به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
(من قصه هایی را دوست دارم که بتوانم باور کنم) این جمله را عادل یراقی در زمان اکرانِ فیلم اولش یعنی آشنایی با لیلا گفته بود. اساسا وقتی یک فیلمساز به همچین جمله یی اعتقاد دارد نمی تواند فیلمساز سطحی باشد چرا که شرطِ اول فیلم ساختن برای ایجاد ارتباط با تماشاگر قصه است، در وهله ی اول این قصه و نوع روایت است که باعثِ شکل گیری یک فیلم می شود اگر فیلمساز در بوجود آوری مختصات قصه کم کاری کند باعثِ حفره در بطن فیلمنامه می شود که این اتفاق به کارگردانی و کلیت فیلم آسیب می رساند، اما وقتی طرح قصه یک فیلم برای عباس کیارستاست و خودش همه در فیلمنامه با کارگردان همکاری کرده باشد خیالِ تماشاگر از دیدنِ فیلم راحت است، چرا؟ دلیل مشخصی دارد چرا که تماشاگر می داند قرار است چه فیلمی با چه مختصاتِ داستانی را ببیند به همین جهت تماشاگر فیلم امتحان نهایی که قبل از آن فیلم آشنایی با لیلا را دیده است توقع خاصی از دیدن این فیلم ندارد چرا که یراقی از قصه به فرم می رسد به طوری که قصه برای او ارجحیت دارد،اِلمان های ساختاری قصه در این فیلم به درستی شکل گرفته فیلمسازهم به راحتی توانسته برای مخاطبش قصه گویی کند.
شهاب حسینی و لیلا زارع در فیلم امتحان نهایی
فیلم امتحان نهایی، آخرین فیلمنامه ی کیارستمی ست که عادل یراقی آن را ساخته اما این فیلم به این جهت که شباهت زیادی به فیلم های کیارستمی دارد شاید برای مخاطب عام که از فیلم و سینما توقع دیگری دارد خوشایند نباشد یا اینکه در انتهای فیلم از جملاتی مثل خوب که چی؟ چرا اینگونه تمام شد؟ استفاده کند درست مثل اینکه یک مخاطب عام در سینما فیلم گزارش یا زیر درختان زیتون را ببیند، اساسا در این برهه ی زمانی مخاطبانِ سینمای ایران هنوز نمی توانند با این شیوه ی قصه گویی ارتباط لازم را برقرار کنند چرا که مخاطب دنبالِ اتفاقاتِ مرسوم دراماتیک یا تعلیق در اوج و گره گشایی فیلم است، به همین منظور وقتی فیلمی مثل امتحان نهایی را می بیند منتظرِ یک اتفاق خاص در فیلم می ماند اما امتحان نهایی یک قصه ی رئال است که قصد ندارد تماشاگرش را وارد دنیای خاصی بکند و یا نمی خواهد جریانِ روشنفکری را به فیلم تحمیل کند، اساسا نمی شود به این فیلم برچسب سینمای روشنفکرانه زد و از سوی دیگر نمی شود این فیلم را با سایر فیلم های اکران شده ی حال حاضر مقایسه کرد، امتحان نهایی در اوجِ سادگی اش یک فیلم اخلاق گرا از جامعه ی کنونی ست فیلمی که می خواهد با زبان ساده تصویری از انسانیت نشان بدهد، در موازات آن یک عشق هم وجود دارد اگر چه عشقی که در فیلم می بینیم جزیی از کلِ قصه است، اما امتحان نهایی سعی بر این دارد ابعاد شخصیتی یک معلم را به چالش بکشاند، شاید بگویید فیلمنامه ناقص است یا این که ما گذشته یی را از پوران یا فرهاد نمی دانیم یا چیزهای دیگر، اما در فیلمی که کیارستمی در قصه و فیلمنامه ی آن نقش دارد نمی شود توقع یک فیلمنامه ی استاندارد و خط کشی شده را داشت اگر چه شناخت و ساختار شخصیت در فضای دراماتیک اصول اولیه ی یک فیلمنامه محسوب می شود اما باید این موضوع را در نظر داشت که این فیلم به درستی و به قاعده بر شخصیت هایش تمرکز دارد، در مرحله ی اول در همان سکانس ابتدایی بحران شکل می گیرد، فرهاد به عنوان معلم سعید به مادر او دلبسته با او رابطه ی عاشقانه دارد و حالا فرهاد به عنوان یک معلم که در خانه در حریم سعید نشسته است تا به او ریاضی درس بدهد از عشق خود نسبت به مادرش می گوید، حالا اینکه قبل از این سکانس رابطه ی سعید با فرهاد چگونه بوده اساسا ربطی به کلیت ندارد اگر چه نیمچه گذشته یی در دیالوگ ها ردوبدل می شود اما سعی فیلمساز برای دراماتیزه کردن قصه از وقوع بحران در سکانس اول به بعد تمرکز می کند،
شهاب حسینی در فیلم امتحان نهایی
