به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
همانطور که بارها گفته شده فیلمسازان فیلم اولی با نگرش قواعد فیلم کوتاه پا به عرصه ی سینمای بلند می گذارند به طوری که ایده را به خوبی انتخاب می کنند و می توانند لحنِ مورد نظر هم بدست بیاورند اما در میانه های فیلم انگار در قصه پردازی کم می آورند و نمی توانند چفت و بست های ملودراماتیک را در روند ساختاری فیلم اجرا کنند به معنای عامیانه اش فیلمنامه لاغر است و ابعاد ساختاری آن اگر چه جذاب به نظر می رسد اما چیدمان موقعیت ها باعث شکل گیری قصه نمی شود، باید این را در نظر داشت که قصه چگونه شروع می شود اوج و فرود هایش بر چه اساسی شکل می گیرد و موضوع اصلی گره گشایی ست که باید بر اساس کلیت فیلم منطقی باشد.
امیر آقایی و اندیشه فولادوند در فیلم سینمایی حریم شخصی
حریم شخصی اولین فیلم سینمایی احمد معظمی بر اساس قصه یی شکل می گیرد که از همان نقطه ی شروع مشخص است که این فیلم با یک حادثه یا بحران مواجه می شود به طور مثال اگر شروعِ فیلم درباره الی را به یاد بیاورید درک خواهید کرد که شروع های شاد و سرخوشانه همیشه پایانی تلخ به همراه دارند؛ حریم شخصی هم با همین روند مشخص آغاز می شود ، چند جوان که تصمیم می گیرند بعد از گردش به یک ویلا بروند اساسا نقطه ی عطف این فیلم با دروغی شکل می گیرد که سحر و بابک به دریا و فرهاد و درسا می گویند و این دروغ همان شروع یک بحرانی ست که تماشاگر را به یاد سینمای فرهادی به خصوص فیلم درباره الی می اندازد و در ادامه شکِ فرهاد به دریا اساس این شباهت محتوایی را محکم تر می کند دروغ و شک دو عنصر شاخص سینمای فرهادی ست ، با اینکه حریم شخصی با یک شکل مستقل ساخته شده اما لایه های محتوایی و اِلمان های شکل گیری رابطه های افراد ناخودآگاه ما را به سمت سینمای تعلیق وار فرهادی می برد اما در حریم شخصی تعلیق به آن معنا وجود ندارد و فیلمساز در بستر یک ملودرام اجتماعی تماشاگرش را همراهمی می کند و اطلاعات را در زمانِ درستش به تماشاگر می دهد معظمی در این فیلم نخواسته وارد تعلیق هایی شود که تماشاگر فیلم را پس بزند یا اینکه منتظر بماند تا فیلمساز به طور قطره چکانی اطلاعات بدهد ، حریم شخصی جدا از یادآوری سبک فیلمسازی فرهادی فیلمی ست که می تواند مخاطب را در نود دقیقه نگه دارد زیرا فیلمنامه بر اساس اتفاق و بحران شکل گرفته و در هر مقطع از فیلم شاهد گره افکنی هایی هستیم که به خط روایی جذابیت بخشیده است و در این فیلم تعلیق جایش را به اتفاقِ در لحظه داده است به طوری که تماشاگر به دلیل ایجاد اتفاق یا بحران که در روند فیلم بوجود می آید مشتاق ادامه ی فیلم می ماند اما این فرآیند وقوع اتفاق تا چه اندازه می تواند متقاعد کننده باشد؟ یعنی میزان مناسبات و رابطه ی آدم ها تا جایی از فیلم تعریف نشده است و اگر بخواهیم نقد به روند فیلمنامه وارد کنیم اتفاقِ زود هنگامی ست که در فیلم حریم شخصی می افتد، فیلم با روندی شاد و سرخوشانه شروع می شود و از سوی دیگر سکانس هایی در موازات این شادی گنجانده شده که باعث ایجاد تمرکز بیشتر در شروع فیلم شده، شخصیت ها روبروی بازپرس نشسته اند و مونولوگ هایی در ارتباط با آن شب و وقوع اتفاق می گویند تماشاگر هوشمند می تواند درک کند که بابک ، سحر ، درسا ، پیمان ، فرهاد ، پیمان و منصوره دارند از کسی می گویند که انگار دیگر در آن جمع حضور ندارد و حالا آنها بعد از آن شب دارند شرح اتفاق مرگ دریا را می دهند ، این