مَری مَکنامارا : سراسر کشور در ماتم از دست دادن بسياري از شخصيتهاي اصلي سريالهاي تلويزيوني کاملاً نامتجانس مانند « شهر مردگان / The Walking Dead»، «رسوايي / Scandal» و «بازی تاج و...
13 آذر 1395
سراسر کشور در ماتم از دست دادن بسياري از شخصيتهاي اصلي سريالهاي تلويزيوني کاملاً نامتجانس مانند « شهر مردگان / The Walking Dead»، «رسوايي / Scandal» و «بازی تاج و تخت / Game of Thrones» به سوگ نشسته است. چقدر بي رحم شدهايم، عزاداران شيون ميکنند، چقدر براي يافتن لحظات قابل توييت کردن و رتبه بنديهاي هفته اولي بي پروا و بي محابا شدهايم.
بي تعارف، انگار هيچ کس در اين کشور تا به حال حتي يک رمان کلاسيک يا يک شعر از اِدگار آلن پو نخوانده است. آه خداي من، انسانها فاني هستند و ميميرند بخصوص در قصهها. تراژدي يک کاتاليزور عظيم است و حتي اگر نتوانيم ريشه اين توصيه ادبي معروف که ميگويد: «عزيزانت را بکش» را پيدا کنيم، برايمان مسجل است که هر باغباني ميداند که هرس کردن جزء لاينفکي از شغلش است.
يکشنبه شب وقتي که اولين قسمت از فصل چهارم سريال «داونتون ابي/ Downton Abbey» از شبکه PBS پخش شود، اصل فوق در اين مرنگ[۱] اعتيادآور دوران ادوارد هفتم[۲] و سياست آزادمنشانه اجتماعي که سعي ميکند از بريتانيا تصويري غير از آنچه در ذهنها مانده نشان دهد و بيش از هر رئيس جمهور يا نخست وزيري به فکر «رابطه خاص» بين آمريکا و بريتانيا است، مشخص خواهد شد.
سال گذشته در آخرين قسمت از اين سريال که باعث شد زنان آمريکايي و بريتانيايي روي تيشرتهاي «من ليدي مِري هستم» خود اشک بريزند، مَتیو کِرولی (با بازیِ دَن اِستیوِنس) درست چند دقيقه بعد از اين که همسرش، لیدی مِری (با بازیِ میشِل دوکِری) پسرش را به دنيا آورد، در اثر تصادف رانندگي کشته شد و بينندگان ضمن تماشای تمام ساکنان خوشحال قصر داونتون که بيخبر از مصيبت وارده بودند اشک می ريختند.
اِستوِينس به خاطر تصميمش براي جدا شدن از سريال مورد هجوم انتقادات زيادي واقع شد، اما حتماً جولیان فِلوز، خالق سريال، چک قابل توجهي در جيب او گذاشته است. هرگز در گذشته مرگ يک کاراکتر نتوانسته بود تا اين حد فضا را از زايداتي که ميتوانند حتي باعث خفگي يک سريال محبوب شوند پاک کند.
نميخواهم پشت سر مرده بد بگويم، اما مَتيو يک امداد غيبي[۳] متحرک و سخنگو بود- هر وقت معجزه اي رخ ميداد يک سرش به او وصل بود، مثلاً درمان يک باره و بدون توضيح فلجياش يا به ارث بردن ناگهاني پولي که براي حفظ داونتون لازم بود يا صرفاً بيان صحيحترين جملات و کلمات از دهان او.
از اين مهمتر، او سهواً مانع از ديده شدن دو تن از دقيقترين و از اين روي جالبترين کاراکترها يعني ليدي مِري و ویولِت، کنتِس داوگِر، (با بازیِ مَگی اِسمیت)ميشد.
اکنون اين دو در پيش زمينه سريال بار ديگر به «دوانتون» اجازه ميدهند تا به درونمايه هاي اصلي تغيير و استقامت باز گردد.
در فصل اول، «داونتون ابي» در قالب داستان دو طبقه از افراد، اشراف و رعايا، در بحبوحه شروع يک رويداد بزرگ: پايان يک دوره اختلاف طبقاتي اجتماعي که باعث شد جاهايي مانند داونتون به موازات خطوط شبه فئودالي عمل کنند؛ حتي پيشرفتهايي مانند ورود تلفن و ماشين تحرير به عنوان يک تهديد تلقي ميشدند.
مَتيو، که به عنوان وارث اتفاقي دانتون و نماينده بي خيال عصر جديد با بي اعتنايي وارد سالنهاي مقدس داونتون شده بود و براي امرار معاش کار ميکرد و روشهاي قديمي و البته راه حل واضح- يعني ازدواج با ليدي مري- براي حفظ داونتون در خانواده را خوار ميشمرد، در نظر هر دو طبقه يک شيطانِ مجسم بود.