مهم ترین نکته ی فیلم همین است که کیارستمی و یراقی عشق را در حاشیه ی فیلم قرار داده اند و موضوع اصلی سعید است که چگونه می خواهد با این مسئله کنار بیاید، اساسا این موقعیت بغرنج برای سعید که در سن بلوغ است تبدیل به یک بحران خطرناک می شود که با هم دستی هم کلاسی اش رنگ به ماشین فرهاد می ریزد یا اینکه شیشه های اتاقش را می شکند یا می خواهد برای ادامه زندگی در یک آهنگری کار کند تمرکز یراقی برای دستیابی به ایجاد بحران های سعید به هدف رسیده است اگر چه در مقطع های زمانی در فیلم عشق میان فرهاد و پوران در دیالوگ ایجاد می شود اما همین قدر هم کافی ست که از میزانِ عشق آن ها اطلاع داشته باشیم اما فرهاد و سعید مرکز هسته ای درام اند ، یک معلم دلسوز که می خواهد شاگردش نمره ی قبولی را در امتحان بگیرد و خودش را موظف می داند که برگه ی امتحانی سعید و غلام را به آن ها برساند تا لااقل مشروط نشوند، اما شاید جای سوال باشد خوب همچین آدمی مثل فرهاد فقط معلم سعید و غلام نیست اگر می گوییم این فیلم یک اثر اخلاق گراست پس چرا فرهاد به عنوان یک معلم در حق دیگر شاگردهایش اجحاف می کند؟ برگه های سعید و غلام را به خانه می آورد تا آنها دوباره امتحان بدهند آیا این کار سعید برای عشق به پوران و بدست آوردن دلِ سعید نیست؟
شهاب حسینی و لیلا زارع در فیلم امتحان نهایی
در پاسخ به این سوال، شما را ارجاع می دهم به آن سکانسی که در محل برگزاری امتحان، شاگردی برگه اش را به فرهاد می دهد که از سالن خارج شود اما فرهاد صدایش می کند تا جواب یک سوال را دوباره بنویسد پس مشخص می شود فرهاد به عنوان یک معلم تنها دلسوز سعید نیست، در سکانس دیگر پلیس آگاهی به فرهاد می گوید که او معلم یکی از شاگردانش بوده که حالا دانشجوی دانشگاه شریف است، این ارجاعات کوتاه که در بطن فیلمنامه نهفته شده شخصیت فرهاد را ملموس می کند، معلمی دلسوز و اخلاق گرا که حتی جواب منفی به مادر پیر شاگردش که به قصد نمرۀ قبولی پسرش دست به دامان او می شود نمی دهد، فرهاد قبل از اینکه بخواهد دلِ سعید را بدست بیاورد یک معلم وظیفه شناس است که می خواهد هر طوری شده سعید برگه ی امتحانی اش را دوباره بنویسد. در سکانسی که سعید و غلام به خانه آمدند تا دوباره امتحان بدهند برای چند دقیقه یی پوران و غلام تنهایی می شوند، پوران احساس ترس و تنهایی می کند، همین احساس ترس پوران ارجاع درستی از تنهایی یک زن در اجتماع ست و نیاز او به یک مرد که یراقی به درستی به آن پرداخته.
شهاب حسینی در فیلم امتحان نهایی
اما باز هم در سکانس آخر که مهم ترین بخش امتحان نهایی ست مخاطب فکر می کند قرارست اتفاقِ خاصی بی افتد مثلا اینکه غلام به دلیل خصومتی که با فرهاد دارد بخواهد او را بکشد یا با موتور به او آسیب برساند یا اینکه فرهاد به دلیل بیماری قلبی که دارد قبل از اینکه غلام و سعید به او آسیب برسانند مُرده باشد اما همه ی این ها در حد یک فرضیه باقی می ماند و غلام و سعید با شوخ و شنگی بچه گانه شان کاری می کنند که اساسا دور از تفکر بیننده است، اتفاقا بخش مهم فیلم سکانس پایانی آن است که به مخاطب گوشزد می کند که همیشه نباید از پایان قصه توقعِ خاصی داشت ، امتحان نهایی روایتی از روزمرگی ست که ما برشی از آن را می بینیم اصول و اساس قصه همان چیزی ست که از کیارستمی توقع داریم از سوی دیگر عادل یراقی به عنوان هنرجوی کیارستمی با قصه یی ساده و روان فضای درستی را بوجود آورده، یک قصه ی اخلاق گرای اجتماعی که آدم های آن منفعت طلب نیستند گره خوردنِ این آدم ها بهم یک جامعه را شکل می دهند. فیلم امتحان نهایی دومین ساخته ی عادل یراقی از اوج قصه آغاز می شود و اساسا این فیلم نیازی ندارد که مانند فیلم های دیگر به یک گره گشایی مرسوم برسد همین که بدانیم فیلمنامه ی این فیلم را عباس کیارستمی نوشته متوجه خواهیم شد با چه فیلمی سروکار داریم یراقی هم در کارگردانی به نتیجه ی نهایی اش رسیده از فرم استفاده ی زیادی نکرده تا بتواند قصه اش را در فضای رئال جلو ببرد و اساسا برای عادل یراقی انسانیت و اخلاق گرایی در اولویت بوده و در دلِ آن به عشق پرداخته، به همین جهت گذشته و آینده آدم های قصه در چنین فیلمی برای او مهم نیست بلکه امتحان نهایی قسمتی کوتاه از یک زندگی است، با همین دوفیلمی که یراقی ساخته می شود به این مسئله پی برد که سینما برای او نشان دادن بحران در زندگی ست بحران هایی که کاملا ملموس اند یراقی با بهره گیری هوشمندانه از درام به راحتی می تواند در فضای دراماتیک قصه گویی کند و اساسا نکته ی مهم دو فیلم او سادگی در ساختار در اوجِ استاندارد بودن میزان سن ها و حفظ ریتم است اما از سوی دیگر یراقی می کوشد قبل از هر چیز از طریق احساسات آدم های فیلمش به نتیجه ی نهایی برسد، به همین دلیل مخاطب عام و خاص به راحتی می تواند با فیلم های یراقی ارتباط برقرار کند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.