به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
شاید از همان اول که ایده اولیه برنامه ای سینمایی مطرح شد کسی گمان نمیکرد روزی این برنامه تنه به تنه برنامه ورزشی پرمخاطبی مانند 90 بزند.همه میدانستند که اگرچه سینما و چهره های سینمایی به خودی خود جذابند و میتوانند نظر مخاطبین را به خود جلب کنند اما سینما آنقدر محتاط است و نقد ناپذیر که جرات نداری به کسی بگویی بالای چشمت ابروست.
شاید همین اتفاق باعث شد تا فریدون جیرانی باوجود همه تلاشش و علیرغم اینکه برنامه اش را پاتوق شبه روشنفکرها کرده بود باز هم نتوانست جمعیت زیادی را پای تنها برنامه تلویزیون درباره سینما بنشاند.
در دوره گبرلو هم آنقدر همه چیز خنثی شد که برنامه صرفا تکه پاره کردن تعارف و نان به همدیگر قرض دادن بود. مردم عادی و علاقمندان سینما هم این را پذیرفته بودند که این هفت ربطی به آنها ندارد. که این برنامه صرفا یک برنامه مناسب اهالی سینماست که در آن کارهایشان را رفع و رجوع کنند و نان به هم قرض بدهند و از این دست کارها. این آش هم آنقدر بی نمک شد که یکی از پایههای ثابت و نقاط قوت برنامه که منتقد آن-فراستی- بود، عطای برنامه را به لقایش بخشید و از هفت گبرلو رفت. از آنطرف هم چنان مقابل جماعت شبه روشنفکر وادادیم که مثلا یک کارگردان با گرایشات غلیظ شبه روشنفکری با سلام و صلوات روی صندلی هفت بنشیند.
دو عنصر گمشده: شهامت و صداقت
در همین خلال برنامه نود با تکیه بر دو عنصر شهامت و صداقت روزبروز مخاطب بیشتری جذب می کرد. مردم میدانستند که نماینده آنها در این برنامه فقط و فقط هوادار مردم و منافع آنهاست. میدانستند اگر داورها خطا کنند رحمی در کار نخواهد بود و همانجا در همان برنامه محکومش خواهند کرد. اگر فلان مربی خبطی کند جلوی چندین میلیون بیننده وادارش خواهد کرد به اشتباهش اعتراف کند و اگر ....
اما اینجا و در هفت کسی حق نداشت به هیچ سینماگری کمترین نقدی وارد کند.
وقتی دن کیشوت از راه رسید
در دوره سوم هفت، افخمی تمهید جالبی اندیشید. او که گویا از همان آغاز میدانست روزی ناگزیر است نه مقابل اهالی سینما که مقابل نقد ناپذیری آنها بایستد لباس دن کیشوت پوشید و با این هیمنه وارد گود شد. با زبانی طنزگونه که تند و تیزی زبان منتقد معروفش-مسعود فراستی- را میپوشاند.
هفت در دوره جدید با شهامت به هر راهی رفت تا مخاطبان از دست رفته اش را بازگرداند و در این مسیر هم به طور نسبی موفقیتی کسب کرد. شاید افخمی از همان آغاز و با گنجاندن گودرزی در ترکیب برنامه تصور میکرد یک چهره سینمایی محبوب بتواند برای شروع کمکش کند. انتخابی که اگرچه به راه افتادن هفت کمک بزرگی کرد اما ستونی نبود که هفت تا مدتها به آن کمک کند. ستونی که شاید حالا صدر عاملی با پذیرش مسولیت، آن را قرص و محکم بنا گذاشته است. اگر چه حالا به واسطه میدان دادن به طرفداران دیدگاه های ارزشی و متعهد و مجال ندادن به جماعت شبه روشنفکر، انتقادها از این برنامه ها با حجم بالا و آتش تهیه زیاد انجام میشود اما بجز این مورد، همه چیز هم به خوبی و با شیبی ملایم داشت پیش میرفت تا برنامه جمعه گذشته.
