نجات سرباز وظيفه رايان ، نجات صهيونيسم توسط متحدي قدرتمند
مجتبي حبيبي : به گزارش "مهر" برخلاف فيلم "فهرست شيندلر" كه در آن يهوديان طعمه زدوبندهاي انگليسي - آلمان هستند فيلم "نجات سرباز رايان " فيلم دفاعيه مشترك آمريكا - صهيونيسم است. اكثر...
14 آذر 1395
به گزارش "مهر" برخلاف فيلم "فهرست شيندلر" كه در آن يهوديان طعمه زدوبندهاي انگليسي - آلمان هستند فيلم "نجات سرباز رايان " فيلم دفاعيه مشترك آمريكا - صهيونيسم است. اكثر فيلم هايي كه هاليوود در زمينه جنگ جهاني دوم ساخته است با تاكيد بر به نقش اصطلاح نجات بخشي آمريكا شكل گرفته اند. در همه آن فيلم ها اين آمريكايي ها هستند كه اروپا و به نوعي جهان را از شر فاشيسم نجات مي دهند.
در فيلم نجات سرباز رايان بر اين جنبه از فيلم ماموريت ديگر يا به نوعي كاركرد ديگر هم افزوده شده است و آن اينكه نجات سرباز رايان يهودي فرزند چهارم خانواده ف كسي كه برادرانش در جبهه هاي ديگر كشته شده اند هم نمايان مي شود تا نشان دهد صهيونيسم در جنگ جهاني دوم و بعد از آن يك متحد استراتژيك با نام ايلات متحده آمريكا داشته است .
سرباز رايان در اين فيلم محل تلاقي هر دو كاركرد آمريكايي -صهيون است . هم دولت آمريكا گروهي از زبده ترين افراد ارتش خود را براي بازگرداندن او بكار مي گيرد و هم خود سرباز جيمز رايان از آنچنان فداكاري و رشادت برخوردار است كه تا لحظه به هم رسيدن نيروهاي آمريكايي پياده شده در نورماندي فرانسه به پلي كه به پاريس ختم مي شود حاضر نيست همراه با گروه اعزامي به فرماندهي سروان ميلر به آمريكا برگردد.
به گزارش "مهر" جلوه هاي ويژه فيلم كه نهايت خشونت را به تصوير كشيده شده اند و در آن دست ها و پاها ي چتربازان و پياده نظام آمريكايي در نورماندي فرانسه با فرود خمپاره هاي آلماني ها از هم مي پاشد و بر زمين مي ريزد بكار رفته است. البته جلوه هاي خشن در فيلم كاركردي بسيار عميق دارند كه القا كننده اين فيلم هستند كه آمريكا بابت نجات اروپا از شر فاشيسم چنين هزينه هايي را متحمل شده است .
داستان فيلم با ورود جيمز رايان پير به گورستان "كولويل" در نورماندي آغاز مي شود . او قبر كاپيتان ميلر را پيدا مي كند ، شاكرانه برپاي گور مي افتد.
اسپيلبرگ از شيوه بازگشت به گذشته دوراستفاده مي كند و همراه با ذهن و خاطره جيمز رايان بيننده را به نورماندي فرانسه در 6 ژوئن 1944مي برد. خشونت جنگ را كه آلماني ها آغاز كننده و تحميل كننده اش هستند به شدت القا مي كند كه متقابلا ايجاد حق خشونت براي آمريكايي ها ضروري به نظر برسد. واحدهاي چترباز آمريكايي هنگام فرود و سپس در ساحل دريا كشتار مي شوند. تحقيقات بعدي نشان مي دهد چهار هزار نفر از واحدها كشته شده اند.
سرباز جيمز رايان بعد از ساعت ها بي هوشي در ميان اجساد به هوش آمده خود را به واحد مربوطه معرفي مي كند. فيلم به ستاد مشترك ارتش آمريكا باز مي گردد ؛ مادر سرباز جيمز رايان بعد از كشته شدن سه فرزند پسرش خواهان برگرداندن او است. بعد از مذاكرات رييس جمهوري و رييس ستاد مشترك ارتش به سروان ميلر دستور مي رسد كه از ستاد نيروهاي آمريكايي در فرانسه حركت كرده سرباز جيمز رايان را به آمريكا برگرداند.
