به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مزار شریففارغ از تمامی حاشیهها و ضعفهای ساختاریاش که حقیقتا کم هم نیستند؛ فقط از منظر معنوی و فرهنگی قابل احترام است. هرچند در سینمای فقیر ما به لحاظ تنوع ژانر؛ این فیلم می توانست یک اثر خاص در گونه سیاسی تاریخی و یا یک تریلر خوش ساخت نام بگیرد. اتفاقی که شوربختانه روی نداد. داستان غم افزای شهدای دیپلمات ایرانی در مزار شریف توسط طالبان دستمایه این فیلم است.
برای اولین بار مزارشریف در جشنواره سی و سوم فیلم فجر به نمایش درآمد. فیلمی به کارگردانی عبدالحسین برزیدهو فیلمنامه مهدی شیرزاد و تهیه کنندگی حوزه هنری. بازخوردها اما آنچنان با این فیلم مناسب نبود. اکران عمومی فیلم نیز با اقبال آنچنانی تماشاگران روبرو نگردید. این مهم نهایت درد سینمای ایران را نشان میدهد که چگونه یک روایت دست اول و جاودانی اینچنین ساده ساخته میشود و شش میلیارد نیز صرف ساختنش میگردد. در واقع مزار شریف گرانترین فیلم حاضر در جشنواره فجر سال قبل بود. با اینهمه فیلم اگرچه در بطن خود روایت مظلومیت قهرمانان ایرانی و رشادتهای آنان است اما در بیان این حماسه؛ توان و بیان سینمایی ندارد و به یک اثر عادی شده است.
این درد زمانی بیشتر حس میشود که میدانیم مزارشریف از بهترین امکانات و تکنولوژی برای ساخت و ساز استفاده کرده است اما فیلمنامه بشدت ضعیف و بازیهای دمدستی حسین یاری و مهتاب کرامتی و همچنین مسعود رایگانو کارگردانی متوسط برزیده باعث شده تا این فیلم به هیچ وجه اثر قابلی از کار در نیاید.
شخصیتهایی که نمیشناسیم
مرداد 1377 تاریخ غمباری برای ایران است. مزارشریف روایت شهادت مظلومانه دیپلماتهای ایرانی در روز 8 آگوست 1998 مصادف با 17 مرداد 1377 در کنسولگری ایران در مزار شریف است. اتفاقی در طی آن رسما شهادت هشت نفر از دیپلماتهای مستقر در کنسولگری تایید شد و در نهایت نام دو نفر دیگر از کارمندان کنسولگری و یک خبرنگار نیز بر تعداد شهدا افزوده شد. اما نکته مهم انفاقات کنسولگری نجان یافتن یکی از دیپلماتها به نام اللهمدد شاهسوند بوده است. فردی که با مرارت فراوان به ایران باز میگردد...
کارگردان مزارشریف و مهم تر از آن فیلمنامهنویس این اثر؛ حقیقتا بودجهای کلان را صرف ساخت یک فیلم سراپا مغشوش و درجه دو کردهاند. فیلم یک شخصیت اصلی مرد دارد که همان اللهمدد شاهسوند است و یک شخصیت زن افغان که معلوم نیست از کجا آمده و چطور نیز به یکباره دود می شود و به هوا میرود.
نوع روایت نیز فلاش بک است. آنهم به صورت بازجوییهایی که از شاهسوند پس از فرار از دست طالبان و ورود به ایران انجام شده است. یعنی در حالی که قهرمان ماجرا در حال بازجویی است شرح دلاوری هایش پرداخت میشود. اصلا معلوم نیست چه لزومی داشت روایت مظلومانه و غم بار الله مدد شاهسوند و یاران شهیدش چنین سرد و انتزاعی و در محیطی غیردوستانه روایت شود. البته مسلم است که کپیبرداری ناقص برزیده از آثار هالیوودی شاخص و قابل احترام این ژانر ؛ به جای اینکه مساعدت در کیفیت نهایی برای این کارگردان در پی داشته باشد او را زمینگیر کرده است. در واقع خود شخص شاهسوند چنین مصایبی را از سر گذرانیده اما برگردان چنین وضعیتی برای شروع شرح حال او کاری است کارستان که هرگز در توان برزیده نبوده است. اگر سریال موفق کارآگاهان حقیقی/ True Detectives را دیده باشید؛ پی به این مقایسه میبرید.
از حقیقتگویی تا ماجراجویی
شرح حال کشتار و شهادت دیپلماتهای ایرانی کنسولگری مزارشریف و روایت تنها بازمانده مظلوم آن یعنی شاهسوندی بسیار غم افزاست. همچنانکه در فیلم نیز شاهد هستیم شاهسوندی با پای تیرخورده طی 19 روز فاصله حدود هشتصد کیلومتری مزارشریف تا مرز ایران را با مراراتهای مختلف طی میکند تا به نیروهای خودی میرسد.
