مهدی صادقی : سیزده سال پیش و برای درس تحلیل فیلم ، مقاله ای نوشتم درباره تیتراژ فیلم سرگیجه که به زنده یاد استاد حمید هدی نیا ارائه دادم. این مقاله را با...
18 آذر 1395
سیزده سال پیش و برای درس تحلیل فیلم ، مقاله ای نوشتم درباره تیتراژ فیلم سرگیجه که به زنده یاد استاد حمید هدی نیا ارائه دادم. این مقاله را با نگاه دوباره برای کتابی که در دست تالیف و انتشار دارم (سینما و گرافیک) آماده کردم. بخش هایی از این مقاله بلند به انگیزه تجدید یاد و خاطره آن معلم صبور و باسواد و نیز نمایش این فیلم از تلویزیون ، پیش روی شماست:
● داستان فیلم
داستان فیلم سرگیجه بر مبنای رمان "از میان مردگان" نوشته شد. این فیلم ۱۲۸ دقیقه ای را آلفرد هیچکاک در ۱۹۵۷ کارگردانی کرد که جیمز استوارت و کیم نواک دو بازیگر شاخص آن هستند. داستان فیلم درباره مامور پلیسی به نام اسکاتی است که در حین ماموریتش و بر اثر بروز یک حادثه که در ابتدای فیلم به آن اشاره می پردازد ، دچار ترس از ارتفاع می شود.
به همین دلیل از کارش استعفا می دهد ، اما از طرف یکی از دوستان قدیمی اش ، ماموریت می یابد تا همسرش (مادلین) را زیر نظر گرفته و دلیل رفتارهای مشکوک او را پیدا کند. در جریان این موضوع رابطه عاطفی بین اسکاتی و مادلین بروز می کند که البته در نسخه نمایشی تلویزیون ، از این موضوع خبری نیست! مادلین ظاهرا خودکشی می کند و اسکاتی که بدلیل ترس از ارتفاع نتوانسته بود وی را از این اقدامش منصرف کند ، مایوس و سرخورده می شود.
پس از مدتی و بطور اتفاقی با زنی روبرو می شود که شباهت زیادی به مادلین دارد و پس از جستجوی بسیار درمی یابد که این زن همان مادلین است و کسی که در آن حادثه خودکشی کرده ، همسر واقعی دوستش بوده است. اسکاتی در حالی به این موضوع واقف می شود که بر ترس از ارتفاع اش چیره شده و دیگر دلهره و سرگیجه ندارد ، اما حالا مادلین واقعا خودکشی می کند.
این داستان دراماتیک با کارگردانی هیچکاک زنده می شود. بطوریکه سکانس های تعقیب و گریز آن ، بدون استفاده از ریتم های تند (تصویری و موسیقایی) که معمولا در سایر فیلم ها و در این قبیل صحنه ها رایج است ، همچنان تماشاگر را محو تماشای خود می کند.
● ایده تیتراژ
ایده تیتراژ نیز براساس موضوع اصلی فیلم یعنی ترس از ارتفاع و سرگیجه ناشی از آن شکل گرفته است. سائول باس طراح این تیتراژ است که شاخصه های منحصر بفردی در این هنر دارد. باس اگرچه موضوع را محور اصلی کارش قرار می دهد اما فرمالیسم را هم نادیده نمی گیرد. او در اغلب تیتراژهایش ، صریح و واضح موضوع را مصور نمی کند و بخاطر همین ویژگی است که آثار او را در ادامه تحولات مدرسه باوهاوس ارزیابی می کنند. آنچه در حوزه طراحی پارچه ، حروف ، پوستر و . . . در باوهاوس دهه ۱۹۲۰ رخ داد ، در دهه ۱۹۵۰ و بعد از آن توسط سائول باس در حوزه طراحی تیتراژ بوقوع پیوست.
● فرم های پیچشی ـ حلزونی
سرگیجه از چشم شروع می شود و با دیدن. باس تیتراژ را با چشم زنی آغاز می کند که محور اصلی داستان است و از درون همین محور اصلی داستان ، وارد فرم و گرایش های فرمی می شود. فرم های چرخشی که با موسیقی ملودیک خود ، هر لحظه ، بر دورانی شدن احساس ناشی از آن می افزاید.
