به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
« نیمه شب اتفاق افتاد» از آن دسته آثاری است که فرمت ساخت ساخت آن به قدمت بیش از دو دهه ی گذشته در سینمای ایران باز می گردد یعنی زمانی که سینما دچار مفهوم « سانتیمانتالیسم » بود و معمولاً فیلمسازان سعی بر استفاده از عناصر این مکتب در آثارشان می نمودند. در فیلم جدید تینا پاکروان نیز کنترلی بر احساس و عواطف شخصیت های داستان وجود ندارد تا مخاطب شاهدی کنش و واکنش های اغراق شده فراوانی باشد.
فیلم شروع قانع کننده ای دارد که می توانست روندی جذاب و بدیع را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. عشق پسر جوان به زنی که اختلاف سنی بسیاری با او دارد، در تاریخ سینما بارها تکرار شده که نمونه غیرمشابه مشهور آن برای علاقه مندان به سینمای معاصر با « مالنا » جوزپه تورناتوره و در ایران با « شام آخر » فریدون جیرانی به یاد آورده می شود. اما تینا پاکروان و نویسنده اثر یعنی طلا معتضدی به راحتی پتانسیل های داستان را با ضعف های پی در پی در نطفه خفه کرده اند.
فیلم هرگز قادر نیست بستر عشق پسر جوان به زن آشپز را مهیا نماید و اصلاً از چرایی وقوع چنین احساسی به تماشاگرش توضیح دهد. شاید اولین نکته ای که به ذهن هر مخاطبی در این شرایط برسد این است که مرد جوان دچار کمبودهای فراوان احساسی است و برای برطرف کردن آن سراغ عشقی نامتعارف رفته اما فیلم حتی در این زمینه نیز پسرک جوان را فاقد کمبود و بسیار موجه جلوه می دهد تا حتی کلیشه ای ترین دلیل ممکن درباره شکل گیری عشق او به زن آشپز از میان برود. در واقع مخاطب فیلم هرگز درک نمی کند که به چه دلیل حسین به سراغ عشقی نامتعارف رفته در حالی که هیچ دلیلی برای وقوع آن نیست.
انتظار می رفت که با وجود یک کارگردان زن به عنوان بازنویس فیلمنامه و کارگردان ( نویسنده اصلی داستان نیز یک خانم است )، حداقل بخش مربوط به شخصیت زن در داستان وضعیت بهتری داشته باشد اما حتی در این بخش نیز نکات ابهام برانگیز فراوانی وجود دارد که کارگردان به جای پاسخ به آنها سراغ رویکردی رفته که اغلب در ساخته های پیش از انقلاب از آن استفاده می شد یعنی سکوت و نگاه نافذ که مشخصاً مخاطب می بایست پاسخ تمام سوالاتش را از چنین رفتار و نگاهی بدست آورد. پرداخت دو شخصیت اصلی داستان در « نیمه شب اتفاق افتاد » چنان بد است که حضور آنان را در کنار یکدیگر می توان یک اشتباه مهلک بی سر و ته نامید.
متاسفانه کمبود داستان کافی میان دو شخصیت اصلی، سبب شده تا در نیمه دوم شاهد ظهور داستانک هایی باشیم که وضعیت " فیلمفارسی " بودن اثر را یک قدم به جلو سوق می دهد. در نیمه دوم با مشخص شدن شوهر سابق زن که باعث می شود ساز و کار اثر به یک ملودرام غلیظ گرایش پیدا کند، داستان بیش از پیش دچار آشفتگی می شود و به سرزمینی از اشتباهات مبدل می شود که حتی ویژگی های پررنگی نظیر موسیقی متن نیز توان کنترل آن را ندارد.
موسیقی متن کارن همایونفر که در آغلب آثاری که او در آن حضور داشته نجات بخش کمبود دیالوگ های ناگفته شخصیت ها بوده، در اینچا نقشی بسیار پررنگ تر از آنچه که نیاز بوده ایفا کرده و متاسفانه تناسبی هم با در موقعیت هایی که نیاز به حضور موسیقی بوده نداشته است. در بدترین بخش فیلم که پایان بندی آن است، تمام اجزای تشکیل دهنده فیلم « نیمه شب اتفاق افتاد » از کارگردان گرفته تا نویسنده، فیلمبردار و موسیقی ساز بدترین خودشان را ارائه کرده اند تا غبار کلمه " فیلمفارسی " بیش از پیش از نام فیلم فاصله بگیرد.
شاید تنها حُسن فیلم را بتوان مشاهده بازی کنترل شده حامد بهداددانست که اگرچه ابداً انتخاب مناسبی برای ایفای نقشش نبوده اما حداقل در چارچوبی که برای او در نظر داشته اند قرار گرفته است. اما در مقابل رویا نونهالی به دلیل پرداخت بسیار بد شخصیتش در فیلم قابل درک شدن نیست و تماشاگر هم اصلاً از نیمه به بعد کاری به او و آنچه که تعریف می کند ندارد!
« نیمه شب اتفاق افتاد » به سبک و سیاقی ساخته شده که بسیاری از فیلمسازان در زمانه کنونی سعی در جدا کردن خود از آن دارند یعنی ساخت ملودرام با غلظت بالا که فیلمنامه کمترین نقش ممکن را در این آثار ایفا می نماید. « نیمه شب اتفاق افتاد » نه توان این را دارد که در نیمه های شب اتفاق بیفتد و نه در روز روشن؛ آن چه که در اثر رخ میدهد در زمان و مکان نمیگنجد.