جیمز براردینلی : «سن آندریاس»(San Andreas) دقيقاً همان چيزی است که از آن انتظار میرود- نه بيشتر، نه کمتر. به نظر میرسد که کارگردان، بِرَد پِيتون (کارگردان فیلم، «سفر شگفت انگیز به جزیره...
16 آذر 1395
«سن آندریاس»(San Andreas) دقيقاً همان چيزی است که از آن انتظار میرود- نه بيشتر، نه کمتر. به نظر میرسد که کارگردان، بِرَد پِيتون (کارگردان فیلم، «سفر شگفت انگیز به جزیره اسرار آمیز»( Journey 2: The Mysterious Island)) و فيلمنامه نويس، کارلتون کيوس، اين فيلم را بعد از شرکت در يک دوره نحوه برخورد با بلايای طبيعی سرهم کردهاند. اگرچه به لحاظ فنی، فيلم را نمیتوان بازسازی فيلم «زلزله»(Earthquake) (۱۹۷۴) دانست، اما در «سن آندریاس» بسياری از پی رنگهای آن فيلم ديده میشوند: دانشمندی که زلزلهای را پيش بينی میکند، يک زلزله بالای ۹ ريشتر لسآنجلس را زير و رو میکند، ريزش سد و چندين کاراکتر که از اين اتفاق برای حل اختلافات خود استفاده میکنند. جابهجا شدن زمين، حريق و سيل همگی بخشی از اين ترکيب هستند، اما پيشرفتهای فناوری جلوههای ويژه به «سن آندریاس» اجازه میدهند تا يکی از زندهترين ترسيمهای ممکن از کشتار جمعی تا به امروز را به تصوير بکشد. اين فيلم ضيافتی برای دلدادگان صحنه های مربوط به اتفاقات ناگوار است.
گرچه فيلم با ويژگیهای عمومی ژانر بلايای طبيعی سازگار است، اما بد نيست ببينيم که آيا اتفاقات دنيای واقعی بين سالهای ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۵ توانستهاند بر توانایی ما از لذت بردن از فيلمی که در آن افراد سعی میکنند زندگی خود را نجات دهند، تأثير بگذارند يا خير. آيا کسی هست که با ديدن فروافتادن ساختمانهایی در لسآنجلس و سن فرانسيسکو به ياد، حداقل برای لحظه ای، حوادث يازده سپتامبر نيفتد؟ آيا میتوان سونامی خليج سن فرانسيسکو (و نابود شدن پل گولدن گيت) را ديد و به ياد اتفاق اقيانوس هند در سال ۲۰۰۴ نيفتاد؟ و در حالی که هنوز اثرات زلزله نپال ملموس هستند، آيا تصاوير کشتار جمعی نمای ديگری را به ذهن متبادر میکنند؟ در شرايطی که اخبار شبانگاهی به کاتالوگی از تصاوير ناراحت کننده تبديل شدهاند، آيا جایی برای توليد مبتذل اثری مانند اين باقی میماند؟ آيا «سن آندرس» راه فراری از واقعيت است يا تنها ما را به ياد رويدادهای تاريخ گذشته نه چندان دور میاندازند؟
«سن آندریاس» دو خط داستانی مجزا را دنبال میکند که هرگز به هم نزديک نمیشوند. پل جياماتی دانشمندی به نام لورنس هيز است که تحقيقاتش درباره پيش بينی زلزله به او اجازه میدهد تا زلزله بزرگی را درست قبل از وقوع پيش بينی کند. بعد از مرگ يکی از همکارانش در جريان از بين رفتن سد هوور، هيز میتواند روشهای خود را اثبات کند و جديدترين دادهها به او میگويند که يک بلای دو بخشی به زودی در جنوب و شمال کاليفرنيا رخ خواهد داد. هيز بعد از صدور اظهار نظر رسمی خود، بقيه دقايق فيلم را زير ميزی کنار يک گزارشگر تلويزيونی جذاب (آرچی پنجابی) که برای مصاحبه با او به دانشگاه آمده است میگذراند.
در عين حال، ری (دواین جانسون)، يک خلبان هلیکوپتر نجات لسآنجلسی است که با نخستين لرزشها سرش حسابی شلوغ میشود. نخستين کارش نجات همسر در شرف طلاقش، اما (کارلا گوگينو) از يک آسمانخراش در حال فرو ريختن است. بعد با نشاندن اما در صندلی کمک خلبان عازم سن فرانسيسکو میشود تا دختر نوجوانش بليک (الکساندرا داداريو) را نجات دهد. بليک به همراه مادر دوست پسر ترسويش، دانيل (يوان گرافود)، گير میافتد و بايد از خود مراقبت کنند. اين دو با کمک يک زوج توريست، بن (هوگو جانستون-برت) و اولی (آرت پارکينسون)، سعی میکند به والدين بليک ملحق شوند غافل از اين که زلزله شماره 2 در راه است.
پل جياماتی انتخاب خيلی خوبی برای يک دانشمند درب و داغان شده است و صحنه های مربوط به وی با فاصله از ديگران جالبترين صحنهها هستند. اين باعث میشود که فرد پيش خود فکر کند که اگر کل فيلم درباره شخصيت او بود، آيا فيلم بهتری نمیشد؟ فيلم ضعيف اما سرگرم کننده تر «گردباد»(Twister) با استفاده از رويکرد مشابهی قهرمانانش را به افرادی تبديل میکند که به دنبال راه های جديدی برای پيش بينی تندبادها هستند. دواين جانسون انتخاب خوبی برای نقش يک آتش نشان نيست. اين فيلم نه تنها نتوانسته از استعدادهای منحصر به فرد وی استفاده کند (فقط يک بار مشت میزند)، بلکه از او انتظار دارد تا عواطفی را بروز دهد که به فردی در سايز وی نمیآيند. کارلا گوگينو و الکساندرا داداريو فقط برای نمايش خود در فيلم حضور دارند به خصوص اين که اولين صحنه ای که از داداريو میبينيم او در وان حمام است. شايد بتوان از گوگينو به خاطر بازیاش تقدير کرد چون اغلب در حال نشان دادن شوک و ترس است که بعد از توليد به فيلم اضافه شدهاند.
ليست مشکلات «سن آندریاس» بسيار طولانی است (شامل بد جلوه دادن فيزيک و جغرافيا که باعث ناراحتی جامعه علمی خواهد شد) اما حداقل فاجعه را نشان میدهد. تمام سکانسهای تماشایی در اين تريلر ديده میشود، گرچه تماشای اين چيزها در سراسر مدت زمان ۱۱۴ دقيقه فيلم غيرضروری است، اما حداقل بودجه فيلم را میتوان ديد که کجا هزينه شده است. اشکال اصلی «سن آندریاس» همان اشکال ساختاری اکثر فيلمهای بلا محور است: يعنی داستان و شخصيت سازی قربانی اتفاقات ناگهانی میشوند. آنچه در يک اسپات تلويزيونی سی ثانيه ای يا تريلر دو دقيقه ای جذاب است میتواند با پرداختن بيش از حد به انسانها خسته کننده شود. فيلم سازی درباره «مانی شات[1]» است و نه رد و بدل ديالوگ بين افراد.
------------ [1] مانی شات يا شات پردرآمد، به شاتی اطلاق میشود که باعث درآمد بيشتری براي تهيه کننده يا سازنده کار باشد.