چطور جرات کردی بگویی بالای چشمشان ابروست؟
جمعه شب افخمی یکباره سینما را در شوکی قرار داد که هنوز از آن بیرون نیامده و یحتمل در روزهای آینده واکنشها آغاز خواهد شد. چرا که اینبار بایکوت کردن و سخن نگفتن درباره موضوع نقد ناپذیری اهالی سینما به خود آنها لطمه خواهد زد. نقد ناپذیری اهالی سینما موضوعی است که تا کنون چندین بار افرادی تلاش کرده اند تا آنرا نه آسیب شناسی که صرفا مطرح کنند و هربار آماج حملات بعضی سینماگران قرار گرفته اند.
از سوی دیگر شهامت و صداقت بوجود آمده در برنامه ای مانند هفت که ظاهرا باید سینمایی باشد حالا موجب شده است تا هفت آرام آرام حتی به جایگاهی برای نقدهای سیاسی و اجتماعی مودبانه و مدنی بدل شود. آنقدر که در همین برنامه مسعود فراستی به رفتار بالاترین مقام اجرایی کشور هم نقدی را مطرح کرد. نقدی که از سوی منتقد میهمان هفت- محمد تقی فهیم- به درستی مورد استفاده قرار گرفت و به عنوان مثالی برای ورودیه نقد فیلم "بادیگارد" مورد استفاده قرار گرفت.
فراستی در ابتدای میز نقد برنامه «هفت» جمعه شب گفت: "چند روز پیش فیلمی یک دقیقه ای از رئیس جمهورمان دیدم که با ماشین آخرین مدل ژاپنی سیاه وارد سالن یک کارخانه و جمع کارگران می شود و از درون ماشین به کارگران دست دراز می کند.
فیلم من را متعجب کرد. من به آقای روحانی رای دادم و در مصاحبه با آقای ظریف از برجام دفاع کردم و گفتم آنها که می گویند هم ظریف می خواهیم هم سلیمانی درست می گویند. مخلص سردار سلیمانی هم هستم.
اگر رئیس جمهور عزیزمان بپذیرد این نقد را که این رفتار واقعا اشتباه بود و از دست شان در رفت، خیلی خوب است. و اگر بی اعتنایی کند و نپذیرد که با ماشین آخرین مدل ژاپنی سیاه و کمی ترسناک نمی شود رفت پیش کارگران، نشان میدهد نقدپذیر نیست."
از سوی دیگر مهیا شدن بساط نقد منطقی برای فیلم ارزشمندی مانند بادیگارد هم از نکات مثبتی بود که نشان میداد که برنامه هفت در شرایطی است که به بلوغ رسیده و شهامت و صداقت سازندگان موجب شده است تا هفت جدید باوجود مخالفت و دشمنی جماعت شبه روشنفکران به درستی بستر نقد و کمک به سینمای متعهد و ارزشی را فراهم ساخته است. قرار گرفتن منتقد صاحب دیدگاه و مولفی چون محمد تقی فهیم در کنار فراستی شاید از بهترین میزهای نقد ماه های اخیر باشد.
حالا حال سینما دارد بهتر از قبل میشود. اگرچه هنوز در ارائه مفاهیم و وجود فیلم های بی محتوی و حتی ضد مردم ایرادهای زیادی وجود دارد اما رونق گیشه خبر از حیات مجدد سینما میدهد. حیات مجددی که بی شک بعضی سیاستهای مدیران سینمایی، برگزاری جشنواره فجر، تلاش اهالی سینما و رسانه های سینمایی هم در آن موثر بوده است. در کنار این عوامل از اهمیت هفت در شرایط بوجود آمده برای سینما هم نمیشود چشم پوشید. یادمان نرود هفت در شرایطی آمد که سینما حال خوشی نداشت و به تعبیری، در حالت اغما بود. هرچه سینما زنده تر شد هفت هم جان بیشتری گرفت و حالا دارد پا به پای سینما میدود. پا به پای سینمایی که قرار است آلودگیها و پلشتی ها و ابتذال آلبالویی اش هم با نقد منصفانه سینما اصلاح شود.