البته عشق تمام اينها را تغيير داد و اين سريال در فصل دومش در چاي شيريني از لباسهاي فاخر، دکوراسيونهاي چشم نواز و نمايي کيت ميدلتون مآبانه از بريتانيا حل شد. مري عاشق متيو بود، متيو عاشق داونتون بود، با مستخدمها به مانند اعضاي خانواده رفتار ميشد و هيچ کس از چيزي شبيه به محدوديتهاي اجتماعي رنج نميبرد. به نظر بزرگترين معضل افراد خانه آماده شدن براي صرف شام بود.
«داونتون ابي» با توجهي مثال زدني به لباسها و تجهيزات و انتخاب بازيگران خيلي خوب از جمله مثلث سه بازيگر جذاب (هیو بُنویل در نقش اِرِل گرانتام؛ جيم کارتر در نقش آقاي کارسون و برندن کويل در نقش پيشخدمت مخصوص، آقاي بِيتس) به مخاطبش اجازه ميدهد تا از يک رابطه غير جدي با تاريخ لذت ببرد. اندک ته مانده فرم و شکل بخشهاي قبلي سريال تقريباً مرهون بازي ليدي مري و کنتس دواگر است که به همراه آقاي کارسون چندان با اوضاع در حال تغيير کنار نيامده است.
حال که متيو رفته، ليدي مري و ويولت بار ديگر فرصت مييابند تا بدرخشند و ديگر لازم نيست که با عجله از موضوعي به موضوع ديگر بشتابند، شايد به اين دليل که آنها تنها افرادي هستند که خوب ميدانند چقدر براي زنها پيدا کردن يک جاي پا در هر خانواده و در هر عصري سخت است.
البته فصل چهارم پر است از پيرنگ هاي اصلي و فرعي که برخي از آنها مهم و تأثيرگذارند (ايزابل مادر متيو (با بازیِ پِنِلوپِه ویلتون) و پيشخدمت مخصوصش مولِسلی (با بازیِ کِوین دویل) هر دو به دنبال شغل هستند) و برخي ديگر غيرطبيعي هستند (ليدي رُز (با بازیِ لیلی جِیمز) ظاهراً نقش کوتاهي در سريال جدي شبکه Starz با عنوان «رقص بر روی لبه» دارد). ازدواج پرفراز و نشيب بيتس دچار فشار شديد ديگري ميشود و ليدي ایدِث (با بازیِ لورا کارمایکِل) به رابطه بسيار نامتعارف خود با ويراستارش (که هرگز ايده خوبي نبوده!) ادامه ميدهد و اين ممکن است بسيار جذاب يا بسيار مضحک از آب دربيايد.
با اين حال همه چشمها به مري دوخته شده است. او که تمام عشق خود را به پاي متيو ريخته بود در اثر اندوه ناشي از مرگ متيو بعد از گذشت شش ماه در آستانه جنون قرار دارد. شوفر سابق عمارت، تام (با بازي آلِن ليچ)، که حال به شوهر خواهر وي تبديل شده مري را به اداره امور خانه تشويق ميکند ولي تام نيز گرفتاريهاي خود را دارد و از همه مهمتر کنتس دواگر را داريم زني که بيش از ساير کاراکترها تغييرات را تحمل کرده و اسميت سعي ميکند شکوه اشرافي خود را در تحولات مورد نظر تزريق نمايد.
تحولات اين دوران به مراتب جالبتر از عموزاده دمدمي مزاج خود يعني تحولات معجزه آسا هستند که اين روزها حتي مورد علاقه افرادي که براي گورهاي خالي شخصيتهاي داستاني ميگريند، قرار گرفتهاند.
وقتي که فِلوز به کاراکترهايش اجازه ميدهد تا مؤلفه را نمايش دهند ديگر جرئت و قدرت لزوماً زيباترين چيزهاي داخل اتاق نيستند، «داونتون» فراتر از حبابهاي صابون پيرامون خود ميرود و چيزي بيش از پيچشهاي پيرنگ دراماتيک خود به دست ميآورد.
با وجود اين، شرط ميبندم با رفتن ويولت، سريالي ديگر چيزي براي گفتن نخواهد داشت.
------------------- [۱] محصولي است که از بههم زدن سفيده تخم مرغ و شکر حاصل شده و به عنوان دسر، يا براي تهيه شيريني و کيک، و يا تزئين آنها به کار برده ميشود. در ازاي هر سفيده تخم مرغ ۴۰ گرم شکر و براي عطر از چند قطره اسانس وانيل يا اسانس ليمو استفاده ميشود. [۲] يکي از پادشاهان بريتانيا. [۳] امداد غيبي از فنون پيرنگ است که به پيرنگ يک داستان اضافه ميشود تا بهطور غير منتظره پيرنگ داستان يا نتيجه يک جنگ و کشمکش را تغيير دهد.
داستان سریال که با رسیدن خبر غرق شدن کشتی تایتانیک شروع می شود، در مورد خانواده سلطنتی کِرولی در زمان پادشاهی جرج پنجم است. در لیست مسافران تایتانیک افرادی بودند که مرگشان باعث می شود تنش هایی در مورد مسئله ارثیه در بین خانواده به وجود بیاید و...