شهرام عطایی : خاصه داستان فیلم: قرون وسطی- شوالیهای به نام «آنتونیوس بلوک» از جنگهای صلیبی باز میگردد و از میان سرزمینی طاعون زده که جادوگران را در آن زنده زنده میسوزانند، میگذرد...
16 آذر 1395
خاصه داستان فیلم: قرون وسطی- شوالیهای به نام «آنتونیوس بلوک» از جنگهای صلیبی باز میگردد و از میان سرزمینی طاعون زده که جادوگران را در آن زنده زنده میسوزانند، میگذرد تا به خانه برسد. در میان آشفتگیهای مذهبی و اخلاقیاش، «آنتونیوس» با مرگ روبهرو میشود، که شنلی سیاه برتن دارد و میخواهد او را به دنیای مردگان ببرد. «آنتونیوس» مرگ را به یک مسابقۀ شطرنج دعوت میکند و قول میگیرد که تا پایان مبارزه مرگش به تعویق بیفتد و مرگ هم میپذیرد. طی چند ساعت پس از آن، «آنتونیوس» با کسانی روبهرو میشود که به خدا اعتقاد ندارند، مثل ملازمش و آنانی که ایمان دارند (مانند گروهی بازیگر ِ سیار ِ سرگردان)....
بررسی فیلم:ایدۀ اصلی داستان ریشه در زمانی دارد که «برگمان» با پدرش، که کشیش بود وبرای موعظه به کلیساهای روستایی میرفت، همراه میشد؛ و تصاویری که «برگمان» در کودکی از دیوارهای این کلیساها به یاد میآورد: عیسی برصلیب، شوالیهای که از جنگ باز میگردد، مرگ در حال بریدن درخت ِ حیات، و فلکزدۀ ِ وحشتزدهای چسبیده در بالای درخت. مرگ در حالی که داسش را چون پرچمی به اهتزاز در آورده، رقص را به سرزمین سایهها هدایت میکند و جماعت در صفی دراز پایکوبی میکنند. دلقک آخر این صف دراز است. شیطانها آب کوزهها را جوش میآورند و گناهکاران را با سر به درون اعماق آنها پرتاب میکنند. این خاطرات تبدیل به نمایشنامهای شد که بعدها فیلم «مهرهفتم» از روی ایدۀ آن ساخته شد.
«برگمان» برای این نمایشنامه از موسیقی «کارمینا بورانا» اثر «کارل اورف» نیز الهام گرفت. او معتقد بود که «کارمینا بورانا» از ترانههای سدۀ میانه الهام گرفته شده است و تصویر گر سالهای طاعون، جنگ، مردان و زنان بیخانمان و آواره، راهبان، کشیشان، دلقکان و ... است.
فیلم داستان سفر آپوکالیپسی شوالیهای سرگردان در سرزمین مقدس است، در جستجوی پاسخی برای سوالهای خویش. شوالیه از اینکه در بارۀ خدا و مفهوم زندگی هیچ نمیداند رنج میبرد و میخواهد برای تمامی چراهایی که در ورای همۀ چیزهای دنیا نهفته است پاسخی بیابد و میکوشد همۀ اسراری را که در پس ِ پردۀ مرگ نهان است، آشکار کند. او از مرگ نمیهراسد، اما دلهرهاش از زندگی او را آزار میدهد، چرا که در بارهاش هیچ نمیداند. در واقع شوالیۀ فیلم همان «برگمان» شکاک با افکاری مذهب زده و هراسان از دنیای مادی است. دنیایی که به نظر او میتواند فاقد هرگونه گرما و محبتی باشد.
«برگمان» دلمشغولیهای ذهنی خود از پرسشهای فلسفی و هستی شناسانه را، که تاثیرگرفته از مطالعات عمیق او در فلسفۀ اگزیستانسیالیسم و آثار «سورن کییرکگارد»، فیلسوف دانمارکی است، به تماشاگر نیز منتقل میکند. «برگمان» که همیشه وجودش را متشکل از دو نیمۀ کاملا متضاد میپنداشت، این دوپارگی متضاد ِ شخصیت خود را، با خلق دو کاراکتر «شوالیه» و ملازمش در این فیلم، به تصویر کشید. شوالیه در جستجوی سوالهایش سرگردان، پریشان و مضطرب است، ولی «ملازم» یا همان نوکرش آسوده خاطر است، گویی که پاسخ سوالات را میداند. شاید بتوان کلید فیلم را در صحنهای از فیلم دانست که «ملازم» و همسرش غذایی را که شامل توتفرنگیهای وحشی و شیر است تقسیم میکنند. بنابراین پاسخ سئوال شوالیه در بارۀ اینکه حقیقت چیست را برگمان نه در قالب کلمات، بلکه با ارائۀ تصویری از سرخوشی رابطۀ «ملازم» و همسرش که با عشقی دنیوی و شاد بهم پیوند خوردهاند، و وجود ِ فرزندشان که رمز ِ ادامۀ زندگی است، میدهد. «شوالیه» فکر میکند که برای دریافتن حقیقت زندگی باید جستجو کرد ولی «ملازم» بیاعتناست و میداند که جستجوی معنای زندگی به کلمات خالی وقلبهای خالی ختم میشود، و او همان «مورسو» قهرمان ِ کتاب «بیگانه» «آلبرکامو»ست.
قرون وسطا . شوالیه ای به نام « آنتونیوس بلوک » ( فون سیدو ) ، از جنگهای صلیبی بازمی گردد و از میان سرزمینی طاعون زده می گذرد تا به خانه برسد . در میان آشفتگی های مذهبی و اخلاقی اش ، « آنتونیوس » با مرگ ( اکروت ) رو به رو می شود که می خواهد او را به دنیای مردگان ببرد.