 آذر 1395
اگر از طرفداران سریالهای کامیکبوکی خشن و جدی باشید، مطمئنا «واعظ» بعد از همان اپیزود اول به غذای تلویزیونی جدیدتان تبدیل میشود که هر هرهفته سراغش را خواهید گرفت. سریال واعظ همچنین نشان میدهد وقتی یک شبکه یا استودیو تصمیم درستی میگیرد، چگونه همهچیز به نفع خود و تماشاگرانش ختم میشود. وقتی پخش «مردگان متحرک» در شبکهی ای ام سی آغاز شد، خیلی طول نکشید تا اقتباس تلویزیونی کامیکبوکهای رابرت کرکمن به یک پدیدهی انفجاری فرهنگی در سرتاسر دنیا تبدیل شود و علاوهبر تغییر دادن روایت داستانهای ترسناکِ پربیننده در قاب کوچک، آغازی بر تغییر سیاستهای این شبکه هم بود. تا قبل از «مردگان متحرک»، ای.ام.سی یا هنوز به غول امروز تبدیل نشده بود یا با سریالهای پرستیژدار، آرام و کلاسبالایی مثل «مدمن» و «بریکینگ بد» شناخته میشد، اما «مردگان متحرک» این شبکه را یک شبه به جریان خروشان اصلی وارد کرد. در مقایسه با سریالهای هنرمندانهتر این شبکه، «مردگان متحرک» یک سریال همیشه عامهپسند بود که فقط بقای حماسی قهرمانانش را دنبال میکرد و هر از گاهی با پیچشهای غافلگیرکنندهای هم روبهرو میشد. با این حال، این همان سرگرمی مطلقی بود که اکثر تماشاگران با روشن کردن تلویزیون انتظارش را میکشیدند.
خب، میتوان تصور کرد بعد از این موفقیت همهگیر، سران شبکه چگونه به اتاقهای فکرشان برگشتند تا فرمول «مردگان متحرک» را در محصولات آیندهشان هم اعمال کنند. خیلی وقت است که شبکه به روشهای مختلفی در تلاش برای عملی کردن این ماموریت است، ولی تاکنون بهطرز قابلانتظاری نور امیدی در آن دیده نمیشد. پیشدرآمد ضعیف و خستهکنندهی «از مردگان متحرک بهراسید» حداقل نزد منتقدان و طرفداران سریال اصلی مورد توجه قرار نگرفت و سریال فانتزی پسا-آخرالزمانی «به درون سرزمینهای بد» به جز اکشنهای دیدنی، نکتهی خاص دیگری نداشت. با نگاهی به دو نمونهی بالا کاملا مشخص است که استودیو خواسته با خرج کردن کمترین پول و وقت و در سریعترین زمان ممکن به نتیجهای در حد و اندازهی «مردگان متحرک» برسد. همان اخلاق تیپیکال استودیوهای پولپرست و بیحوصله! اما وقتی اعلام شد ای.ام.سی قرار است سریالی براساس کامیکبوکهای مشهور و پرطرفدار «واعظ» بسازد، امیدوارم شدیم که خب، اگر خدا بخواهد سران استودیو بالاخره سر عقل آمدهاند و فهمیدهاند که برای تکرار موفقیت «مردگان متحرک»شان باید سراغ متریالی به همان اندازه پیچیده و قوی بروند و البته همان را تکرار نکنند، بلکه محتوای جدیدی را عرضه کنند که هرگز در «مردگان متحرک» پدیدار نخواهند شد.
