به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
پنج شنبه شب شبکه سه شاید برای اولین بار، تجربه یک hardtalk برای مخاطب خاصل فرهیخته ی فرهنگی را با نام «سختانه» را بر روی آنتن برد. این تجربه را میلاد دخانچی مجری و سردبیر جوان متمایز این روزهای تلویزیون بر عهده دارد او که در عین داشتن جاذبه های سلبریتی، پست مدرن خارج نشین است و تحصیلات آکادمیکی هم در علوم انسانی دارد و خود را یک فعال اسلامیست می داند شاید یکی از معدود مجری های تلویزیون باشد که با همه ضعف ها و کاستی هایی که می توان برای او بر شمرد که توان بر عهده گرفتن این کار را داشت. اما شاید قسمت اول این گفتگو به سختی موفقیت 50 درصد کسب کرد و حتی شاید کمتر از 50 درصد هم احتمال بهتر شدن وضعیت آن وجود داشته باشد!
نکته اول این است که هاردتاک می خواهد با میهمان خود چه نوع مصاحبه ای کند؟ هاردتاک ها می خواهند از مختصاتی متعارض، از مهمان خود سوالات شفاف و چالش برانگیز و عینی بپرسند، اما این کار را هم در یک فضای آرام و کم تنش انجام نمی دهند. هاردتاک ها می پذیرند که «انسانها زود قضاوت می کنند!» و بر همین اساس سعی می کنند اطلاعاتی برای درست تر قضاوت کردن در این قضاوت های سریع تولید کنند. تیم سردبیری یک هاردتاک با مطالعه میهمان و تقابل هایی که بخشی های مختلف جامعه با او دارد، سعی می کند این نقاط را پیدا کند و به پرسش سخت از او تبدیل کند. کاری که معمولا در فرهنگ ما تنها مناظره حق ورود به آن را دارد. اما هاردتاک مناظره نیست، مجری یک هاردتاک، یک انسان باسواد در حوزه دانش میهمان است که تخصصش این است که یک هفته و یکماه در مصاحبه ها و کتابها و مقالات میهمان و مخالفینش پرسه بزند تا برای اجرای گفتگوی سخت با او ذهنی حاضر و آماده برای چالش های لحظه به لحظه داشته باشد. مجری هارتاک نماینده تخاصم های سخت با میهمان است. در سختانه شبکه سه دخانچی برای نشان دادن این حالت سختش حتی یک زبان کتابیِ فانتزی برای ادای جملات انتخاب کرد است.
میلاد دخانچی در برنامه تلویزیونی سختانه
اما نکته مهم این است که در هاردتاک میهمان نباید توقع داشته باشد که فرصت کافی برای ورود عمیق و «آرام» برایش محیا شود تا به زوایای پنهان و پیدای نظریه اش اشاره کند. در هاردتاک میهمان باید قدرت و سرعت فکرش را در پاسخ کوتاه و تمام کننده به سوء تفاهم ها و درگیری های عمیق و بنیادینی که حتی ممکن است سرسری ایجاد شده باشد، به نمایش بگذارد تا نشان بدهد که می تواند فکری پر توان در زمانه ای باشد که انسانها فرصت خواندن دیگران را ندارند اما به سرعت هم قضاوت می کنند و تصمیم می گیرند که بصورت صفر و صدی، با این فکر مخالفت کنند یا موافقت.
میهمان اول سختانه یک میهمان کار بلد ژورنالیسم ایران بود. محمد قوچانی یک انتخاب خوب برای شروع سختانه بود چرا که او به اقتضای شغلش این سبک از مصاحبه را خوب می شناخت و میتوانست برای میهمانان آینده، الگویی باشد. مشکل اول سختانه هم این بود که میهمان برنامه با همه کار بلدی اش، اما با دخانچی و سوالهایش کنار نمی آمد و مدام از سوالهای او با نام «کیفرخواست» نام می برد. اینجا همانجاست که به نظرم هم ضعف دخانچی و سردبیری سختانه قابل بررسی است و هم راه پر پیچ و خم هاردتاک در فضای فرهنگی ایران.
