به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اولین فیلم احسان عبدی پور با نام «تنهای تنهای تنها» بهمن ۹۱ به نمایش درآمد و باعث غافلگیری مخاطبین جشنواره شد. فیلمِ گرم و تأثیرگذار عبدی پور در میان انبوه فیلمهای آپارتمانیِ شلخته که ادعاهای اجتماعی کوچک و بزرگ را با خود به همراه داشتند جدا ایستاد و توجه تماشاگران را جلب کرد. عبدی پورِ جوان در جشنواره تحسینهای فراوانی دریافت کرد تا جایی که از او بهعنوان یکی از پدیدههای نوظهور سینمای ایران یاد کردند اما مانند تعداد کثیری از دیگر فیلمسازان جوان کشورمان این موفقیتها باعث ساده شدن مسیر پیش روی او نشد. فیلم دوم به نام «پاپ» در سکوت خبری کامل ساخته شد اما نتوانست راهی به جشنواره پیدا کند. «پاپ» که با اصلاحیههای متعددی روبهرو شده بود از اکران عمومی هم بازماند و تا به امروز رنگ پرده را به خود ندیده است. عبدی پور که به واسطه مشکلات ایجاد شده چند سالی از سینما دور شده بود این روزها با سومین فیلم خود به نام «تیک آف» به سینمای ایران برگشته و توجه نسبی مخاطبین را جلب کرده است.
مصطفی زمانی و رضا یزدانی در فیلم تیک آف
«تیک آف» داستان خود را با تکیهبر چندین شخصیت پیش میبرد که بهوسیلهٔ یک شخصیت مرکزی به نام فایز (مصطفی زمانی) به هم وصل شدهاند. فایز که بهعنوان راوی در فیلم حضور دارد با شکستهای زمانی مختلف ارتباط شخصیتها باهم و بخشهایی از گذشتهشان را بیان میکند و بهموازات مونولوگ های او وقایع به نمایش درمیآیند. داستان از جایی شروع میشود که پدر فایز در جریان شرطبندی تمام زندگی خود را در یک روز از دست میدهد. به هم ریختن زندگی آنها موجب مرگ مادر میشود و پس از ازدواج مجدد پدر، فایز و خواهرش آتنا (پگاه آهنگرانی) آواره شده به وضعیت فلاکت باری میرسند. فیلمساز روی تباه شدن آرزوهای فایز و آتنا تأکید ویژهای دارد. آتنا که رویای خلبانی را از بچگی در سر میپرورانده پس از بحران پیشآمده چند بار خودکشی کرده و اکنون هدفی جز پرواز و خروج از ایران در سر ندارد. فایز که در آستانهٔ ازدواج با دختر موردعلاقهٔ خود بوده پس از نابودی زندگیشان مجبور به ترک او میشود و بهجای دنبال کردن موسیقی به ساززدن در عروسیها روی آورده است. بازگشت یک دوست قدیمی به نام شیرزاد که او هم مانند فایز و آتنه از زندگی زخمخورده و چیزی برای از دست دادن ندارد باعث گردهم آمدن دوستانی میشود که همگی دردهای مشترک داشته و به شیوهٔ عجیب خود یکدیگر را درک میکنند.
پگاه آهنگرانی در فیلم تیک آف
«تیک آف» به لطف مهارت اجرایی خاص احسان عبدی پور در تک سکانسها گرم و جذاب به نظر میرسد. استفاده از لهجهٔ غلیظ جنوبی برای شخصیتها، وابستگی آنها به هنر و موسیقی جهانی که با محیط زندگیشان کنتراست جذابی ایجاد کرده است و دیالوگنویسی مبتنی بر شوخیهای کلامی رایج در منطقه جنوب کشور باعث شده مراودات شخصیتها در هر سکانس بهخودیخود جذاب باشد. البته عبدی پور به این مؤلفهها اکتفا نکرده است و ضمن استفاده از رضا یزدانی در نقش شیرزاد، از موسیقی هم بهوفور در فیلم استفادهشده است. همه این شگردها در کنار تدوین پرشتاب و متن پرتنش فیلم کلیتی را ایجاد کردهاند که توانایی بالایی برای درگیر کردن مخاطب دارد. اما مشکل فیلم از دل همین تلاش فراوان برای جذابیت قابلردیابی است چنانکه در لحظات مختلف نوعی تحمیل هیجان بیشازحد در رخدادهای فیلم حس میشود. شخصیتها در لحظات خاصی بدون دلیل موجه شروع به فریاد کشیدن میکنند و باهم درگیر میشوند درحالیکه این میزان عصبیت توجیه دراماتیک نداشته و از فیلم بیرون میزند.