برخلاف حالوهوای واقعگرایانه و جدی «مردگان متحرک»، «واعظ» با خودش خوش میگذراند
«واعظ» چنین پروژهای است؛ پروژهای که میتواند آغازگر سریال پربینندهی دیگری برای این شبکه باشد. چرا؟ چون اگر از طرفداران دیوانهبازیهای ریک و گروهش باشید، «واعظ» درجهی خفنتری از آن را به نمایش میگذارد و برخلاف حالوهوای واقعگرایانه و جدی «مردگان متحرک»، با خودش خوش میگذراند. ناسلامتی در اپیزود اول سریال یکی از کاراکترها با وسایل آشپزخانه یک بازوکا درست میکند و در اولین سکانس هم یک نفر همینطوری منفجر میشود و خون و دلورودههایش بر روی اطرافیانش میپاشد! مهمترین ویژگی «واعظ» فارغ از اینکه همین الان به خاطر کامیکبوکهایش یکعالمه طرفدار دارد، این است که حداقل با قضاوت از روی اپیزود اول که ترکیبی از خون و خونریزیهای خوشحال، فحش و بدوبیراه، اکشنهای جذاب، عناصر ماورالطبیعه مسخره، حسوحال وسترن تگزاسی و پوچی بیاندازهی داستان، همان چیزی است که هماکنون نمونهاش در تلویزیون وجود ندارد. خلاصه اینکه برخلاف «مردگان متحرک» که در بهترین اپیزودهایش حالتان را از انسانبودن خراب میکند و تاملبرانگیز میشود، «واعظ» در دسته سریالهایی مثل «بانشی» و «اش علیه مردگان شرور» قرار میگیرد که هنگام تماشایشان احساس میکنیم قرص روانگردانی بالا انداختهایم و در حال رویاپردازی تمام این اتفاقات غیرقابلتوضیح و تصاویر شلمشوربایی هستیم. چنین تعریفی به معنای واقعی کلمه به «واعظ» میخورد. بالاخره بیرون آوردن قلبتان در خلوت یک چیز است، اما بیرون آوردن آن در مقابل مادرتان درجهی فراتری از بیآبرویی و بیمغزی است. خب، آیا پایهی چنین سواری جنونآمیزی هستید؟!
یگانگی و پیچیدگی مضحک «واعظ» از خلاصهی خط داستانیاش آغاز میشود. شخصیت اصلی سریال جسی کاستر نام دارد. واعظی که ظاهرا چندان به کارش علاقه ندارد و برخلاف تمام واعظهای وراجی که تاکنون دیدهاید، موقع حرف زدن برای مردم بیحوصلهی شهر که در کلیسا جمع شدهاند پت پت میکند. فعلا به جز اینکه جسی گذشتهی خشونتباری داشته، چیز زیادی دربارهی او نمیدانیم. اما در طول اپیزود اول متوجه میشویم که او قبل از این عادت داشته مردم را با مشت و لگد به راه راست هدایت کند، اما حالا که به هر دلیلی میخواهد همان کار را با حرف زدن انجام دهد، به مشکل برخورده است. اما راستش را بخواهید حداقل در جریان افتتاحیه، جسی کسلآورترین کاراکتر جمع است. البته او از قصد اینطوری طراحی شده. بالاخره او به خاطر اینکه باید به غرغرکردنهای مردم شهر دربارهی چیزهای پیشپاافتاده گوش کند و خودش هم از کارش احساس رضایت نمیکند، افسرده و بیحسوحال است. خب، اگرچه این موضوع قابلدرک است، اما وقتی بقیهی اپیزود را تیراندازیها و مبارزات و انسانهای انفجاری و نیروهای فضایی پر کردهاند، او در میان اینها در آخرین ردهی کنجکاوی قرار میگیرند.
هنگام تماشای «واعظ» احساس میکنیم قرص روانگردانی بالا انداختهایم و در حال رویاپردازی تمام این اتفاقات و تصاویر غیرقابلتوضیح هستیم
تا قبل از لحظات پایانی اپیزود که آن نیروی فضایی به درون جسی وارد میشود و به او این قدرت را میدهد تا هرکسی که خواست را مجبور به انجام دستوراتش بکند، جسی واقعا جاذبهی اصلی سریال نیست. در عوض دو-سه کاراکتر عجیب دیگر داریم که در این اپیزود غوغا میکنند. اولی یک خونآشامِ ایرلندی به اسم کسیدی است که از یک هواپیمای درحال سقوط به شهر کوچک آنویل تگزاس سقوط میکند و مسیرش با جسی برخورد میکند و دومی نامزد سابقِ جسی، تولیپ است. دختر روانی خندهروی تیراندازی که برخلاف جسی بیپرواتر و شرورتر است. و بالاخره به پسری معروف به اسفیس میرسیم که خب، هیچ کلمهای نمیتواند دیوانگی طراحی او را توصیف کند! همین و بس که اپیزود اول در نمایش قابلیتها و جذابیتهای سه کاراکتر اصلی سریال عالی ظاهر میشود که البته شخصیت تولیپ در صدر قرار میگیرد. بهطوری که دو دقیقه بعد از معرفیاش با خودم میگفتم: میشه تمام سریال دربارهی این بشر باشه؟! این بدین معنی نیست که مبارزهی وحشیانهی کسیدی و استفادهی بسیار جدیدش از بطری نوشیدنی فوقالعاده نیست، اما تولیپ این فرصت را دارد تا با ساخت یک بازوکای لعنتی دستساز کار غیرمنتظرهتری انجام دهد!