آغاز در موازات رفت و برگشت هایی که در مقطع های مختلف شاهد آن هستیم باعثِ تعلیق زمانی می شود، یعنی اگر توضیحات شخصیت ها را هم از ابتدا و اواسط فیلم حذف کنیم هیچ اتفاقی برای کلیت آن نمی افتد و چه بهتر می بود تمامی توضیحات شخصیت ها را هر چند فشرده در آخر فیلم می دیدیم و می شنیدیم ، چرا که این مونولوگ ها به تماشاگر پیش فرض می دهد و این پیش فرض باعث لو رفتن مسیر فیلم می شود، به همین دلیل قصه عجله دارد تا فیلم سرعت داشته باشد این ریتم تند باعث خلا در شکل گیری لایه های ساختاری شده است، به همین دلیل فرهاد خیلی زود عکس های دریا و مانی را پیدا می کند و از آن مقطع اتفاق به فیلم اضافه می شود که آن سرخوشانه بودن اول فیلم از بین می رود از سوی دیگر با شکی که فرهاد به دریا می کند اتفاق های دیگر هم در فیلم می افتد مثل رابطه ی درسا و بردیا که در وهله ی نخست حضور بردیا در فیلم بی ثمر به نظر می رسد اما زمانی که درسا با بردیا دیالوگ ایجاد می کند تماشاگر تا حدودی می تواند بردیا را بشناسد اما به هیچ وجه نمی تواند پایان فیلم را و نقش بردیا در آن تصادف را پیش بینی کند، و در ادامه شک هایی که سحر به بابک دارد ضلع دیگر این بی اعتمادی ها را شکل می دهد. بله، پایه و اساس فیلم حریم شخصی بر بی اعتمادی و گمان های بی منطق شکل گرفته که فیلمساز در همان تیتراژ نخست سوره یی را با معنی گمان بردن های بی اساس که باعث گناه می شود اشاره کرده، قصه هم با همین شکل و چارچوب مسیرش را ادامه می دهد گمان بی منطق فرهاد نسبت به دریا، ارتباط بردیا با درسا و شک سحر به بابک باعث ایجاد بی اعتمادی هایی می شود که در آخر یک اتفاق جبران ناپذیر به عمل می آورد.حریم شخصی با یک شتابزدگی به جلو حرکت می کند به طور مثال فیلمساز می توانست نوع نسبت رابطه ها را منسجم تر به تماشاگر معرفی کند، وضعیت رابطه ها و میزان آن ها خیلی دیر شکل می گیرد در همان سکانس اول در ماشین، فرهاد یک آهنگ به همسرش تقدیم می کند اما اساسا مشخص نیست که دریا همسر فرهاد ست یا اینکه بابک، شوهر سحر است ؛ درسا هم به دلیل حضور بردیا در فیلم گذاشته شده. تا قبل از معرفی شخصیت ها تماشاگر فکر می کند این پنج نفر چند دوست مجرد هستند از سوی دیگر باعث و بانی این اتفاقات مانی برادر سحر است که قبل از فرهاد قرار بوده با دریا ازدواج کند ، سوالی پیش می آید آیا تا قبل از این فرهاد خبر نداشته که قرار بوده دریا با مانی ازدواج کند؟ آیا آن چندتا عکس باعث می شود که فرهاد غیرتی شود؟ از نظر شباهت لوکیشنی هم احمد معظمی تحت تاثیر فیلم درباره الی بوده چند جوان برای خوش گذراندن به مکانی می روند که همه چیز شاد و سرخوشانه است حتی بابک را سوپزایز می کنند و برای او تولد می گیرند اما زمانی که هسته ی مرکزی یک فیلم بر اساس یک موقعیت پیش بینی نشده می خواهد شکل بگیرد باید ابعاد آن اتفاق بیش از حد جدی به نظر برسد و نباید اتفاق های دم دستی را در فیلم گنجاند، سحر یک پیام صوتی را به اشتباه در گروه تلگرامی می گذارد و حالا نمی داند چه گونه آن را پاک کند تا فرهاد نخواند، اما کسی که پیام می گذارد می تواند آن پیام را به راحتی پاک کند طوری که کسی آن را نخواند ولی فیلمساز از این موقعیت دم دستی استفاده ی دیگری می کند فرهاد به همراه دریا برای خرید کله پاچه به بیرون از ویلا می روند و چقدر خوب است که ما جزئیاتی از رد و بدل شدن دیالوگ های فرهاد و دریا در ماشین چیزی نمی بینیم و در سکانس های بعد در مقطع