به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
هجدهمین ساختهی بلند حاتمیکیا را درست باید در این روزهای کسل کنندهی سینمای ایران دید. فیلمی که بیشک اگر نتوان آن را پختهترین کار این کارگردان دانست اما به قطع یکی از بهترینهای امسال را رقم زده است. با دو/سه صحنه و چند تعقیب و گریز، بادیگارد را میتوان به سختی در ژانر اکشن طبقهبندی کرد و صد البته از حق نگذریم شاید نتوان بهتر از این را در سینمای بی اکشن داخلی دید. حاتمیکیا بعد از «چ» بار دیگر ثابت کرد که ساخت چنین اکشنهایی با این بضاعت کم در سینمای ایران جرات بسیاری میطلبد که با نگاهی اجمالی به فیلمهای این روزها، میتوان دریافت که این کار از عهدهی کسی غیر از او ساخته نیست. اما به قطع کارگردان بهقصد اکشن ساختن نیامده است و این موضوع را میتوان از لایههای زیرین فیلم دریافت کرد.
فیلمنامهی خطی فیلم امروزی ست اما وابسته به دیروز است. قصه، قصهی باور و معرفتی است که ریشه در گذشته دارد و تا سال نود و چهار شمسی ادامه پیدا کرده است. قصهی حیدری که گویا شک میکند به خودش، و باوری که جان و زندگیاش را در راهش گذاشته. بادیگارد را غرق در تماشای حیدری هستیم که انگار همان حاج کاظم «آژانس شیشهای» است بعد از شهید شدن هم رزمش و یا حتی در حال تماشای مهندس شفیعی «به نام پدر» که سالها گذشته و هنوز نتوانسته درد پای نداشتهی دخترش را مرهمی شود. آیا بهراستی دغدغهی کاراکتر فیلمهای حاتمیکیا خود او است که آهسته در اندرون زیر لب به خود میگوید: یا قرآن. بگو که شک نکردی! و باز جواب خود را آنچنان میدهد که: نه. من کسی که شک کنه رو قبول ندارم. فیلمنامهی فیلم خوب است اما پس از گذشت پنج سال از نوشتنش –به گفتهی کارگردان- کماکان پخته نیست و حتی گاهی طعم شور شعارزدگی در دیالوگها را زیر زبانمان حس میکنیم.
و اما حیدر قصه یا همان پرویز پرستویی عزیزمان با آن آرامش درونی همیشگیاش این بار پس از گذشت ده سال دوباره در فیلم حاتمیکیا حاضر شده و نقش متفاوتی را تجربه کرده است. نقشی که گریمش چندان بیشباهت به سردار قاسم سلیمانی هم نیست، غیر از دو/سه صحنهی غیر قابلباور -بهطور مثال نزاع خیابانی- توانسته در نقش خود به خوبی جا افتد و آن را درخشان ایفا کند. مریلا زارعی نیز آنقدر زیبا و ملموس در نقش خویش فرو میرود و حیدر قصه را پرداخت میکند و به کمال میرساند که میتوان تنها نشست و تماشا کرد و لذت برد از تواناییاش.
بابک حمیدیان اما نه آن حمیدیانیست که ما میشناسیم. او میتوانست بهتر از این باشد. نه اینکه بد باشد. ابداً. اما میشد کمی بیشتر در نقش خود فرو برود و آن را بهتر و قابلباورتر در بیاورد. و البته کاراکتر او نیز بینقص نیست. کاراکتری که با تمام قدرت از چیزی فرار میکند اما بهیکباره با یک اتفاق آن را میپذیرد و با آن کنار میآید. امیر آقایی نیز با اینکه دارد در چنین نقشهایی تکرار میشود اما هم او و هم فرهاد قائمیان هرکدام بهدقت در جای خود قرار گرفتهاند و نقش خود را بهدرستی بازی میکنند.
تصویر نورپردازی مناسبی با فضای فیلم دارد. فضاسازی و میزان سن خصوصاً در صحنههای ابتدایی و انتهایی عالی کار شده. جلوههای ویژه نیز گاهی از سطح سینمای ایران فراتر میرود. تصویربرداری کلاریها طبق معمول زیباست تماشای فیلم را برای مخاطب لذت بخش میکند. در انتها موسیقی متن زیبای کارن همایونفر را نیز نمیتوان در هرچه بهتر شدن این فیلم بی اثر دانست.