قادر رشید زاده : یک آغاز هیجانانگیز، نبردی تمامعیار، آتشبازی مهلک و جانگداز که در بیشتر سکانسها شعلههای آتش زمین و زمان را فرامیگیرد. فیلمی نو با ایدهای تازه و سرشار از ترفندهای سینمایی....
16 آذر 1395
یک آغاز هیجانانگیز، نبردی تمامعیار، آتشبازی مهلک و جانگداز که در بیشتر سکانسها شعلههای آتش زمین و زمان را فرامیگیرد. فیلمی نو با ایدهای تازه و سرشار از ترفندهای سینمایی. برادران واچووسکی توانستهاند از حرکات سریع و هیجانآور در فیلم خود به خوبی استفاده کنند. طراحی و ساخت دکورهای پرهزینه متن داستان نهتنها اثری گیرا و تماشاگرپسند به وجود آورده، بلکه دستمایه یک اثر کاملا روانکاوانه نیز شده است. فیلمی شیک و مدرن که به مدت دو ساعت انسان را کاملا سرگرم میکند.
«ماتریکس»درباره جوان نابغهای است به نام(کیانو ریوز) که مورد توجه دو گروه قرار میگیرد و در این بین ترینیتی (کری آن موس)او را از دست گروه بدها نجات داده و به طرف گروه خود میکشاند. حرکت جوان از ابتدا تا انتها حالت یک نوع دگرگونی و دگردیسی دارد. که هم ازنظر جسمی تغییر میکند و هم ازنظر روحی به مرتبه بالاتری میرسد، به مرحلهای که میتوان از آن به ابرانسان تعبیر کرد. به رغم وجود مسئله انسان برتر از ابعاد مافوق بشری از ابتدای تاریخ تا به امروز، موضوع تباه شدن نیز برای بسیاری از اسطورهها مطرح بوده است. آشیل، زیگفرید، اسفندیار و. . . باوجود رویین تن بودن، در نقطهای از بدن خود انسان تشابه داشتند:قوزک پای آشیل، چشمان اسفندیار و پشت شانه راست زیگفرید به اندازه وسعت یک برگ.
اگر سینما توانسته «سوپرمن»های واهی و بیریشه خلق کند، در عوض«ماتریکس»هم هست که اصلا با آن گونههای دیگر قابل مقایسه نیست. شخصیت فیلم برخلاف عقیده گروهی که آن را مشابه جیمز باند دانستهاند، سیر و سلوک سختی را برای رسیدن به مرتبه بالا طی میکند. سکانس تبدیل شدن نیو را به موجودی برتر میتوان به شکل آگاهانه، آرزوی انسان برای رسیدن به عمق وجود خود دانست. او درنتیجه عبور از مراحل بسیار زجرآور به مرحلهای میرسد که باید برای نجات جهانی که در آن زندگی میکند، بکوشد. پیشرفت جسمی (تصویرتصویر) نیو ازنظر مقاومت، تبدیل به پرورش تفکر و اندیشه شده و در قالب روح او مطرح میشود. این موجود برتر با جسمی آزمایشگاهی، در عالم دیگر روحی است که پرواز میکند، میبیند، درک میکند و تبدیل به شیئی برتر میشود. حرکات بازیگران و ترکیب آنها با ترفندهای سینمایی جذابیتی دو چندان به فیلم بخشیده است. از همان ابتدا حرکات ترینیتی درمیان تاریکی نسبی همراه با نورهای ضعیف، تماشاگر را آماده تماشای فیلمی قدرتمند در گونه حادثهای میکند. آنچه فیلم را تبدیل به یک اثر جذاب سینمایی میکند، ترکیب نماها با یکدیگر و تدوین خوب آن است که توانسته به فیلم ریتم درست و منطقی بدهد. حرکت دوربین روی چهرهها و تغییرات حاصل، شکل اضطراب و دلهره را نمایان میسازد. تمام عوامل فیلم در خدمت«ماتریکس»هستند. فیلم سه مشخصه اصلی دارد:اول؛اثری تکنیکی که آمیختهای از هنر و صنعت سینماست، دوم با استفاده از نوعی عرفان به عنوان لایه پنهانی و حرکتدهنده انسان به سوی آگاهی و سوم؛معرفی عشق به عنوان جریان پنهانی ضمیر آدمی. این عشق آنچنان لایه پنهانی دارد که تا لحظه مرگ نیو ظاهر نمیشود و با پدیدار شدن ناگهانی، بر بالای نعش جسم را زنده میکند. با تمام این مسایل آنچه باعث میشود فیلم تبدیل به یک اثر متوسط شود و آن را به محصولی پایینتر از حد انتظار تنزل دهد، رابطههای عاطفی و سیر و سلوکی است که در سایه دستگاههای ماشینی و رایانه به وجود میآید. مشکل دیگری که در کل فیلم مشاهده میشود نبودن یک فیلمنامه سر راست و روشن و به وجود آمدن قصهای چنین بغرنج و پیچیده است. متأسفانه کارگردان بیشتر به فضای صحنههای زد و خورد توجه کرده است تا نسبت به فیلمهای دیگری که قبلا در اینگونه ساخته شدهاند بهتر جلوه کند. همه شخصیتهای «ماتریکس»انسانهای برترند. در قسمت اول که سیر و سلوک ادامه دارد، نیو از مرز انسان بودن به سرحد موجود روحانی میرسد. در پایان با زنده شدن نیو، ماتریکسی متولد میشود و در انتها به عشق میرسد.
