: کوروساوا در فیلم های تاریخی اش به بررسی زندگی افراد حاشیه ای می پردازد، افرادی که از نظر خصوصیات اخلاقی در تضاد و تعارض با دیگران و محیط اطرافشان هستند،...
29 آذر 1395
کوروساوا در فیلم های تاریخی اش به بررسی زندگی افراد حاشیه ای می پردازد، افرادی که از نظر خصوصیات اخلاقی در تضاد و تعارض با دیگران و محیط اطرافشان هستند، و قهرمان فیلم یوجیمبو (به خاطر یک مشت دلار)نیز یکی از آن هاست. کوروساوا در فیلم های تاریخی اش، به افسانه ها براساس دیدی امروزی نگاه می کند و پیام فلسفی آن ها را بیرون می کشد. کوروساوا مشابه اکثر اخلاق گرایان علت نابسامانی ها را با بدبینی شدید و لختی تلخ متوجه شرایط اجتماعی می کند، اما در عین حال این امید را که کوشش باعث رهایی انسان از بندهای گرفتار کننده اش خواهد شد، از دست نمی دهد.
به دو فیلم کوروساوا به نام های یوجیمبو(به خاطر یک مشت دلار) و سانجرو (سانجورو) که هر دو درباره ی یک سامورایی سرگردان است، باید با دیدی بیش از فیلم های صرفن زد و خوردی نگریست، آن ها در مورد تاثیرات و تغییرات بیشمار اجتماعی ژاپن در قرن گذشته اند. سامورائی هایی که پس از مدرن شدن ژاپن (در این فیلم حضور اسلحه نشانه ی بارز این موضوع است) و در هم کوبیده شدن مناسبات سنتی که در آن به عنوان جنگاورانی حرفه ای در خدمت اربابان خود بودند، از سوی اربابان فئودالی خود اخراج و بیکار شدند و یکی از این انسان های سرگردان یوجیمبو(به خاطر یک مشت دلار) است. یوجیمبو(به خاطر یک مشت دلار) همانند دو فیلم دیگر کوروساوا به نامهای هفت سامورائی و دژ پنهان فیلمی در زمینه، نوع و سر و شکل فیلمهای وسترن است که از روایت داستانی قدرتمندی بهره می برد و نمایشی از تحرک را ارئه می کند، و در آن پرده از وجود مردی فراتر از عصر و مکان خود یعنی مردی نابهنگام بر می دارد، مردی که ناگزیر است همچون باد در سفر و جابجایی و سرگردانی و عقب نشینی باشد.
موزیک فیلم ساخته ی ماسارو ساتو همچون موزیک کوبه ای و و ریتم های تکرار شونده و نصفه و نیمه ی فیلم به خاطر یک مشت دلار بر تاثیر صحنه های فیلم می افزاید. تسلط تکنیکی فراوان، دید زنده و غریزه ی دراماتیک کوروساوا اصولن ارزش های فراوانی به فیلم هایش می بخشد.
قدرت سبک وی تا حدود زیادی براساس حداقل استفاده از پرسش نهفته است. وی یک نما را آنقدر نگاه می دارد تا مجبور به تعوبض آن گردد و یا به شکلی الزامی از طریق تصویری دیگر گسسته شود. وی اغلب یک شخصیت فیلم را با تصویر درشت تعقیب می کند تا از طریق آن به تصویر درشت دیگری از شخصیتی دیگر برسیم.
وی همچنین روش های موثری برای ورود شخصیت ها به صحنه ایجاد و گسترش داده است. به طور مثال در فیلم یوجیمبو (به خاطر یک مشت دلار)و در آغاز وقتی توشیرو میفونه تفرج کنان به سوی ما گام بر می دارد، دوربین در امتداد او تراک می کند، و ناگهان پدر و پسری در حال زد و خورد در طول جاده ظاهر شده و سامورائی و بینندگان را متعجب می سازد.
ایجاد حرکات همزمان، به فیلم های کوروساوا عمق و فعل و انفعال می بخشد، در صحنه ای که پاهای مرد مهماندار شکنجه شده در جلوی تصویر در حالت تاب خوردن است، نگهبانان پشت وی پمباتمه زده اند، و در پس زمینه ی تصویر مامور دولتی که در جستجوی سامورائی است، در وسط راه در حال بازگشت است. مامور دولتی که در اینجا گویا تنها در نقش یک ساعتف زمان و آن هم زمان رویارویی ها و ویرانی ها را اعلام می کند و بانگ می زند.
