به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
- عصر روز جمعه در حالت عادیاش دلگیر است، چه برسد به این که قرار باشد بروی و فیلم های جشنواره فجر را ببینی، جشنوارهای که اینقدر اسیر کلیشه ها شده که خلاقیت در آن دُر نایابی است که به سختی میتوان جستجویش کرد.
کامبوزیا پرتوی پس از ۱۳ سال با «کامیون» بازگشته، بازگشتی بی رمق و کم جان، از جنس دغدغه های این سال هایش و با درونمایه تعهداتی به انسان بی سرپناه در تهران.
پرتوی سال گذشته در مقام نویسنده در فیلم «فراری» با همین درونمایه سیمرغ بهترین فیلمنامه را به خانه برد و امسال باز هم با همان قصه اما با تغییر بازیگران و تغییر پیکان به کامیون به میدان رقابت آمده است.
فیلم در طبقه بندی از جمله فیلم هایی محسوب می شود که به داعش و جنایات آن پرداخته، اما شما باور نکنید، قصه فیلم، قصه زنی ایزدی است که به همراه بچه شیرخوارش و برادر شوهرش عزم ایران میکند، تا هم از چنگال داعش خونخوار فرار کند و هم رد و نشانی از شوهرش در ایران پیدا کند، این که آن زن از دست داعش فرار کرده هیچ تفاوتی ندارد با این که فکر کنیم از دست خونخواران روهینگیا فرار کرده یا طالبان و القاعده.
فیلم پس از 10 دقیقه ابتدایی و نمایش تصاویری کلیپ گونه از فرار مردم ایزدی و شکنجه زنان توسط داعش تمام میشود و بخش دومش آغاز میگردد، در بخش دوم همه با هم سوار بر کامیون، رهسپار جاده می شویم، و ادامه داستان داستان حول محور کامیونی می گردد که قرار است خانواده ای را به سر منزل مقصود برساند و مردی که قرار است کمک رسان این ها باشد، قصه ای که آدم را به یاد خوشه های خشم، جان فورد وکازابلانکای Michael Curtiz می اندازد.
اتفاقاتی در فیلمنامه «کامیون»، خرده پیرنگ می آفرینند که دم دستی ترین اتفاقات پیش روی یک سفر جاده ای است، از جمله تصادف، دزدی وسایل و خرابی کامیون که با بدترین بازی ها و کلیشه ای ترین حالت ممکن اجرا می شوند.
مادر و بچه صحیح و سالم از دست داعش فرار کرده اند اما در ایران وسایلشان را به یغما می برند و نوزاد خردسال هم در آستانه گروگان گرفتن گروهی طلبکار از شوهر مفقود شده قرار می گیرد، یعنی ممکن است یک نفر بتواند از دست تروریست های داعش فرار کند اما در ایران به بدبختی هایی دچار شود که آرزوی بازگشت به دامان داعش را کند.
پسر بچه ای هم در فیلم وجود دارد که با تمام سکوت ها و کنایه هایش میخواهد نماد غیرت و سنت باشد، غیرتی که به کاریکاتور گونه ترین شکل در فیلم وجود دارد، غیرتی در برابر راننده کامیونی که از همان ابتدا نگاهش دنبال ناموس مردم است و تریاک و عرقش هم به راه و در لفافه پیشنهاداتی به زن شوهر دارد.
ما که در انتها نفهمیدیم شوهر آن زن چه کاره بود و چه شد، اما افزون بر این مورد ریتم کند فیلم و اتفاقاتی که هزارتا شبیه آن نیز ممکن است پیش بیاید و فیلم را تا حد سریالی چند فصلی پیش ببرد آنقدر از همان ابتدا خسته مان کرد، که کسالت عصر جمعه برایمان دو چندان شد.