دخانچی اساسا هاردتاک را دوست دارد و شاید همیشه به عنوان یک مجری هاردتاک مصاحبه کرده است و برنامه های قبلی اش هم هیچ کدام غیر از این نبوده اند. اما سوالهای او در مصاحبه با قوچانی دو اشکال داشت.
اول اینکه مجری سه یا چهار محور را از میهمان برنامه پرسید، اما در آغاز پرسش از هر محور سوالها به خوبی جا نمی افتاد و مساله استوار بیان نمی شد. پرسش ها از قبل جمله بندی صحیح خود را پیدا نکرده بود و انگار مجری بخاطر اعتماد به سواد آکادمیکش، بر خود لازم ندیده بود که سوالات را با جمله بندی های دقیق و استوار از قبل بپزد.
دوم اینکه پس از اینکه میهمان شروع به پاسخ دادن می شد، گاهی سواد و سرعت ذهنی مجری برای ایجاد چالشهای جزئی و فرعی به میدان نمی آمد و مجری صرفا سوال را تکرار می کرد در حالی که انگار میهمان آن را جواب دادده بود و اکنون وقت به چالش کشیدن جواب بود نه تکرار سوال قبل.
میلاد دخانچی در برنامه تلویزیونی سختانه
اما چالش هایی هم در ادامه راه جلوی هاردتاک نخبگانی شبکه سه قرار دارد که من برای آنها هیچ راه حلی ندارم:
اول اینکه متفکر و فرهنگی و سیاست مدار ایرانی عادت ندارد که «زود قضاوت کردن انسانها» را به رسمیت بشناسد بلکه آن را تقبیح می کند و به رسمت شناختن آن را، برسمیت شناختن یک جرم فرهنگی می داند. سختانه در قسمت اول، با یک ژورنالیسم حرفه ای نتوانست این مشکل را حل کند. قوچانی این قضاوت ها را کیفرخواست صادر کردن می نامید. او تفاوت داوری فرهنگی و قضاوت حوزه عمومی از فکرش را با قضاوت حقوقی یکی می دانست و نمی توانست قبول کند که این داوری و «موضع گیری» فرهنگی، قسمتی از فکر به عنوان یک نهاد انسانی است نه قسمتی از قدرت به عنوان یک نهاد اجتماعی.
دوم اینکه متفکر و فرهنگی و سیاستمدار ما فقط در صورتی حاضر است که کوبنده و تمام کنندگی فکرش را به نمایش بگذارد که طرف مقابل خود را رقیبی در شان خود بشناسد. او وقتی حاضر است اینگونه باشد که پشت میز مناظره، با شخصیتی باشد که هم شان خودش باشد و در جای دیگری حاضر نیست اینگونه رفتار کند. خب دخانچی چه باید بکند که میهمانش از دهان به دهان شدن با او کثر شانش نشود؟ حتی به نظرم قوچانی هم احساس کثر شان می کرد که این مجری بدون ادب مرسوم بین استاد و شاگرد، از او سوالاتی می پرسد در شان او نیست که به یک جوان در مقابل آنها پاسخگو باشد!
میلاد دخانچی در برنامه تلویزیونی سختانه
سوم اینکه محمد قوچانی از شخصیت های مدرن حوزه فکر در ایران است و با فرم های مدرن رابطه خوبی دارد. اساسا شخصیت های تجددگرای ایرانی که به غرب نگاه منفی ندارند با فرم های غربی مصاحبه و رسانه با روی خوش ارتباط بر قرار می کنند، اما در مقابل انقلابی های اصول گرا و حزب اللهی و حوزویان به ندرت حاضر هستند چنین چالشی را به رسمیت بشناسند. جالب آنکه قوچانی با همه آشنایی اش به فرم های مصاحبه و نگاه مثبتش به فرم های مدرن، نیمی از وقت مصاحبه را مشغول مبارزه با فرم مصاحبه بود، حال سختانه چطور می خواهد شخصیت های اصول گرا را پشت این میز بنشاند، نمی دانم!
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.