به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم قبلی ابوالحسن داوودی «رخ دیوانه» فیلم موفق، خوشساخت و با کیفیتی بود. درامی اجتماعی و نسبتاً مدرن. همراه با برخی لحظات از طنزی ملایم. اما هزارپا یک فیلم کمدی است. با پسزمینهای اجتماعی. داوودی در این فیلم دست روی یک مشخصه اجتماعی گذاشته است: تناقض. داوودی تقریباً تمام شخصیتها و موقعیتهای فیلم خود را از تناقض آکنده است. تا جایی که گاهی این حجم از تناقض آشکار و اغراقشده، آزاردهنده میشود. از اولین سکانسها و ثانیههای فیلم، این تناقض آشکارا به مخاطب نشان داده میشود. دو شخصیت اصلی فیلم که ظاهرا به قصد اخذ وامی از مسجد به خیابانی مراجعه کردهاند، به محض دیدن فردی کیف به دست که از بانک خارج میشود، با فراغ بال کامل، بلافاصله قصد خود را به دزدی که گویا حرفه اصلی آنان است، تغییر میدهند.
جلوههای دیگر تناقض درپیش است: مراسم ظاهری نذریپزان که در حقیقت پوششی برای برخی اعمال غیرقانونی است. اعتقاد فروشنده مسکرات به اینکه جنس باکیفیت در اختیار مردم بگذارد و از این راه عاقبتبخیری برای خود کسب کند. مادر شخصیت اصلی که با علم به عیوب پسرش، خواهان همسری بسیار بالامرتبهتر برای اوست. دایی شخصیت اصلی که در عین ابراز وفاداری اغراقآمیز به همسر درگذشتهاش، در خفا به زنی با شرایط مشابه خود دل سپرده است.
در طیف مقابل، شخصیت پزشک آسایشگاه که قاعدتا باید فردی منطقی باشد، قصد دارد از طریق نذر خود ازدواج کند، نه آنگونه عقلایی که از یک شخصیت تحصیلکرده انتظار میرود. ساکنان جانباز آسایشگاه که برخلاف تصاویر کلیشهای از اهالی دفاع مقدس، اهل خلافهای کوچک و شاد و قانونشکنی در محل اقامت خود هستند.
از لحاظ ساختار درام، شاید به لحاظ ضرورت طنز و اینکه فیلم طنز باید ریتمی تند و پرشتاب داشته باشد، داستان کمی شلوغ پیش میرود. پیرنگهای فرعی گرچه برای افزایش بار طنز، بهخوبی استفاده شدهاند؛ اما گاه بنظر میرسد در پیشبرد روند اصلی فیلم، چندان موثر نیستند. مثلاً ارتباط مخفیانه داییِ رضا با مادر منصور، لحظات طنز خوبی ایجاد میکند؛ اما تقریبا ارتباطی به داستان اصلی ندارد و اگر دیالوگ طنز دایی پس از نابودشدن ماشینش خطاب به منصور نباشد، کل جریان این ازدواج مخفیانه، قابل حذف است.
همچنین دخیلشدن گروه منافقین از نیمههای داستان، چندان دلچسب و جاافتاده از کار درنیامده است. صرفاً به وسیله چند دیالوگ سریع، ارتباطی با آن گروه برقرار میشود. چنین ایدهای میتوانست با پردازش پیچیدهتر و هوشمندانهتر، خود محور یک فیلم سینمایی کامل باشد. اما در داستان فعلی فیلم هزارپا، این ایده، جرقهای کمجان و کمجذابیت باقی ماند.
به لحاظ درام، برخی حفرههای منطقی دیگر نیز در فیلم هست. با توجه به شخصیتپردازی منفعتطلب رضا و اینکه هیچ نشانهای از جنبههای انسانی اخلاقی او، فراتر از حرفه دزدی و نقشهاش برای کلاشی درباره دختر پزشک، در طول فیلم آشکار نیست، تصمیم او در انتهای فیلم برای بردن کیف و نجات الهام، اصلاً زمینهپردازی منطقی ندارد. همچنین تصمیم نهایی الهام در سکانس بیمارستان، بیوجه و ناپذیرفتنی است.
سکانس پایانی اکشن در آن ساختمان نیمهساز، به لحاظ انرژی انباشته در طول داستان، مناسب و لازم است. تلاقی سه گروه اصلی داستان، منافقین، مافیای خلافکاران و گروه شخصیتهای اصلی داستان، در آن لوکیشن، اوج و فرازی مناسب برای روند داستان به حساب میآید. از قابلیتهای شخصیت رضا در آن سکانس بهخوبی استفاده میشود. انتظارات مخاطب از نتایج ماجراها نیز تقریباً به سرانجام مناسبی میرسد. از جمله صرف اموال پدر الهام برای خیریه که نتیجهای اخلاقی برای کلاشی رضا محسوب میشود.
پرسابقهترین فیلمنامهنویس این فیلم از بین سه نامی که در جایگاه نویسنده فیلمنامه، درج شده، امیر برادران است که غیر از «هزارپا» نویسنده فیلم طنز «سه بیگانه» هم بوده است. سه بیگانه نیز مانند هزارپا، طنزی شلوغ و پرماجرا و پر شوخی بود. شاید برخی ایرادات منطقی فیلمنامه یا ضعف در شخصیتپردازی، ناشی از تجربه کم این نویسنده باشد. شخصیتها حتی شخصیتهای اصلی، از حد تیپ فراتر نمیروند و انگیزه اعمالشان بسیار کلیشهای و غیر عمیق است که البته درمیان شوخیهای فراوان و پرتعداد فیلم، این ضعف و برخی دیگر، چندان به چشم مخاطب عام نمیآیند.
