به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم اژدها وارد می شود را هم میشود دوست نداشت و هم می شود آن را ستایش کرد. اما بهتر است درباره ی دلیل های دوست داشتن این فیلم حرف زد، چرا که این فیلم به سینما خیلی نزدیک است و دائما در حال قصه تعریف کردن و در موازات با آن مخاطب را وارد تخیل می کند، تخیلی که شباهت به کابوس و خواب دارد.
اژدها وارد می شود از یک اتفاق شخصی برای مانی حقیقی شکل می گیرد در دل این اتفاق قصه یی روایت می شود که نه تنها برای سازنده اش حیرت انگیز است که برای مخاطب هم لحظات کنجکاوبرانگیزی را به همراه دارد، این فیلم در اوج خیال پردازی حقیقی ساخته شده است، حقیقی می گوید وقتی پدر بزرگش ابراهیم گلستان در حال ساخت فیلم خشت و آینه بوده است ناگهان صدابردار فیلم (کیوان حداد )گم می شود و بعد معلوم می شود که ماجرای پیچیده امنیتی برای او پیش آمده است، اگر چه این موضوع همانطور که در فیلم هم می بینیم مستند می شود اما خیال پردازی های حقیقی را هم نمی شود در پیشبرد قصه کلی فیلم کتمان کرد، زیرا که حقیقی عمیقا به قصه و تخیل علاقه ی بیش ازحدی دارد حالا اگر این داستان را واقعی تصور کنیم و یا دروغ تلقی اشکنیم، اما باعث شده است حقیقی فیلمی بسازد فارغ از موضوعات تکراری و به دور از حال و هوای شهری و برای مخاطبش قصه بگوید، اگر فقط فیلمنامه اژدها…را بخوانیم درک می کنیم که فضای قصه چقدر وهم برانگیز است و چقدر می تواند ما را وارد دنیایی بکند که مصداق بیرونیاش را تا به حال تجربه نکردهایم.
اما حقیقی مرزی را برای فیلمش مشخص نمیکند یعنی این فیلم با این که قصه و فضای درام دارد اما گاهی از قصه درمی آید و تبدیل به مستند می شود، این رفت و آمدها می تواند برای مخاطب عام خستگی بوجود بیاورد یا اینکه مخاطب نتواند کلیت موضوع را هضم کند چرا که این شیوه روایت و قصه گفتن در سینمای ایران مرسوم نیست و اکثر مخاطبان عام از سینما و درام توقع دیگری دارند. اما کوشش حقیقی برای ایجاد فضای قصه گفتن آن هم به شیوهی تخیل در مکانهایی که مشخص است همه از تراوشهای ذهنی شکل گرفته، میتواند شروعی جدیدی برای سینما باشد، گاهی ساختن همچین فیلمهایی ریسک به حساب میآید اما وقتی که فیلمساز بداند درباره چه موضوعی و در چه بستری میخواهد فیلم بسازد حداقل میتواند مخاطبانش را پیدا کند. البته که مانی حقیقی در روایت فیلمش تا حدودی تحت تاثیر سینمای هالیوود بوده است، این لحن و جلوههای بصری فیلم نشان میدهد حقیقی نه تنها میخواسته با قصه فیلمش را بسازد بلکه فرمگرایی بیش از حد به جایی رسیده که تبدیل به تجمل شده است، این تجملگرایی در فرم در بیشتر سکانسها به وضوح قابل رویت است.
فیلمساز ما از موضوعات مرسوم دوری کرده و رو آورده به سینمایی که در بعضی از سکانس ها می خواهد از فرم به محتوا برسد، خلاقیت حقیقی در این فیلم به دلیل وارد کردن مخاطب به تخیل و درام، نشان دهنده ی قدرت فیلمسازی او به شمار می رود. سینمایی که باعث می شود مخاطب در لایه های اساسی درام فرو برود و با پیچیدگی هایی که اساسا از تخیل فیلمساز برمیآید همراه شود، اما این لایه های پیچیده و شخصیت هایی که هر کدام تشکیل دهندهی کلیت این فیلم را تشکیل می دهند نمیتوانند برای پیشبرد خط درام دلیل محکمی باشند زیرا که این شخصیت ها به نوعی خیالی و وهم به حساب می آیند در این میان ما دنبال زندگی کیوان به عنوان صدابردار فیلم خشت و آینه هستیم اما با این حال باز هم فضای قصه و همان تجمل گرایی هایی که تبدیل به فرم می شود به خط اصلی درام خدشه وارد کرده است، اگر چه در بیشتر سکانس ها، قصه قصد دارد که مخاطب را به فضای عجیب و غریبی بکشاند که تاکنون مخاطب تجربه دیدن این فضاها را لااقل در سینمای ایران نداشته است، ولی آیا این گونه فیلم ساختن و قصه تعریف کردن در همچین فضایی می تواند مخاطب عام سینما را هم راضی نگه دارد؟ که اگر اژدها وارد می شود با همین شکلی که در جشنواره حضور دارد بتواند نظر مخاطب را در اکران عمومی جلب کند آن وقت می شود گفت که جریان سینما تغییر کرده است و مخاطب عام هم دوست دارد قصه را در فضای متفاوت و تخیل برانگیز ببیند.