به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
توجه! خطر لو رفتن داستان در این مطلب وجود دارد... :)
علیمردانی که در فیلمهای «به خاطر پونه» و «هفت ماهگی» مشکلات زندگی زناشویی با تم خیانت را دستمایه قرار داده بود و در فیلم های «مردم به وقت شهریور» و «کوچه بی نام» به سراغ دغدغههای جوانان رفته بود، این بار در حال و هوای سال های جبهه و جنگ داستان مشکلات و بحران های یک خانواده سنتی شهرستانی را روایت میکند.
آباجان، نماد مادری چشم انتظار
آباجان یک غم بزرگ دارد آن هم بی اطلاعی از سرنوشت پسرش است. خلیل دو ماهی است که ظاهرا در یک عملیات مفقود شده است. آباجان بی تاب و بیقرار در جستجوی خلیل خود است. اوج این بیقراری را می توان از صحبت او به یک مادر شهید درک کرد آنجا که در مزار شهدا می گوید: «آدم تا جنازه بچشو نبینه آروم نمیشه.»
فاطمه معتمد آریا در فیلم آباجان
آباجان با حس مادری خود ایمان دارد که خلیل زنده است و حرف داماد خود کاظم (حمیدرضا آذرنگ) را که می گوید با چشمان خود دیده خلیل تیر خورده قبول نمی کند.
او در کمال سادگی و با دل و جان به مسئول مسجد می گوید که خودش می خواهد برای پیدا کردن پسرش به جبهه برود. آباجان به هیچ عنوان قبول ندارد که خلیل شهید شده است. این را از واکنش تند او نسبت به مأموران شهرداری که برای تعویض نام کوچه به نام «شهید خلیل دورانی» آمده اند، میتوان فهمید.
آباجان زنی سنتی اما به روز است و به خوبی جوانان را درک میکند. او در مقابل داد و فریادهای داماد خود – هاشم (سعید آقاخانی)- بر سر دخترش – فرزانه (ملیسا ذاکری)- که ظاهرآً او را با پسری مشغول گفت و گو در خیابان دیده اند، تنها کسی است که فرزانه به او اطمینان کرده و در انباری را برایش باز میکند. آباجان پس از توبیخ فرزانه وقتی او به جان خلیل قسم میخورد که پسر غریبه را نمیشناخته، حرفش را باور کرده و به شکل نمایشی ادای کتک زدن او را در میآورد و به همه اعلام می کند کسی حق ندارد به فرزانه چیزی بگوید و او خودش تنبیهش کرده است.
سعید آقاخانی و فاطمه معتمدآریا در فیلم آباجان
آباجان در کنار دو دختر و داماد خود، با هوویش- ناز خاتون (فریبا متخصص) روزگار میگذراند و معتقد است نازخاتون در ظاهر هوو اما مثل خواهر اوست. شمسی (شبنم مقدمی)- دختر بزرگ او- از صبر مادرش در عجب است ودر اعتراض به او می گوید:« هوو آوردن سرت هیچی نگفتی، پسرت مفقود الاثر شد هیچی نگفتی، بابا صبر هم اندازه داره.»
آباجان در این سال ها زندگی خانوادگی سختی داشته، او به گفته خودش دست تنها بچه ها را بزرگ کرده است و سال ها با اخلاق تند و خشن شوهرش ساخته و چون با آمدن نازخاتون اخلاق مش سلیمان بهتر شده، وجود هوو را تحمل کرده است.
فاطمه معتمد آریا و سعید آقا خانی در فیلم آباجان
او پسر ناز خاتون- محسن (محمدرضا غفاری)_ را همچون پسر خودش دوست دارد. هنگامی که محسن به خاطر لو رفتنش در پخش اعلامیه های منافقین قصد ترک خانه را دارد، آباجان با گریه از او می خواهد که او را تنها نگذارد و به او عشق و محبت خالصانه اش را یاد آوری می کند:
«یادته بچه بودی هرچی می شد می دویدی سمت من، مامانت حسودیش می شد. مامانت شوهرمو برده بود، منم پسرشو بردم.»
فیلمساز به زیبایی سرانجام این مادر چشم انتظار را به تصویر کشیده است. آباجان به طور اتفاقی در میان بحران های خانوادگی خود از تلویزیون برنامه اسرا را نگاه می کند و خلیل را در حالی که یک پای خود را از دست داده با چشمان خود می بیند. شادی آباجان با زمزمه شعری در مدح و ستایش امام علی(ع) به زبان ترکی و رقص سماع گونه او در حیاط خانه زیباترین سکانس فیلم است.
فاطمه معتمد آریا و سعید آقاخانی در فیلم آباجان
دختر فراری دهه شصت
«فرزانه» دختری جوان و شاداب است که دوست ندارد همانند خانواده سنتی خود تمام وقتش را صرف رسیدگی به امور خانه و بچه داری کند. از این رو در کلاس های مختلف هنری چون گلدوزی و خیاطی شرکت می کند. فرزانه البته دختری شیطان است این را از آرایش یواشکی او هنگام بیرون رفتن از خانه می توان فهمید. فرزانه که از کودکی با محسن بزرگ شده به او علاقه دارد اما مادرش مخالف این رابطه است. فرزانه مصرانه پیگیر است تا مبادا با محسن خواهر و برادر رضاعی باشند و وقتی مطمئن می شود که فقط ۱۰ بار نازخاتون بهش شیر داده است نه ۱۵ بار، بعد از رفتن محسن از خانه، خانه را ترک می کند. فرار فرزانه از خانه گرچه بی اطلاع مادر و پدرش است اما نازخاتون که از علاقه محسن و فرزانه به هم آگاه است در جریان این فرار قرار دارد.
گفتنی است فرار دختر از خانه آن هم در دهه شصت مسئله نادری بوده است و این معضل به تدریج متأسفانه در جامعه قبح خود را از دست داده، اما فیلمساز با مطرح کردن این موضوع قصد به تصویر کشیدن چالشی جدی در یک خانواده سنتی در دهه شصت را دارد.
فاطمه معتمد آریا و سعید آقاخانی در فیلم آباجان
کلام آخر
آباجان فیلمی ساده و بی ادعاست که می خواهد ضمن به تصویر کشیدن فضای زندگی مردم در دوران جنگ و بمباران و دغدغه های مادری چشم انتظار، بحران های خانواده ای سنتی را بیان کند.
فیلمساز از یک سو آباجان را محور داستان خود قرار می دهد تا ادای دینی به مادران شهدا و اسرا داشته باشد و از سوی دیگر با تمرکز بر شخصیت متظاهر کاظم داماد آباجان درصدد به تصویر کشیدن افرادیست که در دورانی که همه تمام قد در فکر دفاع در مقابل دشمن بودند، با سوء استفاده از موقعیت خانواده شهید تنها به منافع خود می اندیشیدند.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
ارزش یکبار دیدن را دارد