به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
حالا که از ژانر جدیدی به نام«تنهایی انسان معاصر»[در نقد فیلم سینمایی «زندگی یک شهروند کاملا معمولی»] پرده برداشتیم، اجازه دهید یک ژانر دیگر را هم معرفی کنیم. ژانری که برخلاف «تنهایی انسان معاصر» به جای سکوت، پی در پی حرف میزند. حرفهای گنده و درازدامنی که گویا برای ناطقانشان آنچه اصلاً اهمیت ندارد توانایی بیان آنهاست. مهم نیست که آیا اصلاً امکان بیان سینمایی اینهمه حرف مهم و بزرگ را داریم یا خیر؟ مهم نیست که بلدیم یا نه؛ حرفمان آمده، پس میزنیم. نمونههای شاخص این ژانر را در سالهای گذشته آثاری تشکیل میدادند چون پنجاه قدم آخر، عاشقها ایستاده میمیرند، رنج و سرمستی، شهابی از جنس نور، گامهای شیدایی و به برکت پول نفت و فقدان تدبیر دقیق، بسیاری آثار دیگر! «جشن تولد» نیز تا اینجا گویا سهم ویژه جشنواره سی و چهارم فیلم فجر از این ژانر است؛ فیلمی درباره مدافعان حرم، یکی از حساسترین و استراتژیکترین و ملیترین و جهانیترین و هزاران ترینِ موضوعات و مسائلی که کشور ما در طول تاریخ خود درگیر آن شده است. حالا آقای کارگردان و دوستانش تصمیم گرفتهاند درباره آن فیلم بسازند، و خُب چه چیز مهم دیگری باقی میماند؟ آنها تصمیم گرفتهاند!
فیلم«جشن تولد»درباره جنگ سوریه است و البته هیچگاه خود را قانع به این موضوع هم نمیداند؛ از این رو درباره جنگ ایران و عراق، حمایت حافظ اسد از ایران، مسئله تقریب مذاهب و ادیان، اشغال فلسطین، امدادهای غیبی و هر موضوع دیگری که لازم بداند هم سخن میگوید. چنانکه مخاطب هر لحظه منتظر است، فیلمساز پای تحصن نمایندگان مجلس ششم و بازی ایران و استرلیا را نیز به میان بکشد. فیلم«جشن تولد»داستان یک خانواده سوری است که توسط سلفیها و ارهابیون آواره میشوند و پس از فرار از دست آنها با کمک دو مبارز ایرانی نجات پیدا میکنند؛ همراه با موسیقی عربی، مقدار متنابهی جلوههای ویژه میدانی و انفجار بشکههای آتشزا، کلیشههای دست چندم دههشصتی، شخصیتپردازیهای ضعیف، اتفاقات غیر منطقی و صحنههای اکشنی که به بازیهای کودکانه پسربچهها میماند. از آن دست بازیهایی که در آنها فقط یک اصل وجود دارد. اصل مهم«مثلا». مثلاً ما میجنگیم و مثلاً آنها ما را اسیر میکنند و مثلا ما دوستانمان را نجات میدهیم و مثلاً آنها شکست میخورند و مثلا... جشن تولد یک مثلابازی اعصابخوردکن و آزاردهنده است که گویا تا وقتی پول نفت و هنرمندان بیهنر و خیالهای خام مدیران بیتدبیر در کشور هست باید شاهد تداوم آن باشیم!