به گفته یکی از منتقدان سینما این فرم های پیچشی و حلزونی که در تیتراژ باس مشاهده می شود ، در جای جای فیلم حضور دارد: در دکور (راه پله ، درختان و . . .) ، در آرایش متناوب مادلین ، کارلوتا و جودی (که هر سه نقش را کیم نواک ایفا می کند) ، در حرکت های حلزونی دوربین (مثل وقتی که جودی به اسکاتی نامه می نویسد و دوربین گرداگردش حرکت می کند) و . . .
در نوشته های تیتراژ هم این احساس دور تا دور بودن دیده می شود. عنوان فیلم ، کارگردان و بازیگران در حالتی دو خطی نمایش داده می شود تا همین احساس را در تماشاگر تقویت کند.
● اتصال به فیلم
یکی از بهترین ویژگی های تیتراژهای باس ، اتصال خوب به ابتدای فیلم است. غالبا تیتراژهایی را از طراحان مختلف دیده ایم که علیرغم برخورداری از ایده سینمایی – گرافیکی و سایر محاسن ، درست و حسابی با فیلم چفت نشده اند. اما اغلب تیتراژهای باس با یک ترفند خاص و مثال زدنی به فیلم متصل شده اند ، بطوریکه تماشاگر آن دو (تیتراژ و فیلم) را از این جنس احساس می کند.
در سرگیجه هم همین طور است. آخرین نمای تیتراژ ، عنوان " آلفرد هیچکاک" که در یک سطر و بصورت مستطیل افقی و با رنگ روشن (روی زمینه سیاه) دیده می شود. نخستین نمای فیلم هم یک سطح باریک فلزی افقی (به ارتفاع همان نوشته آخر) و با نورپردازی روشن (روی زمینه تاریک و شب) است که دقیقا در همان موقعیت سطر افقی آخرین نوشته تیتراژ قرار می گیرد. این اتصال خوب باعث می شود تماشاگر ، تیتراژ و فیلم را چفت شده می بیند و سکته ای بین این دو بوجود نمی آید.
● اندازه فونت
ویژگی دیگر تیتراژهای باس ، تنوع اندازه فونت هاست. باس اندازه نوشته ها را بسته به کاربرد و جای گیری شان تغییر می دهد ، اما کمتر پیش می آید که فونت ها را تغییر دهد. در سرگیجه حداقل چهار اندازه فونت را بکار برده است. بزرگترین اندازه را برای عنوان فیلم ، جیمز استوارت ، کیم نواک و آلفرد هیچکاک بکار می گیرد و سایر نوشته ها را در سه اندازه دیگر می آورد.
● ظرافت حرف O
ظرافت حرف O را نادیده نمی گیرد. سائول باس معمولا حرف O را با فرم دایره منطبق و تراز می کند. او بالاخره یک حرف O پیدا می کند تا این بلا را بر سرش بیاورد. در سرگیجه ، آنجا که نام فیلمبردار (Robert Brecks) را می آورد ، حرف O را در مرکز یک سری دوایر متحدالمرکز قرار می دهد. در فیلم کشور بزرگ ، همین حرف O را در مرکز چرخ یک کالسگه می گذارد و . . .
● چند سطر چینش
چینش های چند سطری همراه با آرم که بصورت ظریف و کوچک در پایین کادر لی آوت می شود ، در اغلب تیتراژهای باس حضور دارند و به یک ویژگی تبدیل شده اند. در سرگیجه نیز این چینش مشهود است
پلیسی در یک تعقیب و گریز بروی پشت بام های سان فرانسیسکو کشته می شود و باعث مرگ، کارآگاه اسکاتی فرگوسن است. وی از ارتفاع بشدت می ترسد. او که دچار عذاب وجدان شده است از تشکیلات پلیس بیرون می آید و برای آرامش یافتن به محبوبه اش میچ روی می آورد. میج سعی دارد با مراقبت و دلداری اسکاتی را به خود بیاورد. یکی از رفقای دوران دانشکده، اسکاتی را استخدام می کند تا همسرش را که تمایل به خودکشی دارد را تعقیب کند. ولی رفقیق اسکاتی در واقع تصمیم به کشتن زنش را دارد. همسری که اسکاتی دنبال می کند، در حقیقت معشوقه ی رفیق اسکاتی ” مادلن” است. در حالی که اسکاتی و مادلن به سوی یک بازی موش و گربه ی مرگبار کشیده شده اند، اسکاتی سر از پا نشناخته عاشق مادلن می شود.