کریس ناشاواتی- اینترتینتمنت ویکلی : روی کاغذ ، فیلم برایان سینگر " ایکس من : آپوکالیپس" بظاهر درباره ی موجودات فوق جهش یافته ی باستانی است که گناهان بشیریت و نسل جدیدی که درآغوش سرنوشت...
14 آذر 1395
روی کاغذ ، فیلم برایان سینگر " ایکس من : آپوکالیپس" بظاهر درباره ی موجودات فوق جهش یافته ی باستانی است که گناهان بشیریت و نسل جدیدی که درآغوش سرنوشت میروند را پاک میکنند. اما روی پرده ، فرنچایزی است که یک قدم بزرگ به عقب برداشته است.بعد از دو نسخه ی سرزنده ی " کلاس اول 2011" و " روزهای گذشته آینده 2014" انتظار بیشتری از این فیلم می رفت.اما " آپوکالیپس " با تعداد کاراکترهای زیادش و روایتی که به ضعیف ترین شکل ممکن شکل گرفته، بسیار درهم برهم و آشفته بنظر میرسد .
همانطور که طرفداران ایکس من از بعد " روز های آینده گذشته " میدانستند ، این بار بد من فیلم آپوکالیپس خواهد بود- اولین جهش یافته ی دنیا، که همچون خدای نیل بیش از 5000 سال بر مصرباستان حکمرانی کرده است. و این دقیقا جایی است که فیلم سینگر با تصویری شوم از هرم های قله طلایی، قربانی کردن سنتی آدم ها و خواندن سروده ها و بیان کلمات به سبک جوانی های شرلوک هلمز آغاز میشود.آپوکالیپس که همچون تلفیقی است از دکتر منهتن در" نگهبان 2009" و شخصیت اسپکتر ( که عکسش روی جعبه خوراکی ها دیده میشد) و هیچ شباهتی هم به بازیگر بزرگ کریس آیزاک که غرق در گریم شده بود ، ندارد ، آگاهی و توانایی های فراوان خود را به بدن قربانی که توسط گروهی شورشی بیهوش شده، منتقل میکند و در سال 1983 بیدار میشود.
وای خدا ، دوره ی ریگان . دوره ای که جنگ سرد بین حق و باطل به نسبت قابل تشخیص تر از درگیری های بین گروه های جهانی ایکس من است.یک سوم اول فیلم صرف معرفی شخصیت های جدید میشود.جهش یافته هایی مثل تای شریدان در نقش سیکلپس ، ژان گری شخصیت فکرخوان سوفی ترنر،شخصیت تئوتانیک شبگرد کودی اسمیت و اولیویا مان در نقش سایلاک که دست شمشیری درخشان و گل آویزی دارد.بعضی از این کاراکترهای جدید برای حق میجنگند ( تیم ژاویر) و دیگران برای باطل ( تیم آپوکالیپس) ، که برای کسانی که اخیرا به دیدن اثر جنگ جهانی جدید مارول ، "کاپیتان آمریکا : جنگهای داخلی "نشسته اند بسیار آشنا مینماید.
چهره های اشنا نیز همه بازگشته اند اما اخر تا کی باید شخصیت جنیفرلارنس و مایکل فاسبندر از طریق ملالت پنهان صورتشان معرفی شوند.حداقل جیمز مکاوی در نقش خاویر ، که انگار بدترین سر درد دنیا را تحمل کرده، دستش را از پیشانی اش برمیدارد و چند جمله ا ی را سرسری میگوید. با رسیدن آپوکالیپس، رفقای خاویر وارد عمل میشوند تا قبل از اینکه دیر شود مانع اتفاق افتادن حادثه ای در حد جنگ جهانی بشوند( بله در حد جنگ جهانی ! با اینحال هیچ حادثه ی خطرناکی احساس نمیشود) بنظر من بخشی از مشکل این است که آپوکولیپس چندان بعنوان دشمن جالب در نمی آید.با پوستی همچون پوست خزندگان، رنگ آبی متمایل به سبز و بالاپوش کبرایی اش در تلاش است تا ایکس من های زیادی را به سمت تاریک وجودیشان بکشاند. او همچون طاعون بی رحم است.
مشکل دیگر این است که سینگر دائما از یک پیرنگ فرعی به دیگری و از یک طراحی صحنه به طراحی صحنه ای دیگر کات میکند انگار که قصد دارد مانع درگیرشدن بینندگان با خط داستانی یا شخصیت شود. گرگینه ی هیو جکمن حضور کوتاهی در یک صحنه میابد و سپس جدا میشود – ظاهرا به این خاطر که ما او را قبل از کار اصلیش فراموش نکنیم. با بی سلیقگی ، آپوکالیپس ماگنتو را به اوشویتز باز میگرداند ( مکان مقدسی که داستان تراژدیک وی در کودکی اتفاق افتاد) و واقعا غلط بنظر میرسد.آنقدر بد که وقتی فاسبندر میگوید :" نباید من رو به اینجا می آوردی !!" آدم میخواهد سوت بزند و تشویق کند.
با اینحال فیلم آنقدر هم بد نیست. تعداد لحظات خنده داری هم در فیلم وجود دارد، مثل اشاره ی کنایه داری که به نسخه ی افتضاح ایکس من 3 زده میشود. اجرای ترنر در نقش ژان گری درست و قابل قبول است و ایوان پیتر هم که هنوز بخاطر ویدئو موزیک “ رویا های شیرین" شناخته شده هست توجه ها را به خود جلب میکند. با همه ی اینها ، آپوکالیپس ایکس من ِ درجه سومی است و در دورانی می آید که استودیو ها و کارگردان ها برای عقب نماندن از بازی باید در بهترین حالت خود باشند. ما کلیشه های این ژانر را آنقدر بلد هستیم که نخواهیم به دیدن فیلم متوسط و وقت گیری یرویم. ما تفاوت بین یک اثر کلاسیک و اثری ضعیف را درک مکنیم.آپوکالیپس کاملا هم ضعیف نیست اما فیلمی است که از هرچیز در آن زیادی دیده میشود به جز نو آوری ، خلاقیت و سرگرمی.
با ظهور اولین جهش یافته ی دنیا که "آخرالزمان/Apocalypse" نام دارد، مردان ایکس باید با هم متحد شوند تا از نقشه ای که او برای انقراض نسل کشیده، جلوگیری کنند...