به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم که آغاز می شود از همه دلبری می کند؛ یک خانه شوخ و شنگ ایرانی و مذهبی، یک خانواده دوست داشتنی، یک عروسی تعریف شدنی و روابطی مملو از رنگ و نور و حس..
فیلم که آغاز می شود دختر و پسر، خواهر و برادر، مادر و دختر و پسر به خوبی و درستی کنار هم قرار می گیرند و فیلم که جلو می رود نشانه های خوبی از یک خانواده مذهبی و انقلابی می بینیم که از چیدمان صحنه نمایان تر می شود.
اما از آنجا که«دلبری»اشکذری از جمع و جامعه و از رابطه و ارتباط خارج می شود به ملال و خستگی و کندی می گراید و تماشاگر را دیگر با خود همراه نمی کند گویا که سینمای ایران تحمل مونولوگ را ندارد.
سیدجلال دهقانی اشکذری که کارگردانی خوب او در یک فضا و لوکیشن بسته در نخستین فیلمش یعنی«خانه ای کنار ابرها»و بازی گیری خوبش از کودکان در آن فیلم همگان را امیدوار کرده بود تا بتواند یک فیلم دیگر در درون لوکیشن بسته را برای ما دلنشین کند، نتوانسته است در«دلبری»تجربه گذشته خود را دنبال کند.
این بار اما او نه خوب از هنگامه قاضیانی بازی گرفته و نه از هنر او به خوبی بهره برده و نه توانسته است با خلق اتفاقات مختلف و بخشیدن ریتم خوب به فیلمش آن را به یک فیلم جذاب تبدیل کند.
سیدجلال دهقانی اشکذری خود در نشست خبری فیلمش در برج میلاد می گوید که«[دلبری] فیلمنامه سختی داشت و من را یکسال درگیر خود کرده بود و وقتی 70 درصد از کار تدوین فیلمنامه به پایان رسید آن را به آقای رضوی دادم تا آن را بخواند و حاضر بودم نه بشنوم اما ایشان پسندیدند و 30 درصد ادامه کار نوشته شد»و رضوی تهیه کننده کار نیز می گوید که«فیلمنامه در سه نسخه بازسازی»شده است.
و حال باید گفت ای کاش فرآیند تولید فیلمنامه کار با جدیت بیشتری دنبال می شد؛ کاش بارها و بارها و بیش از 3 بار این فیلمنامه تصحیح می شد و از بزرگان این عرصه استفاده می شد.
اشکذری نتوانسته است ما را با چمدان پر از خاطره بازی اش به خاطره ها ببرد؛ نه خواسته و نه توانسته است نوستالژیک باشد و نه توانسته است از خستگی ها و ماندگی های همسر جانباز و طوبی و ایثار او برای ما سخن بگوید.
جدا از همه اشکالات فیلم که باید گفته می شد اما دست مریزادی باید به سیدجلال دهقانی اشکذری گفت که یک حرف دارد و سعی می کند آن را درست بزند اما او چون در ابتدای راه است نیازمند کمک بزرگان سینمای ایران است و هم او باید چون گذشته که می دانیم و می دانند زدن زانوی تلمذ را فراموش نکند که همه محتاج آنیم و هم بزرگان سینمای ایران باید دست او را بگیرند تا استعدادی بزرگ به سینمای سالهای آتی ایران اضافه شود.