به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
از زمان اکران چارچنگولیبه این طرف تا نمایش خروس جنگی و اکنون با فیلمهایی نظیر گینسو من سالوادور نیستم تماشاگر با نوعی جلف بازی در این ژانر روبرواست. طنز اجتماعی تبدیل به نوعی بی حیایی و مسخره بازی شده و در نهایت بسیاری از این همین آثار سخیف نیز گیشهها را فتح کردهاند. منوچهر هادی با چاشنی طنز اجتماعی در من سالوادور نیستم و استفاده از تمام عوامل و عناصری که قابلیت سرگرم سازی و خنداندن تماشاگر را داشتهاند و همچنین مناظر زیبای برزیل، لطیفههای تکراری و به ضرب حضور رضا عطاران سعی کرده پولساز باشد نه اینکه مورد پسند هم قرار گیرد...
داستان فیلم از این قرار است که ناصر و خانواده اش بواسطه آژانس تعطیلات رویایی به سفری سیاحتی به برزیل دعوت می شوند، آنجل دختری برزیلی ناصر را با نامزد سابق خود اشتباه گرفته است و همین اتفاق باعث پیش آمدن رویدادهای مضحکی می گردد...
استفاده از مضمون از بین رفته و تکه پاره کاراکتر اشتباهی! عمر طولانی به قدمت سینمای ایران دارد. من سالوادور نیستم دقیقا از همین الگوی نخ نما شده و درپیتی استفاده کرده است. تماشاگر از هر طیفی با این نوع داستانهای مضحک آشناست. و طبیعی است که از همان ابتدا هم میداند چه چیزی خواهد دید. اما نکته اینجاست که همین تماشاگر بازهم به اعتبار لوکیشن جدید فیلم که چشماندازهای زیبای برزیل است و اعتبار بازیگر نقش اول داستان هر طور هست این فیلم را تا پایان ادامه میدهد و در چندین مقطع نیز حسابی خواهد خندید. در مجموع این فیلم در پایینترین حد ممکن استاندارد؛ در ژانر کمدی اجتماعی قرار دارد و فقط برای گیشه ساخته شده است.
نکته دیگر بحث شناسایی مخاطب از سوی کارگردان است. سی و هفت سال از انقلاب و برچیده شدن بساط فیلمارسی میگذرد اما هنوز خیلیها نمیخواهند بپذیرند که نه این سینما آن سینمای شلخته است و نه مردم و مخاطبان و تماشاگران سلیقهها و سطح توقعشان تغییر کرده است. تماشاگر عام و قشر عام سینما رو نیز دیگر حال و حوصلهی این فیلمها را ندارند.
با اینهمه اگر فیلمی مانند من سالوادور نیستم اگر پرفروش شود چرا نباید تعجب کرد؟ این به دلیل اعتماد مردم به رضا عطاران است. مردم این شخصیت را دوست دارند. طرفه اینکه عطاران حداقل در چند فیلم اخیرش کارکتری قابل قبولی ارائه داد. اما با گینس و فرش قرمز و همین من سالوادور نیستم کم کم نگرانیهای طرفدارنش اگر برانگیخته شود چیز غریبی نخواهد بود. هنوز هم در سینمای ایران بازیگر چه زن چه مرد در فروش فیلم تاثیر بسزایی دارد. در سینمای کمدی که دیگر این یک اصل است. رضا عطاران به عنوان برند سینمای کمدی ایران میتواند فروش هر فیلم کمدی را تضمین کند اما قطعا این برند تا حدودی حدو مرز دارد. اگر عطاران که هنرپیشهای بسیار مردمی و دوست داشتنی است بخواهد همین طریق را پیش بگیرد هم کارنامه حرفهای خودش لطمه میبیند و هم سینمای کمدی ما.
البته من سالوادور نیستم از یک لوکیشن بکر استفاده کرده اما این لوکیشن نفعی به حال پیشبرد داستان ندارد. از وقتی ناصر و خاتوادهاش به برزیل میرسند دوربین آنقدر در خیابان و باغ وحش میچرخد تا تماشاگر چندین شوخی و لطیفه از عطاران بشنود و بخندد و سرانجام قضیه اصلی یعنی رویارویی ناصر با آنجل رونمایی شود و بعد از آنهم ریوالدوی معروف وارد ماجرا گردد. اینگونه است که چرخه تکرار در من سالوادور نیستم گیج کننده است.
من سالوادور نیستم با همه این حرفها ممکن است در ایام نوروز موفقترین و پرفروشترین فیلم هم لقب بگیرد. حتی شاید این فیلم به ضرب همان لوکیشن برزیلی و ریوالدو و عطاران محبوب پرفروشترین فیلم سال 95 هم عنوان بگیرد ولی با اینهمه هیچ دردی از سینمای ایران دوا نخواهد کرد و فراموش خواهد شد.