چندی پیش مطلبی در منظوم درباره مسئله معلولیت در سینمای ایران درج شد. نکته محوری آن مطلب این بود که شخصیتهای معلول در سینمای ایران در نقشهای اصلی، همواره شخصیتهای مثبت و دارای قدرت جذب همدلی مخاطب بودهاند. شاید این نخستین بار است که یک شخصیت معلول، با پردازشی نسبتاً منفی در یک فیلم سینمایی در نقش اصلی ظاهر شده است. از نکات جالب درباره این شخصیت اینکه او با معلولیت خود کامل کنار آمده است. در عینحال از قابلیت جابجایی پای مصنوعی خود، در موقعیتهای خاص استفادههای منفی یا مثبت میکند. معلولیت در نظر او، نقص یا محدودیت نیست و نوعی امکان متفاوت است. این میتواند جنبه مثبتی در شخصیتپردازی او باشد. اما هیچکجا تاکیدی بر این خصوصیت او نمیشود و حتی انگار خود فیلمنامهنویس هم متوجه تعبیه این خصوصیت مثبت در این شخصیت نیست. حتی نام فیلم نیز از این معلولیت گرفته شده و تاکیدی بر این است که شخصیت رضا از همان ابتدای معلولیت نیز، با نقص خود، به مثابه امکانی برای درآمد زایی، هرچند از راهی غیراخلاقی، برخورد کرده است، نه نقصی که او را دچار محدودیت کند.
وجود برخی شخصیتها نیز کاملاً در فیلم غیرضروری هستند. بیش از همه درباره شخصیت مادر رضا، این نکته به چشم میخورد. این شخصیت هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد و از اواسط داستان نیز، بدون اشکال حذف میشود. حتی وجود او کمکی به ایجاد عمق در شخصیتپردازی شخصیتهای دور وبرش نمیکند. تنها ضرورت وجود او گویا رد و بدلشدن دیالوگ سکانسهای ابتدایی و خبر از نذر دخترک پولدار داستان است. حتی اگر فرض کنیم چنین دلیلی برای وجود یک شخصیت در داستان کافی است، میشد از حضور او برای شخصیتپردازی بهتر رضا استفاده کرد.
پس از فیلم موفق «نهنگ عنبر» موج بازسازی دهه شصت در فیلمهای سینمای ایران به راه افتاده است. در این فیلم هم این فضا و ضرورتهای آن دستمایه ساخت فیلم بوده است. نذر دختر پزشک پولدار، که محور وقوع رخدادهای داستان است، در سالهایی جز آن سالها، چندان امکان وقوع ندارد و پس از آن دوره منطقی هم بهنظر نمیرسد. غیر از آن، ضرورت دیگری در داستان نبوده است که ماجراها صرفاً باید در آن فضا رخ دهد.
خصوصیت دیگری نیز در این فیلم هست که بهنوعی در تقریباً تمامی فیلمهای طنز ایرانی بهچشم میخورد: شوخیهایی با محتوای جنسیتی که در مواردی هم به افراط کشیده میشود. جنبه ناخوشایند دیگر شوخیهای فیلم، شوخی با فیزیک یکی از هنرپیشههاست که شاید بهلحاظ اخلاقی چندان جالب توجه نباشد.
این فیلم هنرپیشگان پرطرفداری را برای ایفای نقش به بازی گرفته است. رضا عطاران، جواد عزتی، سارا بهرامی، مهران احمدی، لاله اسکندری، امیرمهدی ژوله، شهره لرستانی و...اما بازیها هیچکدام برتر یا متفاوت از بازیهای پیشین این هنرپیشگان نیست. هرکدام بهنوعی بازیهای آزموده شده قبلی را ارائه میکنند: مثلاً بازی عزتی دقیقاً همانی است که شاید حتی نمونه بهترش را در اکسیدان ارائه کرده است. بازیهای سارا بهرامی و لاله اسکندری بسیار کلیشهای و سطحی است. همچنین بازیهای درخشانی از دیگر هنرپیشهها شاهد نیستیم.
البته تمام اینها به این معنی نیست که با فیلمی بسیار ضعیف روبرو هستیم. در قواره طنزهای ایران، فیلم «هزارپا» طنزی قابلقبول و نسبتاً پذیرفتنی است. داستانی تقریباً منسجم و جذاب دارد. طنز داستان صرفاً متکی به «نمک» هنرپیشهها یا موقعیتهای پراکنده طنز یا شوخیهای فراوان نیست. بلکه روند داستان و اوج و فرود مناسب و ریتمی نسبتاً جذاب دارد و قادر است مخاطب را تا پایان با خود همراه کند. حتی میتوان گفت ایده داستان و تناقض محوری که قصد دارد آن را بهعنوان انتقادی نسبت به جامعه ایران مطرح کند، ایدهای خوب و جالب است که البته در حد انتظار پرداخت نشده است. با این حال، این فیلم جزو نمونههای دیدنی طنز ایرانی در قالب استانداردهای موجود سینمای ایران است.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.