در قسمت دوم فیلم که دنباله«ماتریکس»به حساب میآید، میتوان نیوی پخته شده در ترکیبات متفاوت، آزمایشها، نبردهای تن به تن و گروهی را شناسایی و لمس کرد. تجربههای تازه اکنون تبدیل به ابرانسان شده است. نیو همراه با ترینیتی و مورفیوس از مرگ گذشته و به نوعی زندگی رسیدهاند تا جسم آنچه را روح با آن برخورد دارد حس کند. درواقع رابطه روح و جسم برقرار میشود. البته آنها هنوز به نقطه پایان نرسیدهاند و هرجا دچار مشکل میشوند به اورکل پناه میبرند. این مسأله در هردو قسمت وجود دارد. به همین دلیل است که نیو در این موقعیتها به پرس و جو میپردازد و به ترینیتی میگوید:«زندگی من چگونه است؟»و ترینیتی به او میفهماند که پاسخ این پرسش را ماتریکس هم نمیداند و آنها باید به دنبال اورکل بروند(سیر تحول انسان از مرحلهای به مرحله دیگر). با اینکه سکانس منزل اورکل به خوبی پیریزی شده، اما متأسفانه با دادن کیک به نیو تنزل میکند. تکرار آن به شکلی دیگر در«ماتریکس 2»نیز سطحی است(دادن شکلات). فیلمساز و نویسنده میتوانستند به جای آنها از آب حیات استفاده کنند که جاودانگی بخش است. گفتگوی اورکل با نیو در قسمت دوم «ماتریکس»به مراتب قویتر و جذابتر جلوه میکند.
فضاسازی این سکانس و وجود کبوترهایی به عنوان سنبل آزادی و پرواز، بسیار بجا و مناسب طرحریزی شده است. اکنون نیو به آن سیر و تکامل رسیده و در «ماتریکس 2»او را به عنوان یک انسان برتر میبینیم. سرعت انتقال حرکات، مخصوصا در سکانس خیابان همراه با جلوههای ویژه رایانهای توانایی کارگردان و صحنهپرداز را در درجهای (تصویرتصویر) عالی به اثبات میرساند. در فصل پایانی قسمت دوم که این بار ترینیتی میمیرد، صدای عشق نیو او را بیدار میکند(یک نوع وابستگی علت و معلولی). بدین ترتیب«ماتریکس»با تطابق این دو گونه در دو قسمت خود به فضای عشق انسان پایبند میماند. با اینکه فیلم تحقیق و کندوکاوی در زمینه آگاهی، سیر و سلوک، عرفان و شناخت چیزی است که به تعبیر هایدگر برای هم تاریخ شدن انسانها در یک جامعه معنوی به کار میرود، طبق این فلسفه تقدیر نیو، ترینیتی و عشق رقم زده شده است. این جامعه انسانی چه به تعبیر فیلم آخرین شهر بشر باشد و چه بشر که در مجموع یک جامعه معنوی، به دنبال کشف مجهول است.
سخن آخر اینکه«ماتریکس»با کمک گرفتن از جلوههای ویژه، دکورهای مناسب، بازی بازیگران و کارگردانی درخور توجه تبدیل به اثری نو و بدیع شده، اما به خاطر نبودن یک سیستم صحیح و منظم در فیلمنامه و پیچیدگی در داستان به اصل فیلم لطمه وارد آمده است و همینطور بار معنایی فیلم حرکت و دگرگونی انسان و تبدیل موجود معمولی به انسان برتر با گذشتن از رنج و مشقات بیپایان است، اما متأسفانه برای رسیدن به این مرحله بیشتر از روال مکانیکی و ماشینی استفاده شده است.
در انتهای هردو قسمت عشق تنها شمایل و نمود نجاتدهنده معرفی میشود، اما با نگاهی سطحی میتوان دریافت که این مسأله به طور واضح و روشن مد نظر کارگردان قرار نگرفته و مخاطب صرفا لایه سطحی آن را میبیند. از آنجا که مسأله سیر و سلوک انسانی از دیرباز در فرهنگ مشرق زمین مطرح شده است، یک اثر غربی بدون آشنایی کامل با کل این فلسفه نمیتواند چنانکه باید و شاید موفق جلوه کند.
توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانه ای دارد. در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرم افزاری است و شب ها هکری تحت عنوان نئو. نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگی اش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانه ای بنام مورفیوس که توسط دولت بعنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار می کند، و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد. مورفیوس نئو را در دنیای واقعی بیدار می کند، یک سرزمین بایر و ویران، جایی که ذهن اکثر انسان ها توسط گونه ای از ماشین ها، در ماتریکس اسیر شده است. اکنون نئو باید بعنوان یک شورشی در دنیای ماشین ها به ماتریکس بازگردد و با مامورها مقابله کند، ابر برنامه های قدرتمند کامپیوتری ای که وظیفه دارند نئو و تمام شورش انسانی را سرکوب کنند.