به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مصطفی کیایی با یک کمدی خوش ساخت به نام ضد گلوله کار خود را آغاز کرد و نوید یک فیلمنامهنویس موفق در سینمای ایران را داد. فیلم بعدیاش خط ویژه نشان داد او به راحتی میتواند معضلات اجتماعی را وارد یک تریلر مهیج کند و جزء معدود فیلمسازان قصهگویی باشد که میتواند در دل شهر قصهاش را تعریف کند. موفقیت خط ویژه که البته از نظر من فیلم مهیج اما متوسط به شمار میرود با یک فاجعه به نام عصر یخبندان همراه بود. عصر یخبندان که نه تنها فیلمنامه ضعیفتری نسبت به سایر فیلمهایش دارد بلکه انتخاب بازیگران بسیار بد و به همان صورت ایفای نقششان به جز فرهاد اصلانی و محسن کیایی همه بد است. با توجه به این تجربه ضعیف او خیلی زود به بهترین شکل بازگشت. بهترین اثر مصطفی کیایی بیشک بارکد است.
بارکد هم فیلمنامه خوبی دارد و هم برای اولین بار توانسته یک تریلر جذاب را با لحن کمدی تلفیق کند. این تلفیق در بیشتر لحظات فیلم موفق از آب درآمده و مشابه فیلمهای تریلر کمدی انگلیسی شده است. این سبک فیلمسازی در انگلستان بسیار محبوب است و یک ماه پیش هم اکشن کمدی جاسوس Spy از انگلستان کاندید جایزه بهترین کمدی سال در گلدن گلوب بود. پیشتر از این گای ریچی و ادگار رایت استادانه این سبک را پیش بردهاند.
بارکد داستان دو دوست به نامهای حامد (با بازی بهرام رادان) و میلاد (با بازی محسن کیایی) است که در سودای رسیدن به پول هر کاری میکنند که پر از لحظات کمیک است. در طول قصهای که حامد تعریف میکند بیش از پنج شش خرده داستان وجود دارد که به صورت معکوس روایت میشوند یعنی اولین داستان متعلق است به اینکه حامد، نازی (با بازی سحر دولتشاهی) را از دست میدهد و سپس همینطور داستان پس و پیش میشوند تا بازگردیم به اولین قصه و به هم رسیدن حامد و میلاد پس از چند سال. نوع روایت و قصهگویی کیایی بسیار خوب است اما مهمترین ضعفی که این فیلمنامه دارد در دل خرده داستانها منطق علی معلولی وجود ندارد و ایرادهای مختلفی از آن میتوان گرفت و بدتر از همه اینکه این همه خرده داستان معلوم نیست چه ربطی میتوانند به قصه اصلی و رسیدن به انتقام حامد داشته باشند.
چنین فیلمنامه پر از جزییات و ظرافت حیف است به این راحتی هدر رفته است. به یاد بیاوریم عروسک قرمز رنگی که در فیلم میلاد برمیدارد، نازی او را مسخره میکند و ما دلیلاش را نمیفهمیم و در خرده داستان دزدی دفترچه خاطرات و داستان ورود آن شخص همجنس باز به خانه میلاد و حامد تازه متوجه آن صحنه میشویم. این نوع روایت و آن عروسک که خود ارجاعی به نوع روایت کردن و یک فرازبان از ارجاع به بریکینگ بد است خود مشخص کننده فیلمنامه قوی کیایی است چه برسد به آن همه داستان گویی که یکی از آن ها در سینمای ایران بسیار کم است. اگر کیایی بیشتر بر روی فیلمنامهاش و خط و ربط این خرده داستانها به داستان اصلی کار میکرد شاید با یک فیلمنامه ماندگار در سینمای ایران طرف بودیم تا تنها بگوییم بسیار جذاب است و با گذر زمان دیگر از آن یادی نکنیم.
حال پس چرا با وجود چنین فیلمنامهای که از استانداردهای سینمای ایران بالاتر است به فیلم سه ستاره دادهام. بزرگترین ضعف مصطفی کیایی در انتخاب بازیگران است. همان طور که در عصر یخبندان، مهتاب کرامتی و سحر دولتشاهی فیلماش را بسیار زمین زدهاند اینجا هم آن اتفاق تکرار شده است. این که او چه اصراری دارد از سحر دولتشاهی در نقش یک دختر کم سن و سال استفاده میکند و اصلا هم به او نمیخورد نمیدانم اینجا هم همان اتفاق مشابه تکرار شده است. سکانسی که پیک موتوری موادها را در عصر یخبندان به دولتشاهی میدهد و او همه را برای رسیدن خوراکشان صدا میزند یکی از خنده دارترین صحنه های جشنواره سال گذشته بود که در یک اکس پارتی این زنان مسن چه میخواهند. این انتخابهای اشتباه یک فیلم را نابود میکند. بهرام رادان نیز دیگر اشتباه فیلم است که بسیار ضعیف تر از محسن کیایی است و در تمام سکانسهایی که محسن کیایی حضور دارد، رادان با وجود اینکه نقش اصلی است محو میشود. کارگردان ابتدا اشتباه انتخاب میکند و در مرحله بعد نمیتواند از آنها بازی درستی بگیرد و همین در بزنگاههای هر خرده داستاناش یک کمدی جذاب را تبدیل به یک لحظه مسخره میکند.