گروه سروان ميلر از جبهه اي به جبهه اي ديگر مي روند . سرباز رايان هاي مختلف را پيدا مي كنند كه هيچكدام سرباز جيمز رايان نيستند. تركيب اوليه واحدها بعد از تحمل تلفات فرود در نورماندي به هم خورده و افراد در واحدهايي كه متعلق به آنها نيست حضور پيدا كرده اند. در بين سربازان آمريكايي دعا و طلب آمرزش به روشني ديده مي شود كه تاكيد بر خدا باوري آنهاست.
سرانجام خلبان هواپيمايي كه سرباز جيمزرايان نيز در آن بوده به سروان ميلر كمك مي كند تا براي پيدا كردن او مسير فرود را جستجو كند. دوربين زواياي جنگ (خرابي ها، آواره شدن مردم نورماندي، ،از هم گسيختگي واحدهاي آمريكايي) را در مسير پي گيري گروه سروان ميلر به تصوير مي كشد.
سرباز جيمز رايان را زماني مي يابند كه واحد آنها تنها واحدي است كه بايد پل ارتباطي به پاريس را محافظت كند و ورود ارتش آمريكا را تسهيل سازد. در مذاكرات بين سروان ميلر كه تا آن هنگام دو نفر از افراد خود را نيز از دست داده است با سرباز جيمز رايان و ابلاغ فرمان ستاد مشترك آمريكا و سفارش مادر ، سرباز رايان از برگشتن به آمريكا در آن شرايط خود داري مي كند.
سرباز رايان با توجيه شرايط خاص جبهه به سروان ميلر تاكيد مي كند كه اگر مادرش هم جاي او بود نمي توانست در چنين شرايطي جبهه را ترك كند. واحدهاي آمريكايي فداكارانه مي جنگند تا نيروهاي كمكي شان رسيده پل پيروزي به سوي پاريس مورد استفاده آنان قرار گيرد. فيلم به گورستان "گولويل" بر مي گردد كه جيمز رايان مسن در كنار همسر و فرزندش به گور كاپيتان ميلر اداي احترام مي كنند. جيمز رايان با چشمان اشكبار و با دغدغه خاطر از زنش مي پرسد: آيا زندگي درستي داشته است؟ او نيز تاييد مي كند و فيلم به پايان مي رسد.
به گزارش "مهر" نگاه ويژه اسپيلبرگ 1998 به وقايع 1944 حاصل آخرين رويكردهاي حكومت آمريكا از دهه نود تا امروز است.
تعلق مذهبي دادن به آمريكايي ها به زمينه هاي تبليغاتي مسيحيان صهيونيست در آمريكا بر مي گردد كه با اعلاميه ها و سخنراني هاي مكرر براي ارتش آمريكا علاوه بر به اصطلاح نجات بخشي ملت ها از حكومت هاي غير دموكراتيك ، در اين دهه عنوان مذهبي نيز به آن بخشيده اند . در همين روند بارها واژه جنگ صليبي از دهان جرج بوش پدر و پسر در سخنراني ها د رمورد مبازاره با مسلمانان به گوش رسيده است.
كشيش هاي پروتستان هزاره گرا نيز به كمك رامسفد ، بوش، ديگ چني و ... آمده اند كه بگويند سربازان مسيحي آمريكايي بايد در خاورميانه آن چنان بجنگند كه صلح واقعي با ظهور مسيح بدست آيد و مسيح هزار سال پادشاهي كند. كشيش هايي نظير "يت رابرسون" به شدت بر طبل جنگ در عراق و افغانستان مي كوبند.
بر اين مبناست كه نگاه اسپيلبرگ به فيلم سرباز رايان تفاوت هاي اساسي با ديگر فيلم هاي مربوط به جنگ جهاني دوم دارد.
"هاري ترومن" رييس جمهور وقت آمريكا يهودي بود و طبيعي است كه فرماني ويژه براي ستاد ارتش آمريكا صادر كند تا به هر قيمتي سرباز رايان يهودي را زنده به آمريكا برگردانند.
اين فيلم به جايگاه ويژه يهوديان در آمريكا تاكيد مي كند كه از رييس جمهور تا رئيس ستاد مشترك آمريكا آن همه دغدغه براي زنده ماندن سرباز رايان دارند.
فيلم هاي اسپيلبرگ چه آن دسته كه به صورت مستقيم به يهوديان مي پردازد -فهرست شيندلر، نجات سرباز وظيفه رايان- و چه آن دسته كه غير مستقيم اين حركت را تداوم مي بخشند -مانند اينديانا جونزها و ...- باعث شده است ديگر يهودياني كه در اطراف شركت او گرد آمده اند به كارهاي مستقل خود بپردازند.
در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شده اند، را نجات دهند.