عبدالحسین حسام زاده : لوک فردی حاشیه یی و دزد خرده پایی است که هنگام سرقت از پارکومتر دستگیر و به دوسال زندان محکوم می شود. زندانی که لوک به آن منتقل می شود...
18 آذر 1395
لوک فردی حاشیه یی و دزد خرده پایی است که هنگام سرقت از پارکومتر دستگیر و به دوسال زندان محکوم می شود. زندانی که لوک به آن منتقل می شود خارج از شهر قرار دارد و شرایطی سخت بر آن حکمفرماست. رئیس و سایر مسوولان زندان از کمترین خصلت و سجیه انسانی بو و بهره یی نبرده اند. استوارت روزنبرگ اصولاً فیلمساز متوسطی است و شاخص ترین فیلم او همین فیلم است. از دیگر آثار درخور اعتنای روزنبرگ می توان به پول توجیبی )1972( و برو بیکر )1980( اشاره کرد. به رغم اینکه روزنبرگ فیلمساز خیلی شاخصی نیست، اما لوک خوش دست در میان ژانر فیلم های زندان، فیلم شاخص و هوشمندانه یی جلوه می کند. لوک از همان ابتدای ورود به زندان نشان می دهد که شخصیتی متفاوت و تک رو است. همین متفاوت بودن خیلی زود او را در تعارض با گردن کلفت ترین زندانی که جاهل، )جرج کندی( نام دارد، قرار می دهد. تردیدی نیست که کاراکتر جرج کندی در این فیلم نام دیگری داشته است. یادمان باشد که دوبله این فیلم مربوط می شود به قبل از انقلاب و در آن زمان استفاده از واژه های لمپنی امری بسیار عادی و متداول بود. در مبارزه یی که بین لوک و جاهل به وقوع می پیوندد، جاهل به سختی لوک را کتک می زند. لوک با وجود اینکه تا سرحد مرگ کتک می خورد با این حال دست از مبارزه برنمی دارد و می گوید: تا سر دارم، سر می شکنم، بعد از این مبارزه، اطرافیان لوک و مخاطبان فیلم درمی یابند که لوک فردی سرسخت و تسلیم ناپذیر است. در میان ماموران زندان یکی از آنها حضوری بسیار سنگین دارد. این مامور حرف نمی زند و عینکی جیوه یی بر چشم دارد. در چند نمای موثر که کاربردی میزانسنی دارد، مشاهده می کنیم که تصویر بیشتر زندانیان در عینک جیوه یی این مرد مرموز منعکس شده است به گونه یی که درمی یابیم کسی از زیر یوغ سلطه و توجه او نمی تواند خارج شود. او ضمناً تیراندازی دقیق است که هیچ گاه تیرش به خطا نمی رود و وقتی پرنده یی را که در حال پرواز است مورد هدف قرار می دهد، لوک می گوید که او اهل عمل است. لوک چند بار از زندان فرار می کند، اما هر بار دستگیر شده و دوباره به زندان باز گردانده می شود. او هرچه سرسختی بیشتری نسبت به زندان و حضور در زندان از خود نشان می دهد، از حرمت و توجه بیشتری از جانب دیگر زندانیان برخوردار می شود. مقام های زندان او را به سختی عذاب می دهند. و وادار می کنند قطعه زمینی را به طور متوالی حفر کرده و دوباره پر کند. این عمل بسیار آزاردهنده، چیزی است شبیه آنچه سیزیف انجام می داد. در اسطوره های یونان باستان آمده است که خدایان برای سیزیف عذاب آورترین مجازات را در نظر گرفته بودند. خدایان به سیزیف تکلیف کرده بودند، قطعه سنگی دایره یی شکل را روی تپه یی کله قندی قرار دهد. سیزیف هر بار که قطعه سنگ مدور را روی تپه قرار می داد، سنگ مدور از بالای تپه به پایین غلت می خورد. در واقع عذاب سیزیف در نفس عملی که انجام می داد نبود، بلکه در عبث بودن کنشی که انجام می داد نهفته بود. لوک با همه سرسختی، استقامت و یکدندگی که دارد، به رغم این آنچه موجب شد بار آخر مقاومتش حتی به صورت گذرا درهم شکسته شود، از نظر روانشناسی ریشه در عبث بودن عملکرد او داشت. وقتی لوک درهم شکسته وارد آسایشگاه زندان می شود، جاهل و دیگر زندانیان از او رویگردان می شوند، چرا که آنان به لوک مانند یک لیدر و رهبر می نگریستند.
زندانیان به خصوص عجز و لابه لوک را نزد مقامات زندان نپسندیدند. زنده یاد دکتر عبدالحسین نوایی استاد و کارشناس بزرگ تاریخ در گفت وگویی اظهار داشت: انسان در مقابله با ظلم و ستم، ابتدا ناله می کند، سپس فریاد می زند، پس از آن نعره سر می دهد و سرانجام قیام می کند. با قدری مداقه در می یابیم که لوک در چنین مسیری گام برمی دارد. لوک همانطور که قبلاً هم گفته بود: تا سر دارم، سر می شکنم، باز هم اقدام به فرار می کند. قبل از فرار، مامور عینک جیوه یی، لاک پشتی را هدف گلوله خود قرار می دهد. لوک با چوبی که در دست دارد، سعی می کند لاک پشت را از نهر بیرون آورد. لاک پشت که دمش قطع شده است، با دندان خود را به چوب آویزان می کند. روزنبرگ از لاک پشت به عنوان موتیفی موثر که نمادی از جان سختی لوک دارد، کاربرد دراماتیکی استادانه یی می کند. در آخرین فرار لوک با یک دستگاه کامیون متعلق به زندان، جاهل هم که حالا دیگر به اندازه کافی متحول شده، او را همراهی می کند. پس از این فرار است که جاهل، لوک را رئیس خطاب می کند و این چیزی است که لوک حداقل در ارتباط با جاهل و سایر زندانیان شایستگی آن را دارد. در خاتمه پس از آنکه لوک و جاهل هر یک به راه خود می روند، جاهل توسط ماموران زندان اسیر می شود. جاهل با اطمینان به قول ماموران که برای لوک مجازات خاصی منظور نخواهند کرد، همراه ماموران زندان به محل اختفای لوک می آیند. مامور عینک جیوه یی به محض مشاهده لوک او را هدف گلوله خطاناپذیر خود قرار می دهد. جاهل هم از فرط خشم مانند شیری غران به سوی مامور عینک جیوه یی حمله می کند و گلوی او را به قصد خفه کردن می فشارد، در همین هنگام عینک او که سمبلی از سلطه و اقتدار سیستم زندان است از صورت وی جدا شده و روی زمین گل آلود می افتد و متعاقب آن زیر چرخ های ماشین خرد می شود. فیلمبرداری کنراد هال و موسیقی لالو شیفرین که در رشته خود از استعدادهای درخشان دهه های 60 و 70 بودند، قابل تحسین است.
»لوک جکسن« (نيومن) به جرم شکستن دستگاه هاي پارکومتر در يکي از شهرهاي کوچک جنوب امريکا به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم مي شود. او در زندان ابتدا به دليل خونسردي بيش از حدش مورد نفرت »درگلاين« (کندي)، زنداني گردن کلفت، قرار مي گيرد. اما خيلي زود حس احترام »درگلاين« را جلب مي کند و با هم اقدام به فرار مي کنند...