به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
یک عاشقانهی دلنشین که موج متراکمی از احساسات شوربخش را نثار مخاطبانش میکند. تلفیق هنرمندانهی دو فضای سرخوشانه و شوخوشنگی و فضای پرحسرت عاطفی داستان، دیالکتیک روایت را پیش میبرد و برای همین تعادل تماتیک و روایی هم بین این دو لحن بهظاهر متناقض برقرار میشود. سبک یزدانیان در بخشهایی یادآوری آثار وجدآور ژان پیر ژونه است و بخشهایی هم در نوسانی بین دو متد مدرن و پستمدرن به سر میبرند. فیلم تا حد زیادی متکی بر دیالوگهای هوشمندانه، روایتپردازی ارگانیک، و بازیهای خیلی خوب مصفا و حاتمی است. تم داستان که بر حضور فردی نآشنا (گلی) در محیطی پارادوکسیکال (هم برایش آشنا است و هم غریب) در میان انبوهی از آدمهای پر از اطلاعات (مخصوصاً شخصیت فرهاد) دلالت دارد، فضایی جذاب خلق میکند که بهتدریج حسرتها و آرزوهای عاشقانه را از نسلی به نسلی مرور میکند. آدمهای فیلم اغلب مردمانی ناکام هستند (هنرمندی که کارش به آرایشگری رسیده، عکاسی که در سرزمین غربت خودکشی کرده است، پیرمردی که در حسرت عشق وصالنایافتهاش، دلش را به انعکاس تصویری مبهم در شیشهی پنجره خوش کرده است، و...) و همین بستری میشود برای مزه مزه کردن احساسات عاطفی فرهاد که مجنونوار، از کودکی تا آستانهی میانسالی، مسیری ناهموار را پیمود و آخر سر از خستگی فروخفت؛ مسیری که به فرجامش میارزید...