به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«هومن سیدی»در فیلم سینمایی جدیدش«خشم و هیاهو»سبکی جالب به شیوه سینمای اروپا اتخاذ کرده است و ما را به فضای فیلم های«هانکه»و«تارکوفسکی»می برد؛ فضایی که به درون شخصیت ها می رود و زوایای پنهان آنها را به تصویر می کشد.
قصه فیلم سینمایی«خشم و هیاهو»سیر خطی ندارد و مدام دستخوش تغییر قرار می گیرد. داستان، روایت نسبتا پیچیده ای دارد؛ مطابق بخشی از فیلم که از زبان«خسرو»روایت می شود،«حنا»قاتل است؛ اما وقتی حنا داستان را تعریف می کند، خسرو تمام انگیزه های قتل را دارد. همین باعث می شود تا اواسط فیلم، مخاطب متوجه اصل داستان نشود و نتواند پایان آن را حدس بزند.
فیلم فضای سرد و بی روحی دارد و در این فضای سرد و تاریک، خشونت موج می زند. رنگ بندی فیلم در ابتدا کم رنگ و کم رمق است وهرچه داستان پیش می رود کم رنگ تر می شود تا جایی که در اواخر، سیاه وسفید می شود!
فیلم گویا در رویا سیر می کند. زوایای تاریک وگنگی در این رویا هست که نمی توان تعریف درستی برایش پیدا کرد. مرز بین رویا و واقعیت درهم شکسته شده و فیلم همچون یک خواب دهشتناک است که وقتی به انتهایش می رسی ابتدایش را فراموش کرده ای.
فیلم «خشم و هیاهو» پر است از فریاد های سر به مهر؛ از سکوت های آزار دهنده؛ از لحظات تئاترگونه؛ و از بازی ها تصنعی که به پانتومیم می ماند.
حقیقت در فیلم مبهم است. نمی توان قطعیت پیدا کرد که چه کسی قاتل است؛ همانطور که نمی توان از ذهن پرهیاهوی شخصیت هایش سردرآورد. تلاش مخاطب برای کشف داستان و ارتباط با شخصیت ها، خشم و هیاهوی درونی او را برمی انگیزد. دقیقاً جایی که باید حرف زد، سکوت فریاد می کشد و این را کارگردان با ظرافت و دقت به نمایش گذاشته است.
«خشم و هیاهو»زندگی بی قید و بند و دور از اخلاق خواننده ای را بیان می کند که هویتی ندارد و شهرت پرست است. ظاهر نامتعارف، لحن زننده و دور از ادب، رفتارهای تند و کارپدیمی همه نشان دهنده عدم ثبات شخصیتی اوست. هیچ کس و هیچ چیز برایش مهم نیست و از هروسیله ای برای مقاصدش استفاده می کند.
یکی از نکات تکرار شونده در فیلم، وجود المان های دینی و مذهبی است. یک بار در صحنه ای که خسرو و حنا روی تپه ای درحال صحبت های عاشقانه باهم هستند، در پس زمینه آنها مناره های مسجدی چشم نوازی می کند! بار دیگر الفاظ مذهبی از زبان خسرو شنیده می شود! و آخرین بار صدای ادان است که هنگام اعدام قاتل شنیده می شود!
خسرو دین را نیز ابزاری برای سوء استفاده خود قرار داده است. شخصیتی که هیچ نسبتی با حیات دینی ندارد؛ اما وقتی خود را در خطر می بیند تظاهر به دینداری می کند و برای رسیدن به اهداف خود حاضر است از دین نیز سوءاستفاده کند.در دادگاه، او محاسنی کامل دارد و الفاظ عربی را طوری ادا می کند که مشخص است هیچ اعتقادی پشت آن وجود ندارد. استفاده ابزاری از دین در جامعه امروز، شاید پیااست که مقصود کارگردان بوده است.
وقت اعدام معمولاً بعد از اذان صبح تا سپیده خورشید است چرا که گفته می شود آن بهترین لحظه برای آمرزش است. از آنجا که قاتل بودن شخص اعدامی، برای بیننده محرز نشده است، می توان این صحنه را استعاره ای از بی گناهی او دانست.
خشم و هیاهو عنوان رمانی است به قلم«ویلیام فاکنر». این رمان ذهن ناتوان، ذهن وسواسی و دنیای عینی را به ترتیب مورد بررسی قرار می دهد. مخاطب این رمان به ترتیب حرکتی از ساده لوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده خواهد داشت. شخصیت های فیلم هومن سیدی نیز مشابه شخصیت های رمان فاکنر هستند. برای خسرو همانند«جیسون»، رابطه تجاری آرمانی ترین نوع رابطه است. نویسنده و کارگردان تحت تاثیر این رمان فیلم را پیش برده اند؛ و استفاده از جمله معروف ویلیام فاکنر در ابتدای فیلم گواه این حرف است:«زندگی به من آموخت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست.»
فیلم نقاط ضعفی هم دارد. مثلاً برای کشتن کسی که در کما است تنها کافی است برای چند دقیقه جریان اکسیژن وی را قطع کرد و کشتن او با ضربات چاقو یک دیوانگی محض است. اصولاً کسی که می خواهد قاتل بودنش را پنهان کند هیچگاه دست به چنین قتل ناشیانه و وحشیانه ای نمی زند. در نتیجه صحنه قتل باورپذیر نیست و این یک ضعف فاحش در داستان فیلم است.
نقطه ضعف آشکار دیگر فیلم سینمایی «خشم و هیاهو»، نمایش خشونت، الفاظ رکیک و ارتباطات ناهنجار است. بنابراین تماشای این فیلم برای کودکان و نوجوانان توصیه نمیشود.
اما شاید ملال آورترین نکته این فیلم، دستمایه تکراری این روزهای سینمای ایران ــ یعنی خیانت و رابطه جنسی خارج از عرف ــ باشد. گویی فیلمسازان ما سوژه دیگری برای آثار هنری خود ندارند!
تصویربرداری فیلم در حد مطلوب است و صحنه خودکشی تینا بسیار عالی از آب در آمده است. موسیقی«کارن همایونفر»هم بسیار بافضای فیلم همخوانی دارد. بازی بازیگران ــ غیر از بازی تصنعی نوید محمدزاده ــ در مجموع خوب است.
به لحاظ فنی، و نه محتوایی، می توان گفت که هومن سیدی اثر قابل قبولی تولید کرده است. وجود چنین کارگردانی در سینمای ایران، در صورت داشتن فیلمنامه های پر محتوا و سالم، می تواند به ارتقاء سطح هنری فیلم های ایرانی کمک کند.