کوروساوا تصاویر فیلم را به خوبی ترکیب بندی می کند و نماهایی زیبا می آفریند، به طور مثال در صحنه ای که میفونه و تونو خلاف جهت یکدیگر نشسته و مشغول صحبت هستند و تصاویر زیبای این چنینی هیچ گاه باعث کندی فیلم نمی شوند و به آن سرعت هم می بخشند.کوروساوا همچنین از نور و فضا به خوبی استفاده می کند و میزانسن های به یادماندنی ای را خلق می نماید، به طور مثال در صحنه ای (در میدان و رویارویی دو طرف) که فضا رنگ خاکستری دارد، در میدان که باد در آن زوزه می کشد، دو دسته مقابل هم صف آرایی می کنند، اما با نگاهی هجو آمیز که خیلی زود فضای خشن را تلطیف می کند.
کوروساوا با تصاویری روشن و زنده فیلمش را نقطه گذاری می کند، مانند پنهان شدن میفونه در صندوق و کشیدن گوشه ی لباسش و به آرامی به درون صندوق. به گفته ی دونالد ریچی (یکی از صاحب نظران سینمای ژاپن: ((یوجیمبو(به خاطر یک مشت دلار) هجویه ای خنده آور از حماسه های توخالی است. برای فرد غیر متخصص ممکن است این شادی کلمه ای مبهم باشد.
بعضی از قتل هایی که بدست سامورائی ها رخ می دهند، چنان سریع و ناممکن است که گاه موجب خنده می گردند، اما این خنده نه بدان علت است که حادثه غیرقابل قبول است بلکه وقوع پذیر بودنشان است که لبخند به لب می آورد، اطمینان به واقعی بودن این مردان و کیفیات عجیب آن ها، نوعی تعجب دگرگون شده را پدید می آورد.)). فیلمى كه با نام اصلىاش به معناى محافظ شخصى، مزدور، یا آدم لافزن مشهور شد و خیلی ها از شباهت های آن با ژانر وسترن گفتند: ناکجاآبادی پر آشوب و بی قانون، غریبه ی سرگردانی که در آخر هم به سوی سرنوشتش می رود (همچون نقش آفرینی جان وین در وسترن های جان فورد مانند جویندگان – و نیز به خصوص یادآور قهرمان فیلم شینِ جرج استیونز است)، نبردهای تن به تن وو... اما جالب ترین نکته این است که این نسخه ی بدلی از وسترن به چنان اصالتی می رسد که سرجیو لئونه وسترن اسپاگتی به خاطر یک مشت دلار (1964) را از روی آن می سازد.
و کوروساوا غرامت خود را از درآمد نمایش آن در ژاپن تامین می کند. کوروساوا عمدن از لحن تراژیک یا حماسی آثار وسترن (مثلن نیمروز فِرِرد زینه مان، 1952) اجتناب می کند و فیلمی کمدی و هجو آمیز می سازد، توشیرو میفونه با بد بودن ذاتی اش، بی اعتنایی اش نسبت به هر نوع اصول اخلاقی، مادی گرایی افراطی اش، و بالاخره خارش همیشگی بدنش، در فاصله دادن اثر از لحن رایج این نوع فیلم ها نقش مهمی ایفا می کند. آخرین مرد مقاوم (والتر هیل – 1996) و با همکاری بروس ویلیس، براساس تم همین فیلم ساخته شده است. فیلم یک نمونه شرقی شده ی رویارویی ها و فضاسازی های وسترن است که همراه با هجو و عمق میدان دید است و ساختارها و قرادادهای وسترن را تا حدی دچار دستکاری می کند و نمونه ای ناب و ماندگار از یک فیلم کالت را ارائه می کند.
غريبه اي (ايست وود) سوار بر اسب به شهر مرزي سن ميگل در مکزيک مي رسد. دو گروه رقيب، »روخوها« و »باکسترها« اختيار شهر را در دست دارند. غريبه، قابليت هاي خود را به نمايش مي گذارد، آتش نزاع دو گروه را شعله ور مي کند و در اين ميان سود خود را مي جويد...