نقد و بررسی فیلم شهر گناه: بانویی که بخاطرش میکشند
فرید کرمی : تقریباً ده سال پیش بود که فیلم صاحب سبک «شهر گناه» به کارگردانی رابرت رودریگز به اکران سینماها در آمد؛ فیلمی که با اقتباسی بسیار وفادارانه از مجموعه کمیکی به...
29 آذر 1395
تقریباً ده سال پیش بود که فیلم صاحب سبک «شهر گناه» به کارگردانی رابرت رودریگز به اکران سینماها در آمد؛ فیلمی که با اقتباسی بسیار وفادارانه از مجموعه کمیکی به همین نام نوشته ی فرانک میلر ساخته شده بود. تاثیری که استفاده ی افراط گونه از پرده ی سبز در شهرگناه، بر صنعت سینما گذاشت حقیقتی انکارناپذیر است. شکی نیست که در دوره ی مورد نظر، فیلم شهر گناه و دیگر فیلم هایی از این دست، توانایی تکنولوژی در به تصویر کشیدن محیط های خیالی، وسیع و تماما دیجیتالی را برهمگان آشکار کردند.
ترکیب زیبایی های بصری و دیالوگ های نئونوآر این فیلم تماشاگران را به شگفتی واداشت. شهرگناه شیوه ی داستان گویی کلاسیک خود را با جلوه های بصری ساختارشکنش در هم آمیخت تا محصولی به سبک کلاسیک های تاریخ را برای تماشاگرانش به ارمغان آورد. این فیلم همچنین باعث بازنگری و تغییر در شیوه ی نگرش اقتباس از آثار کمیکی شد.
با وجود اینکه امروزه فیلم هایی که براساس داستان های کمیک ساخته می شوند به مراتب بیش تر از یک دهه ی پیش است و نیز در سال های گذشته پیشرفت های بسیاری در زمینه ی تکنولوژی حاصل شده، اما آن طور که گمان می رفت فیلم شهرگناه نتوانست دوره ی جدیدی از اقتباس های کمیکی را به وجود آورد که از خصوصیات و نگرش این فیلم سرمشق گرفته باشند. در نتیجه حس مواجهه با سبکی ناب و نوآورانه که با دیدن فیلم اول در مخاطب القا شده بود، با تماشای نسخه ی دوم به هیچ وجه تکرار نمیشود.
تماشای «شهر گناه:بانویی که به خاطرش می کشند» احساس ملاقات با دوستی قدیمی را برای طرفدران نسخه ی اول تداعی می کند. این قسمت نیز همچون نسخه ی اول مجموعه ای از تک داستان های شهر گناه به قلم فرانک میلر را به تصویر می کشد: داستان های «یک شنبه شب دیگر» و «بانویی که به خاطرش می کشند» مستقیما از کمیک ها اقتباس شده اند اما دو داستان «شب بلند کثیف» و «آخرین رقص نانسی» داستان های ارجینالی هستند که مخصوص فیلم به رشته ی تحریر در آمده اند. در لحظاتی احساس می شود که این چهار داستان به زور و با بی دقتی به یک دیگر متصل شده اند و گذر از پرده ی یک ماجرا به پرده ای دیگر آن طور که از فیلم اول سراغ داریم از آب در نیامده است.
هر یک از این داستان ها خود از داستانک هایی که مطابق با اصول داستانگویی نوآر نگاشته شده اند تشکیل شده است. هیچ پیچش داستانی معتبر و عنصر غافلگیرکننده ای در فیلم وجود ندارد و شخصیت ها با گذر از حوادث به مکاشفه نمی رسند. با این حال حضور میکی رورک به نقش «مارو» در پرده های اول و آخر میخ فیلم را می کوبد. در صورتی که اوا گرین به نقش بانوی شهره ی شهر «آوا لرد» در فیلم حضور نداشت، به سادگی می شد بازی رورک را نقطه ی عطف فیلم دانست. گرین در نقش زنی بی نهایت شیطان صفت که طمع سیری ناپذیرش او را به فردی بی رحم و بی احساس مبدل کرده خیره کننده ظاهر می شود. در چنین فیلمی که هر یک از بازیگران کارکشته اش برای اجرای نقش خود از جان دل مایه گذاشته اند، اجرای رورک و گرین رنگ و بوی دیگری به داستان و شخصیت ها می بخشد و در رده ی بالاتری قرار می گیرد.
اگرچه جوزف گوردون لویت به خوبی نقش قمارباز متلک گویی به نام «جانی» را به تصویر می کشد اما روایت داستان این شخصیت همچون وصله ی ناجور فیلم است. این بخش داستانی تلاش چندانی برای پیشبرد داستان فیلم نمی کند و هدف از روایت این ماجرا بر بیننده پوشیده باقی می ماند. داستان «شب بلند کثیف» تنها به ارائه ی تصویری روشن تر از شخصیت خبیث سناتور روک (که خباثتش در فیلم اول بر ما مسجل شده بود) با بازی پاورز بوث اکتفا کرده و چیز زیادی به کلیت داستان فیلم اضافه نمی کند.
در مجموع «شهر گناه: بانویی که به خاطرش می کشند» همان چیزی است که مخاطبان نسخه ی اول انتظار دارند.آخرین پرده ی فیلم به نام «آخرین رقص نانسی» جسیکا آلبا را در قالب رقاصی برهنه که زمانی مهربان و خوش قلب بود به تصویر می کشد که اکنون روحش در عطش انتقام می سوزد. این بخش داستانی به مثابه ی نقطه ی پایانی بر داستان «آن حرامزاده ی زرد» در فیلم اول به حساب میآید. تنها مزیتی که «بانویی که به خاطرش می کشند» نسبت به فیلم اول دارد استفاده از فناوری بهبود یافته ی سینمایی است وگرنه این فیلم نمی تواند حتی ذره ای بر فیلم اول سایه بیافکند. فیلم اول از انسجام به مراتب بیشتری برخوردار بود و برای اولین بار جهان کمیکش را برای تماشاگران به تصویر می کشید؛ این موضوع را می توان برتری قاطع قسمت اول به قسمت دوم دانست. با این وجود این فیلم می تواند برای طرفداران داستان های کارآگاهی و بی رحمانه ی رودریگز و میلر در قسمت اول، به همان اندازه ای لذتبخش باشد که برای علاقمندانی که برای اولین بار به سیر و سیاحت در دنیای این کمیک می پردازند.
نتیجه با وجود اینکه «شهرگناه: بانویی که به خاطرش می کشند» حس ناب و نوآورانه ی قسمت اول را تداعی نمی کند و در پاره ای از مواقع نامنسجم ظاهر می شود اما می تواند برای کسانی که مشتاق دیدار دوباره ی این دنیا هستند تجربه ای سرگرم کننده و آشنا باشد.
شناسه نقد :1536749
منبع: فانتزی کمیک
هنوز کسی برای این مطلب نظری نگذاشته است. اولین نفری باشید که نظر میدهید