شاید تنها نام فیلم درست انتخاب شده است. نقطه کور دقیقاً جایی که است که زندگی زن و شوهر فیلم به آن رسیده است .
شک و خیانت تم اصلی قصه این فیلم به حساب می آید . غلظت سیاهی در لحظاتی از فیلم چندش آور می شود و اگر تک صحنه های طنز محسن کیایی در فیلم نبودند به واقع این فیلم قابل تحمل کردن نبود.
هیچ زندگی سفید و خانواده سالمی در میان کاراکتر هایی که در این فیلم روایت می شود و جود ندارد و همه متهم به خیانت و قابل شک کردن هستند . کاراکتری که محمدرضا فروتن بازی می کند شببیه هیچ چیز نیست. شاید این تعبیبر درست تری باشد تا اینکه بگوییم شبیه هیچ انسانی نیست.
به نظر می رسد مشکل فیلم آن جایی است که نویسنده به این نتیجه رسیده که هر چه از ذهن او به روی کاغذ بیاید همان فیلم است. اما اینگونه نیست. کاراکتر ها از هیچ منطقی پیروی نمی کنند.
خیلی خوش بینانه است که به راحتی بگوییم این یک فیلم روان شناسانه برای توجه دادن به نوعی از بیماری های کودکان است که این هم نیست. چرا که مجموع سکانس هایی که به بیماری کودک اشاره می شود تا سکانس هایی که ما در حال کشف خیانت های جدیدی هستیم قابل مقایسه نیست.
این فیلم را می توان در کنار خیل فیلم هایی گذاشت که در این چند سال کاملاً اتفاقی بنای بدبختی خانواده را غیرت مرد ایرانی معرفی می کنند فیلم هایی که اگر چه حرف آن ها تکراری است اما به تعبری باید پرچم آن ها در جشنواره همیشه بالا باشد.