های مختلف آن سکانس های دونفره را می بینیم دیالوگ هایی که میان فرهاد و دریا رد وبدل می شود و تصادفی که اتفاق می افتد می توانست به شکل غیرمنتظره یی نشان داده شود؛ اما کشش این اتفاق که منجر به مرگ دریا می شود به شدت کم است فیلمساز می توانست با تمرکز بیشتر این اتفاق را در شکل دیگری به تماشاگر نشان بدهد اساسا بازگشت فرهاد و دریا به ویلا منطقی به نظر نمی رسد چرا که این برگشت فقط برای نشان دادن دو نکته تدارک دیده شده است یک: گفتگوی سحر با بابک درباره ی ارتباط دریا با مانی دوم: خبر بارداری که دریا به درسا می دهد. این دو نکته را می شد قبل از این سکانس به فیلم اضافه کرد، بهتر می بود دریا در همان تصادف به مرگ می رسید تا عمق این بحران برای تماشاگر بیشتر می شد و اساسا در همچین شکلی پاسخ هایی که دیگر شخصیت ها به بازپرس می دهند ملموس تر جلوه می کرد اگر این گونه فیلم به پایان می رسید و در همان سکانس پایانی متوجه می شدیم راننده یی که دریا را زیر گرفته بردیا بوده نسبت به شرایط کنونی پایان منطقی تری را شاهد بودیم ، اطلاعاتی که تماشاگر از مقطع های مختلف فیلم بدست می آورد باعث چالش و به فکر فرو رفتن یا تعلیق پلانی نمی شود به طوری که انگار فیلمساز عجله دارد تا فیلمش را ببندد سکانس آخر را به یاد بیاورید درسا به سحر می گوید که بردیا با دریا تصادف کرده سحر هم با عجله می رود این موضوع را به بابک می گوید این چیدمان کمی آسان و دم دستی به نظر می رسد مسلما اگر فیلمساز تجربه اولش نبود می توانست این فیلم را طوری به پایان برساند که کمبود مصالح درام در چند سکانس پایانی احساس نشود.
میلاد کی مرام و رعنا آزادیور در فیلم سینمایی حریم شخصی
حریم شخصی نکته مهمی در انتخاب بازیگر دارد، در همین یک یا دوماه اخیر دو فیلم در سینما اکران شد ملی و راه های نرفته اش و خانه دختر، بازی میلاد کیمرام در بیشتر سکانس ها البته بعد از پیدا کردن عکس ها به آخر یادآور نقش سیامک فیلم ملی و راه های نرفته اش بود و از سوی دیگر رعنا آزادی ور در سکانس داخل ماشین با فرهاد یاد آور نقش سمیرای فیلم خانه دختر بود اگر چه انتخاب این دوبازیگر آسیبی به فیلم نرسانده است اما اگر این فیلم با فاصله ی بیشتری اکران این می شد این شباهت رفتاری به نظر نمی آمد.
به نظر می رسد اگر فیلمنامه نویس در ایجاد موقعیت مرگ دریا تمرکز بیشتری انجام می داد و این اتفاق به صورت واقعی تر رخ می داد فیلم می توانست تماشاگر را منقلب کند اما در شرایط فعلی مرگ دریا در تختخواب و خوش رویی فرهاد نسبت به دریا با در نظر گرفتنِ باردار بودنش اساسا نمی تواند احساسات تماشاگر را جریحه دار کند به همین دلیل بازگشت دریا و بابک به ویلا نمی تواند متقاعد کننده باشد چرا که معظمی تاکید بی موردی در مرگ نابهنگام دریا دارد. حریم شخصی برای تجربه ی اول احمد معظمی فیلمی ست که از نظر تجاری و قواعد فیلمسازی تا حدودی استانداردهای لازم را دارد اما می توانست در پرداخت فیلمنامه و ریتم تمرکز بیشتر لحاظ کند تا فیلم به هدف نهایی اش نزدیک تر شود.
با تمام چیزی هایی که گفته شد و این که رگه هایی از سینمای فرهادی در این فیلم دیده می شود، اما حریم شخصی با توجه به محتوا و داشتن پتانسیل مضمونی می تواند تماشاگران زیادی را به خودش اختصاص بدهد زیرا این فیلم به لحاظ قصه به خوبی می تواند برای تماشاگرش فیلمی سرگرم کننده و تا حدودی تاثیربرانگیز باشد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.