پگاه آهنگرانی و مصطفی زمانی در فیلم تیک آف
محوریترین عنصر داستانی استفادهشده در فیلم شرطبندی مبتنی بر چرخاندن بطری و بازی دزد و حاکم است. اصل ایدهٔ استفاده از شرطبندی در میان شخصیتهایی که هرکدام به شکلی جدی از زندگی ضربه خورده و به حاشیه راندهشدهاند بهخودیخود انتخاب بدی نیست. تمایل برای پذیرفتن ریسک و انجام کارهای احمقانه میتواند ناامیدی و به آخر خط رسیدن را در آنها پررنگ کند اما نحوهٔ پرداخت این عنصر داستانی و مسیری که درنهایت برای شخصیتها خلق میکند در معنا سازی فیلم بیشترین نقش را دارد. عبدی پور تا حدی فکر شده با این مسئله برخورد کرده است. برای مثال در جلسات اول شرطبندی حکمهای احمقانهای مانند خوردن بنزین داده میشود اما هر چه پیش میرویم حکمها بهنوعی از عقدههای درونی شخصیتهای پرده برمیدارند و به برخوردهای اجتماعی ناخوشایند در زندگی آنها مرتبط میشوند. متأسفانه این روند تا انتها ادامه پیدا نمیکند و پراکندهگویی پایانی ارتباط با داستان را مختل میکند.
مصطفی زمانی و رضا یزدانی در فیلم تیک آف
در چند سکانس به شکل مشخص روی مسائل معنوی دست گذاشته میشود. مثلاً آتنا از برادر کوچک خود میخواهد برایش دعا کند. برادری که نقش بسیار ناچیزی در فیلم دارد و این ناچیز بودن گذشته از مدتزمان حضور، در کارکرد روایی هم مشاهده میشود. به نظر میرسد چهرهٔ روشن و معصومانه برادر کوچک قرار است امید و معنویت باقیمانده در خانه را تعریف کند اما به دلیل توجیه نشدن روابط در سطح روایت، تلاش برای ایجاد لحظات معنوی فیلم را به دام مفهوم زدگی انداخته است. این گرایش در سکانس پایانی فیلم هم دیده میشود. جایی که آتنا نیازمند کمک هر چه سریعتر فایز است اما بهجای دنبال شدن این بخش از ماجرا شخصیتها به شکلی غیرمنطقی وارد گفتوگویی عاطفی با مایههای فلسفی میشوند که با کلیت فیلم ارتباط چندانی ندارد و بدتر از آن در همان سکانس بسیار غیرمنطقی به نظر میرسند. خوشبختانه این گرایش بهجز چند سکانس مشخص در باقی فیلم دیده نمیشود اما حضور بسیار پررنگش در سکانس پایانی مهمترین لحظهٔ شکلگیری ارتباط فیلم با مخاطب را گنگ و غیرقابل درک کرده است.
مصطفی زمانی و رضا یزدانی در فیلم تیک آف
با همهٔ اینها «تیک آف» فیلمی است که درنهایت از دیدن آن پشیمان نخواهید شد. لحظات سرگرمکنندهٔ قابل قبولی در فیلم وجود دارد که میتوان از آنها لذت برد. توانایی فیلم در ساختن فضای جنوبی بهخصوص در بخشهایی که به گویش و خلقوخوی شخصیتها مربوط میشود قابلتحسین است. بهطورقطع فیلمنامه پایینتر از مهارتهای اجرایی عبدی پور قرار میگیرد. مشکل اساسی در طراحی مسیر داستان دیده میشود چنانکه شروع و میانه منطقی طراحیشدهاند اما پایان گنگ و نامرتبط به نظر میرسد. عبدی پور با همین دو فیلم نشان داده ذوق و زیباییشناسی منحصربهفردی دارد اما توجه بیشتر به چارچوب داستان میتواند تلاش افراطی او در جذاب کردن تک سکانسها را تعدیل کرده و کلیت کارهایش را در سطح بالاتری قرار دهد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید