به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
سریالی با یک اسم نچسب و تکراری که بعد از شش اپیزودی که از آن پخش شده، معنای خاصی پیدا نکرده و فقط گمراهکننده است. اولین دلیلی که باعث شد با یکی-دو هفته تاخیر سراغ «آقای روبات» را بگیرم، همین اسمش بود. این درحالی بود که دلم بدجوری برای شنیدن یک داستان هک و هکری تنگ شده بود؛ جیغ و فریاد مثبت منتقدان کافی بود تا سریع به قافلهی دنبالکنندگان «آقای روبات» بپیوندم و از همان سکانس اول عاشق شخصیت اصلیاش، الیوت (با بازی بینظیر رمی مالک) شوم؛ یک جوانِ درهمشکستهی سیاهپوش که کلاهِ سوییشرتش را روی سرش میکشد تا بیشتر از همیشه شبیه یک قانونشکنِ کلاسیکِ دلربا شود. از صورت خسته و آشفتهاش مشخص است که زندگی عادی و روزمرهای که میشناسیم برایش معنایی ندارد و در به در دنبال هدفی بامعنی و مفهوم و عظیمتری برای انگیزه دادن به خودش و ادامهی این زندگی نکبتبار میگردد. چشمهای ورقلمبیدهاش به او جلوهی یک شکارچی را بخشیدهاند. شکارچیای که اما خیلی دوستداشتنی و همدلیبرانگیز است. چون خیلی ساده از تواناییاش در هک کردن برای تخریب سرورهای سونی و خرد کردن اعصاب گیمرها استفاده نمیکند، بلکه در وقت آزادش جرایمِ سایبری را فاش میکند.
بله، مثل اینکه یادم رفت اشاره کنم، همانطور که خبر دارید الیوت یک هکر باهوش و زبردست است. و قبل از آن، آدمی که از ساسیمانکن، فیلمهای «اخراجیها»، سیاستمداران و مردمِ بیعقلی که حواسشان به توطئههای بزرگ دور و اطرافشان نیست، متنفر است و میخواهد با تواناییهایش در شکستنِ دیوارهای آهنینِ امنیتی، «واقعیت» را به همه نشان دهد و خودش را به همان هدف نهایی برساند. دوست دارد تک و تنها باشد، گوشهای کز کرده و هایهای گریه کند. اما فکر نکنید، آدم بیدست و پایی است. وقتی ازتان خوشش نیاید، رک و راست توی صورتتان میگوید. شاید شبیه به یک ویروس بیچاره که جایی پشت پنجرههای ویندوزتان جولان میدهد. تو که گفتی هکر خوبی است؟ چرا ویروس؟ خب، مسئله همین است. ماهیتش ویروس نیست. یک برنامهی کاربردی و قدرتمند است که حالا به دلایلی گرفتار باگ و ویروس شده است. آیا میتواند برای رها کردن خودش، دست به کار شود؟ گفتنش سخت است. کسانی که تا اپیزود ششم سریال را تماشا کردهاند، میدانند موضوع برای این هکرِ خسته پیچیدهتر از این حرفهاست. آیا اینها برای دوست داشتن این کاراکتر و نزدیک دانستن آن به حال و هوای ذهنی خودتان، کافی نیست. منظورم این است که اگر جزو کسانی نیستید که برای آهنگ جدید ساسیمانکن لحظهشماری میکنند. وگرنه فضای ذهنی الیوت فاصلهی زیادی با شما دارد!
خب، استایل بصری سریال، که آدم را با آن قاببندیهای غیرمعمول و رنگآمیزی تیره و تاریکش به داخل یک نیویورک سایبرپانک پرت میکند، بهعلاوهای معرفی کاراکتری که از همان سکانس اول، فضای ذهنیاش را از طریق مونولوگهای بهجا و جذابش با مخاطب درمیان میگذارد، خیلی زود «آقای روبات» را به یکی از بهترین سریالهای تازهی این روزهای تلویزیون تبدیل میکند. بعضی وقتها به آثاری با ایدهها و موضوعاتِ ویژه برمیخوریم. اما قبل از آن، اینقدر از این «ویژه»های تقلبی دیدهایم که سعی نمیکنیم جدیشان بگیریم و سرمان را در مواجه با آنها زمین میاندازیم. «آقای روبات» در این چند اپیزود ثابت کرده که یک ویژهی واقعی است. از آنهایی که نباید از دستش دهیم. فقط به خاطر اینکه از زاویهی تازه و تقریبا دستنخوردهای به موضوعِ هک و کامپیوتربازی و نزاع سربازانِ مجازی نزدیک شده است. اول از همه، بهشخصه از اینکه در فیلم و سریالهای مختلف موضوع هک بهشکلی جادویی و گرافیکی نمایش داده میشود، خسته شده بودم. آخه کِی محیط سیاه و کسلکنندهی داس به چنین گرافیکهای زیبایی کوچ کرد که ما خبر نداریم؟ در «آقای روبات» وقتی که الیوت انگشتانش را روی کیبورد میکوبد، خبری از شیرجهی دیوانهوار دوربین به داخل پیکسل پیکسلهای تصاویر کامپیوتری نیست، بلکه همهچیز کاملا واقعگرایانه طراحی شده است.
الیوت یک هکر باهوش و زبردست است. و قبل از آن، آدمی که از ساسیمانکن، فیلمهای «اخراجیها» و سیاستمداران متنفر است
الیوت مثل هری پاتر با چرخاندنِ چوبش معجزه نمیکند، بلکه همهچیز براساس واقعیت و توانایی حقیقی هکرهای دنیای خودمان برنامهریزی شده است. بله، یکی از جالبترین لذتهای «آقای روبات» دیدن برای من این است که بعد از هر قسمت، در اینترنت راه میافتم تا دربارهی حرکتها و دستورهای برنامهنویسی الیوت اطلاعات جمع کنم و ریشهشان در دنیای واقعی را کشف کنم. نه، من مشکلی با آن فیلمهای علمی-خیالی ندارم، ولی عنصر هک و امنیتِ سایبری در «آقای روبات» همان چیزی است که ما از دنیای اطرافمان دربارهاش میدانیم (و نمیدانیم) و خیلی نزدیک به درکی است که ما از این جامعهی مخفی در ذهنمان داریم. حتی ظاهرا خالق سریال، سَم اسمیل هم حسابی به نمایش متفاوتِ فیلم و سریالها از هکرها واقف بوده و در صحنهی جالبی از سریال، در دهان یکی از کاراکترهایش جملهای با این مضمون میگذارد که همین الان عدهای سریالساز دور هم جمع شدن و میخواهند فرهنگ هکرها را نابود کنند!
«آقای روبات» اما هرچقدر در بازآفرینی دقیقِ جزییات دنیای هکرها عالی است، اما همینطور که در سریال جلو میرویم، احساس میکنیم چشمانداز سریال بزرگتر از هک است. و در حقیقت، انگار کند و کاوی است روانشناسانه در ذهن دیجیتالی اما ویروسی الیوت. در چنین سریالهایی اصولا شبکهها مسیر جوابپسدادهای را پیش میگیرند و داستانشان را به تریلرِ کلیشهای عامهپسندی تبدیل میکنند. اما تمرکز «آقای روبات» بر روی شخصیتپردازی و توضیح روابط الیوت از همان اپیزود نخست نشان داد که سم اسمیل، هدف دیگری در سر دارد. این مسئله بالاخره در بهترین اپیزود سریال تا این لحظه ثابت میشود. منظورم اپیزود چهارم است که گروه هکر افسوسایتی (Fsociety) قصد دارد، پایگاه اطلاعاتِ کمپانی ایول کورپ را از کار بیندازد. شاید اگر در سریال دیگری بودیم، این ماموریت به یک سکانس تیپیکالِ سرقت یا تعقیب و گریز با ماشین تبدیل میشد، اما «آقای روبات» وقتی شگفتزدهام کرد که یکدفعه دور برگردان زد و ما را به سفری به دورن توهماتِ پروتاگونیستش، الیوت دعوت کرد.
همینطور که در سریال جلو میرویم، احساس میکنیم چشمانداز سریال بزرگتر از هک است. و در حقیقت، انگار کند و کاوی است روانشناسانه در ذهن دیجیتالی اما ویروسی الیوت
این چرخش ناگهانی شاید برخی از تماشاگرانِ بیحوصله و سادهنگر سریال را از دست داده باشد، اما مطمئنا سریال با این تصمیم ارزش بیشتری در میان طرفداران اصلیاش پیدا کرد. در این اپیزود نه تنها بحثهایی مثل تحت تاثیر قرار گرفتن با مواد مخدر، انزوا، بیگانگی، بیمقصد بودن و بیثباتی اجتماعی به وسط کشیده میشود، بلکه سوال اصلی که دربارهی داشتن ارادهی آزاد و جستجوی در شناخت اهریمنهای درونِ الیوت است. نیز به میان کشیده میشود. سریال کار فوقالعادهای از طریق توهمات الیوت برای بررسی ترسها و آرزوها و راز و رمزهایش میکند. برای اولینبار وقتی آنجلا بهطرز غیرمنتظرهای در جواب خواستگاریِ نکردهی الیوت بله میگوید، میتوانید لبخند عمیقی را بر روی صورت او ببینیم. و این وسط، نشانههای بیشتری دربارهی تئوری واقعی نبودن آقای روبات بدست میآوریم. بله، عدهای بر این باور هستند که آقای روباتی در کار نیست و الیوت در واقع با نفس خودش در جدال است و گفتگو میکند. آیا الیوت دارد واقعیت را به ما نشان میدهد؟ آیا او همان کسی که به نظر میرسد؟ یک هکرِ خردهپا؟ یا او تاریخی ناگفتهای دارد که تاکنون از ما مخفی نگه داشته است؟ الیوت ما را به عنوان مخاطبانش در ذهنش ساخته و پرداخته. آیا کسی با چنین تخیلی، تمام چیزی که ساخته همین است یا کل یا بخشی از دنیای اطرافش نیز نتیجهی خیالپردازیهای اوست؟ اما جدا از این سوالهای بیپاسخ، این اپیزود به زیبایی دربارهی شیطان درون الیوت حرف زد. آیا الیوت، این هکرِ غمزدهی خسته از دنیای پیرامونش، امکان دارد از قهرمان مخفی مردم به چیز بدی تبدیل شود و شیاطین وجودش کنترلش را به دست بگیرند. در اپیزود اخیر سریال، اتفاقی افتاد که این موضوع را دور از ذهن نمیکند.
در حال حاضر، از نیمهی اول فصل «آقای روبات» عبور کردهایم و برخلاف اینکه یکی-دو اپیزود ابتدایی فصل، ماجرای دست به دست هم دادنِ این هکرهای زیرزمینی و نابود کردن کمپانی ایول کورپ را به هدف اصلی کاراکترها و خط اصلی رواییاش تبدیل کرد، اما اگرچه کماکان نقشهی آنها در مرحلهی اجرا به سر میبرد، ولی در این مدت پیشرفت چندانی در این خصوص نداشتهایم. اشتباه نکنید. این نکتهی بدی نیست. در عوض سریال درجا نزده است، بلکه در بخشهای جذابتر و غیرمنتظرهتری رشد کرده و جلو رفته است. همانطور که بالاتر هم گفتم، خیلی زود متوجه شدیم «آقای روبات» بیشتر داستان شخصی الیوت و آدمهای دور و اطرافش است. یعنی سریال به همان اندازه که برنامهی بزرگی در دراز مدت در سر دارد، ولی در آن واحد، پرداخت و مطالعهی کاراکترهایش را هم فراموش نکرده است. آخرین اپیزود سریال، یعنی «مسافرِ شجاع» نیز یکی از همان اپیزودهایی بود که چیزی به عملیاتِ اصلی گروه اضافه نکرد، اما هستهای مرکزی افسوسایتی، یعنی الیوت را با یک رویداد زیر و رو کننده مواجه کرد. و این برای من از پرداختن به خط اصلی داستان، غافلگیرکنندهتر و مهمتر بود.
با اتفاقی که در «مسافر شجاع» افتاد، نویسندگان قدمی شجاعانه برداشتند و همهچیز را در سرِ الیوت پخش و پلا کردند. او خودش را یک آشوبگرِ میداند که از مهارتهایش در هک برای عملی کردنِ کارهای خوبی استفاده میکند. اما چه میشود اگر او به این باور برسد که همین کارهایش سبب مرگ شیلا شدند؟ الیوتی که ما میشناسیم، مطمئنا در چنین وضعیتی، خودش را مسئول و گناهکارِ از بین رفتن جان یک انسان میداند. اما شیلا فقط یک انسان معمولی نبود. شیلا تقریبا تنها کسی بود که با او مهربان و خوب بود. خود الیوت به او اهمیت میداد. بدونشک از دست دادن چنین کسی، از هرچیزی برای الیوت دردناکتر خواهد بود. به همین دلیل، این سوال مطرح میشود که آیا کاری که وِرا با او کرد باعث میشود، الیوت قید «تغییر دنیا» را بزند و کلا از هک و هکری استعفا دهد؟ این وسط، اگر الیوت بیخیال شود. آیا آنجلا میتواند جایگزین او در افسوسایتی باشد. بله، او به اندازهی الیوت در کار با کامپیوتر کاربلد و تاثیرگذار نیست، اما یادمان نرود انگیزهاش برای براندازی ایول کورپ و دسترسیاش به داخل ادارهی آلسیف (AllSafe) او را به گزینهی ارزشمندی تبدیل میکند.
با اتفاقی که در «مسافر شجاع» افتاد، نویسندگان قدمی شجاعانه برداشتند و همهچیز را در سرِ الیوت پخش و پلا کردند
جدا از اینها، همهچیز در این اپیزود خیلی سخت و سنگین فرود آمد. مونولگهای الیوت دربارهی «مبارزه یا پرواز» مثل همیشه با احساس عصبانیت و آشفتگی زیرپوستی خوبی ادا میشدند. اما از استفادهی صحیح از سکوت هم باید بگویم که چقدر خوب موقعیت تنگ و فشردهی الیوت در هنگام تصمیمگیریهایش را منتقل میکرد. اپیزود عالی شروع شد. آن تابلو، موسیقی روانگردانِ «برخی صبحهای مخملی» (Some Velvet Morning) و نمایی از الیوت و شیلا در کافیشاپ، در ابتدا کاری کردند تا تصور کنم در یکی از همان خیالپردازیهای زیبای الیوت به سر میبریم، اما کمی بعد با پیدا شدن سر و کلهی نوچههای ورا از میان مردم، همهچیز یکدفعه به یک ضربهی دردآور تغییر شکل داد. اما دردآورتر از آن، سکانس نهایی اپیزود بود. جایی که الیوت، جنازهی شیلا را کشف کرد و چقدر این سکوت برای او گوشخراش بود. سکوتی که ما میتوانستیم فریاد مهلکش که از ته دل بیرون میآمد را بشنویم. به حدی که بعد از باز شدن در صندوق ماشین احساس میکردم انگار یک جرثقیل بارش را روی جمجمهام رها کرده است. اینجا بود که یاد همان جملههای الیوت دربارهی «مبارزه و پرواز» افتادم. و میتوانستم در چشمان بهتزدهاش ببینم که چقدر دوست دارد آن لحظه بال بکشد. به راستی که انگار این سکانس را از دل یک فیلم ترسناک بیرون کشیده بودند.
سپس، به صحنهی معماگونهی دیگری از برخورد الیوت و آقای روبات میرسیم. حرفهایی که بینشان رد و بدل شد و نوع تعاملشان باز کاری کرد تا به تئوری اینکه آقای روبات، شیطانِ سخنگوی همراه الیوت هست، ایمان بیاوریم. هرچند فعلا نمیتوان آقای روبات را در قالب شیطانِ تمامعیاری که الیوت را وسوسه میکند، جا داد. در عوض، او بیشتر سعی میکرد عواقب واقعی کارهای الیوت را به او یادآور شود. به نظر میرسد، آقای روبات بیشتر نقش صدای درونی دوم الیوت است. صدایی که الیوت برخلاف آنی که با ما صحبت میکند، علاقهای به قبولحضور آن ندارد.
در همین حین، دوباره این سوال وسط کشیده میشود که اگر آقای روبات واقعی است، چرا برای بیرون کشیدن الیوت از این وضعیت، به او کمک نکرد؟ مهمترین هکرش که به قول خودش قلب این عملیات است، در یک موقعیتِ مرگ و زندگی گیر افتاده است. اگر اتفاقی برای او بیفتد، پیدا کردن جایگزینی برای او به این سادگیها نیست. پس، واقعا چرا؟ از طرفی، اگر آقای روبات واقعی است و حقیقا میخواهد از خودش مراقبت کند و این ماموریت را به سرانجام برساند، پس، میتوان به او حق داد که چرا خودش را قاطی این مسئلهی خطرناک نکرد. روی هم رفته، سازندگان در مبهم نگه داشتنِ ماهیت او کار خوبی دارند میکنند.
در میان تمام اینها، مهمترین عنصر «آقای روبات» که علاقهای به آن ندارم، مربوط به شخصیت تایرل میشود. آخه یکجورهایی انگیزه و نقشاش در داستان مشخص نیست. میدانم، او میخواهد مدیر عامل ایول کورپ شود، اما مسئله این است که اصلا به کارهایی که میکند و هدفی که دارد، اهمیت نمیدهم که حالا تلاشهایش برایم دیدنی باشد. متودهای عجیبش برای هموار کردن مسیرش غیرقابلدرک احساس میشود و بهطور کلی، او و رابطهاش با همسرش آدم را یاد نسخهی دستچندمِ فرانسیس آندروود و کلر از «خانهی پوشالی» میاندازد. با این تفاوت که اگر دیدن سیاستبازیهای فرانک در کاخ سفید، مدهوشکننده است، اما این یکی حداقل تا اینجای کار نشان نداده که چه کاره است و چه میخواهد!
روی هم رفته، «آقای روبات» در این شش اپیزودی که از پخشاش میگذرد، نشان داده پتانسیل تبدیل شدن به سریالی درگیرکننده با چشماندازی بزرگ و غیرمنتظره را دارد. از راز و رمزهای که پشتِ اتفاقات فیلم جریان دارند گرفته تا سبک هنری صیقلخورده و یک کاراکتر مرکزی قوی! در اپیزود اخیر، دنیا بر سر الیوت خراب میشود و چنین نقطهای از فصل، لحظهی خوبی برای قرار دادنِ یک کاراکتر در چنین وضعیتی است.