برزیده اما این شرح حال دردناک و تاریخی را بسیار ناقص روایت میکند. بازیهای معمولی و ضعیف و فلاش بکهای ضعیف و گاها بی ترتیب؛ فیلم را زمین زده است. مهمترین سکانس مزارشریف بی شک باید همان صحنه حمله عوامل طالبان به کنسولگری باید باشد. تماشاگر انتظار دارد چیزی اضافه از اطلاعات قطره چکانی مسئولین بداند. اما برزیده نیز همان را به ابتدایی وجهی نشان میدهد که همگان میدانند. اینکه این افراد طالبان پاکستان بودند یا افغانستان یا یه یک مشت تحت نظارت طالبان یا اوباش را تماشاگر عام متوجه نمیشود و برزیده بی جهت بسیار محتاط عمل کرده است.
از سویی جنبه ماجراجویی تا حقیقتگویی و حقیقتیابی در مزار شریف جنبه پررنگتری دارد. در واقع خشونت طلبی طالبان و روایت ظلم و جنایت آنها حلقه مفقوده فیلم است و در فیلم بیشتر؛ نمایش فرار 19 روزه تنها بازمانده ماجرا یعنی شاهسوند را شاهد هستیم. همین روایت نیز ناقض و الکن است. معلوم نیست از کجا زنی افغان به نجات شاهسوند میآید؟ایندو بارها و بارها گرفتار میشوند و هر بار به شکل بیمنطق و گاهی معجزهآسا نجات مییابند تا اینکه این زن افغان از فیلم خارج میشود و شاهسوند به نزدیک مرز میرسد...
این پرداخت در کاراکتر در حالی اتفاق می افتد که شخصیت کاراکتر زن فیلم بابازی مهتاب کرامتی در حقیقت قهرمان فیلم است نه شاهسوند با بازی حسین یازی. اگر این زن افغان نبود احتمالا شاهسوند تا پانصد متر نیز از محل اختفایش نمیتوانست دورتر برود. اما همین کاراکتر مهم انگیزهاش برای کمک به ایرانی دیپلمات اصلا مشخص نیست. گویی سقف آسمان سوراخ شده و این زن در پوشش یک ناجی به یک مظلوم کمک میکند. کرامتی با ظاهری مغایر با یک زن افغان و با لهجهای بسیار ناکارآمد جزو ضعفهای غیرقابل انکارفیلم مزارشریف است. ضعفی که برزیده در مقام کارگردان مسئول اول و آخر به وجود آمدنش است. چرا که کرامتی فقط و فقط برای گیشه و تماشاگر عام؛ ایفاگر این نقش شده است.
از دیگر سو؛ وجه سیاسی فیلم نیز مغشوش است. اسناد تاریخی میگوید حراست از کنسولگری به نیروهای پاکستانی سپرده شده بوده و در فیلم چنین چیزی شاهد نیستیم. دیالوگهای سکانس حمله نیروهای طالبان به کنسولگری نیز بسیار دمدستی است. اگرچه حضور بازیگران افغانی باعث شده حداقل لحن فیلم کمی تا قسمتی واقعی به نظر برسد. اما نحوه مواجهه این افراد با دیپلماتهای ایرانی و اتفاقات بعدی باعث نمیشود تا تماشاگر از هویت واقعی این افراد مطلع شود. آیا باید طالبان پاکستان؛ طالبان افغانستان و اوباش منتسب به آنان را جدا از هم بدانیم و یا درجه شیطانی آنها را کمتر و بیشتر اندازه گیری کنیم؟
لوکیشن و مصایب آن
پروداکشن مزارشریف نیز داستان خاص خودش را دارد. اما باید پذیرفت در تعدادی صحنهها نماها چشم نواز است. طبیعی بود که لوکیشن مزار شریف در حال حاضر برای حضور در آنجا قابل تصور گروه سازنده هم نبوده از همین رو برزیده و منوچهر شاهسواری در مقام تهیه کننده تصمیم گرفتند تا صحنههای داخلی را در کمال شهر کرج فیلمبرداری کنند.
برای این منظور در زمینی به وسعت چهار تا پنج هزار متر چند سوله بزرگ ساخته شد و سکانس های مربوط به ساختمان کنسولگری و خانه های اطراف و همچنین مسجد و حسینیه در آنها فیلمبرداری و ضبط گردید. سکانسهای پاسگاههای مرزی ایران و مزارشریف نیز در این منطقه ساخته شده است. یا اینهمه صحنههای داخلی مزارشریف هیچ حرفی برای گفتن ندارند و صحنههای خارجی نیز درهم و برهم روایت شدهاند. البته این لوکیشن در اجاره تهیهکننده بود و این شهرک کوچک پس از پایان فیلمبرداری تخریب شد.
تدوین فیلم و موسیقی مزارشریف معمولی است. ضمن اینکه همین موسیقی؛ بخش مهمی از احساس را در بیان داستان بر عهده دارد. چنانچه حتی گاهی موسیقی جلوتر از داستان میدود.
با اینهمه باید به عزت و رشادت و عظمت دیپلماتهای شهیدمان و به مظلومیت ایشان گریست و تمام قد برایشان ایستاد. ایکاش هر چه زودتر بزرگمردی از بدنه شریف سینمایمان در یک اثر درخور فیلمی در شان این شهدا و قهرمان نجات یافته آن بسازد.