مهمترین نکتهای که این کاراکترها به سریال میآورند، سرگرمی و فانبودن است. «واعظ» تا زمانی که دلش را به دریا میزند همان چیزی است که باید باشد، اما خب ما اینجا با اپیزود افتتاحیهای طرفیم که قرار است علاوهبر معرفی چندین کاراکتر، خط داستانی سریال را پیریزی کند و ما را برای راز پشت این اتفاقات کنجکاو کند. از همین رو سریال بعضیوقتها از مرحلهی «روانیبازیهای دلانگیز» فاصله میگیرد و وارد «حرفهای معنیدار» میشود. نمیدانم این مشکل منحصر به اپیزود اول خواهد بود یا نه، اما سریال بهتر است در به دست گرفتن لحظات دراماتیکش هم به اندازهی استفادهی متفاوت از سربازان کوچک عروسکی (!) به استادی برسد. تمام اینها در حالی است که «واعظ» این پتانسیل را دارد تا در زیر تمام این دیوانهبازیها به سریالی دربارهی بررسی مسائل عرفانی/فلسفی جدی هم تبدیل شود.
در پایان سوالی که از اپیزود اول باقی میماند، این است که جسی چگونه باید قدرت فراطبیعیاش را کنترل کند. ما در طول این اپیزود میبینیم که این موجود فضایی پس از تسخیر واعظی در آفریفا، شیطانپرستی در روسیه و تام کروز در جلسهی کلیسای ساینتولوژی به انفجار آنها ختم میشود. به نظر میرسد این قدرت هرچه هست، یک معتقد واقعی توانایی تحمل آن را ندارد. جسی برخلاف بقیه میخواهد آدم خوبی باشد، اما در بد بودن خوب است. بنابراین همان ترکیب دقیقی است که برای تحمل این قدرت لازم دارد. آیا به این معنی است که اگر جسی با استفاده از قدرتش کارهای خوب انجام دهد و از بخش بدش بکاهد، همهچیز به مرگ خودش ختم میشود؟ و آیا او باید تعادل بین استفاده از این قدرت برای کارهای خوب و بد را رعایت کند؟ در لحظات پایانی اپیزود پیچیدگی وظیفهی جسی در کنترل این قدرت را در آن مردی میبینیم که یک لحظه با زدن حرف دلش به مادرش نفس راحتی میکشد و یک لحظه بعد قلبش را در مشت دارد! اگر سریال روی این پیچیدگی وحشیانه و جالب حرکت کند و آن وسط هر از گاهی چندتا بازوکای دستساز هم به درون دیگ پرت کند، فکر میکنم «واعظ» میتواند به سریالی تبدیل شود که هر هفته برای دیدن اپیزود جدیدی از آن لحظهشماری کنیم.
داستان آن حول کشیش تگزاسی به نام جسی کاستر می گذرد که پس از رو به رو شدن با فردی فراری و دو رگه [ شیطان و فرشته ] به نام جنسیس ، خود را غرق در کلمات خدا به همراه قدرتی یافت که به او امکان فرمان دادن بر هر کسی مطابق امر او می داد . وی پس از همراه شدن با دوست دختر سابق خود ، تولیپ اُ.هاره و خون آشامی ایرلندی و دائم الخمر به نام کسیدی ، سفری طولانی در شهرها و ایالت های امریکا را شروع کرد ، تا خدا را عیناً پیدا کند و از او بپرسد چرا بهشت را پس از زاده شدن جنسیس ترک کرده است ؛ و البته حقیقت پشت پرده ی نیرویی که به او اعظا شده را پیدا کند .