به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اینکه در شروع فیلم مواجه میشویم با خندهها و شادیهای ساختگی یک گروه جوان که حتی لحظهای با الکی خوشبودنشان خوش نمیشویم، میتوان پیشبینی کرد که تا انتهای فیلم ناچاریم خیلی از حوادث را بدون دلیل بپذیریم و تازه وقتی در اواسط فیلم اعتراف میکنند که هنوز کلی کار دارند و 3-2 روز دیگر عازم سفر میشوند، متعجب میشویم که حالا وسط این همه کار، لب سد طالقان رفتن و جوجه کباب خوردنتان چیست؟ در همان پرده اول باید بپذیریم که ممکن است کودک خردسالی نیمههای شب، تنها، وسط خیابان تاریک نشسته یا خوابیده باشد و بدون برخورد، اتومبیل از روی او عبور کند! در شروع پرده دوم، با اینکه عطف اول خوب عمل نکرده اما فیلم کمی قوت میگیرد و ایکاش برای شروع کشمکشها، مقدمهچینی قویتری انجام میشد تا بیننده این سوال را تا انتهای فیلم همراه خود نداشته باشد که این پسربچه از کجا ناگهان زیر لاستیک ماشین سبز شد! باز هم نویسنده، شتابزده میرود سر اصل مطلب؛ پول برای ادامه زندگی. حالا دوباره به سیاق بسیاری از فیلمهای ایرانی با آدمهایی مواجهیم که خانواده ندارند.
ساره بیات و بهاره کیانافشار در فیلم زرد
نه خواهر و برادری، نه پدرومادری! هر چند برای گریز از این نقد، پدری نصفه و نیمه برای نهال که همسرش به کما رفته، جور میشود و البته فراموش نکنیم، حامد خانوادهای دارد که به دلایل خندهداری نباید از بیماری و وضعیت وخیم فرزندشان مطلع شوند! مصلحتاندیشی عروسشان نسبت به اطلاع دادن این حادثه مهم باعث میشود تا لحظه آخر بیخبر باشند، چون قرار است برای خواهر حامد خواستگار بیاید و گویا این مهمترین اتفاق خانواده به هیچ قیمتی نباید مخدوش شود و چهبسا که مادر حامد میتوانست کاری برای پسرش کند و حتی اگر کاری هم از دستش
برنمیآمد، حق این مادر است که از شرایط ویژهای که برای فرزندش بهوجود آمده مطلع باشد و کارگردان تلاش میکند این مخفیکاری نهال که با هیچ منطقی جور در نمیآید را بهعنوان ایثار و متانت نهال به بیننده بخوراند.
بهرام رادان و آناهیتا درگاهی در فیلم زرد
حالا که این رفقا با تمام توان تلاش میکنند هزینه مورد نیاز برای درمان رفیقشان را جور کنند، شاید قانع شده باشیم که نیکی هم بهعنوان یکی از این رفقا اجازه دارد سر عاشق دلخستهاش را کلاه بگذارد! و تقاضای بهنام برای نگه داشتن پاسپورت نیکی بهعنوان ضمانت بازگشت پولش، باید بیننده را ناراحت کند اما من بسیار خوشحال شدم که نیکی نتوانست با جملات فریبنده و استفاده از ترفندهای زنانه، سر بهنام را کلاه بگذارد. چون معتقدم هیچ هدفی نیست که هر وسیلهای را توجیه کند! و باز هم تلاش برای قهرمان معرفی کردن نهال ادامه دارد، در حالی که نهال در بزنگاهها بسیار ضعیف و گاهی اشتباه عمل میکند؛ مثل سکوتهایی که میتوانست با یک پاسخ ساده از ایجاد سوءتفاهم جلوگیری کند. در انتهای پرده دوم مواجهیم با جوانهای نابغهای که قرار است بروند ینگه دنیا تا روی سرشان حلواحلوایشان کنند اما بدون چک کردن یک قرارداد ساده، پول بیزبان را که آنطور برایش به در و دیوار کوفتهاند به باد فنا میدهند! و باز هم خیلی عجولانه همزمان با از دست رفتن پولها، حامد هم دچار مرگ مغزی میشود تا خیالمان راحت شود که دیگر کاری از دست کسی برنمیآید و آنها که میخواهند بروند، بروند و آنها که میخواهند با هم بمانند، بمانند و قبلا هم علت تامه را با خیانت حامد برای نهال ایجاد کردهایم! و خدا رو شکر مانعی بر سر راه نیست تا به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنند... و حالا نوبت مادر حامد است تا نقش مادریاش خلاصه شود در امضای برگه اهدای عضو! اگر از روابط منطقی و امکانپذیری حوادث در دنیای واقع بگذریم، متأسفانه با دیالوگهایی مواجه میشویم که به طور واضح بیننده را مخاطب قرار میدهد نه شخصیتهای فیلم را. بهخاطر سطحی بودن شخصیتها اطلاعات باید از طریق دیالوگ به بیننده منتقل شود تا او را نسبت به ادامه تماشای فیلم قانع کند.
بهرام رادان و مهرداد صدیقیان در فیلم زرد
هر چند گاهی در حین صحبتهای 2 نفره گمان میکنیم بخشی از فیلم حذف شده، چرا که گاهی ارتباط منطقی بین دیالوگها وجود ندارد؛ همانگونه که منطقی وجود ندارد برای درخواست پول از همسایه مجرد لاابالی! در حالی که حتما این دانشمندان جوان با اساتید و همکلاسیهای موجهتر و معتبرتری ارتباط دارند! و بهطور کلی اعتبار علمی این 5-4 نفر صرفا از طریق دیالوگها القا میشود و نه از نوع روابط و اخلاق و رفتارشان! این ندانستنها و نفهمیدنها در «زرد» زیاد است، مانند پسر بچهای که در اواخر فیلم حضور دارد و اتفاقا با تکرار، بر این حضور تأکید میشود اما ویژگیهای «موتیف» را ندارد، چون علاوه بر اینکه به میزان کافی تکرار نمیشود، از ابتدای فیلم هم خبری از این پسربچه نبود!
بهرام رادان و مهرداد صدیقیان در فیلم زرد
مگر اینکه گمان کنیم این، همان پسربچهای است که محسن با وی تصادف کرده و این هوشمندی تهیهکننده است که برای پوشش ضعفهای فیلمنامه، تا جایی که میتواند از بازیگران چهره استفاده کرده اما بازیهای بسیار خوب بازیگران نقشهای فرعی براحتی بازی بازیگران اصلی را تحتالشعاع قرار داده است، تا جایی که در پلانی که رحیم مقابل 4 جوان قهرمان فیلم قرار میگیرد، بازی قوی و ملموس وی، پلان را در دست خود میگیرد و حتی نگاههای این بازیگران چهره در مقابل اکتهای قوی رحیم، بیروح و تصنعی است و همین مقایسه در پلانی که حسین مهری در نقش برادر محسن وارد بیمارستان میشود، قویتر تکرار میشود و شاید به یادماندنیترین پلان فیلم زرد باشد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
فیلم زرد عالی و پر از لحظه های ناب بود.