مسعود قدیمی : "يك مرد فيل نماي فانتزي ، يك پزشك بي كار ،چند كارگر ديوانه ، چند اشراف زاده ي مضحك يك كارگردان اسم و رسم دارد و ديگر هيچ..."
"مرد فیل...
16 آذر 1395
"يك مرد فيل نماي فانتزي ، يك پزشك بي كار ،چند كارگر ديوانه ، چند اشراف زاده ي مضحك يك كارگردان اسم و رسم دارد و ديگر هيچ..."
"مرد فیل نما" یک فیلم با یک ایده ی نو و قابل کارکرد است اما فقط در همین حد ش در فیلم نمایان می گردد .یعنی فقط در معرفی ایده که حدود بیست دقیقه از فیلم را شامل می شود مابقی فیلم که حدود یک ساعت و نیم است غیر قابل تحمل و کاملا عقیم و ایستا ست که دلیلش را هم می گویم ..فیلم با چند شات اسلو موشن از فیل ها که من را به یاد مستند حیات وحش می اندازد و یک زن در حال جیغ زدن است ُشروع می شود این معرفی به هیچ وجه به درد یک فیلم با چنین منطق روایی افراط انگیزی که می گویم چرا ُنمی خورد یا اگر با ارفاق آن را بپذیریم حتما باید دیوید لینچ چند سکانس از نوزادی و کودکی از پدر و زندگی مرد فیل نما نشان می داد که متاسفانه نداد.. مادر او هم که فقط در حد یک عکس ماند که این یکی از دلایل عقیم بودن فیلم است.فیلم جلو می رود سکانس سیرک و پزشکی که در انجا به دنبال رویت مرد فیلم نماست. اطالاعاتی که در این موقعیت داده می شود کاملا مناسب است یعنی مخاطب متوجه می شود که در اینجا با یک انسان ناقص الخلقه روبرو است از اینجا معرفی مرد فیل نما شروع می گردد. پزشک با بازی فوق العاده ی هاپکینز به دیدن مرد فیل نما می رود اما یک خلاء :آن مرد که مدعی ست صاحب مرد فیل نماست و از طریق او پول خوبی به ست می آورد و حتی یک جا به پزشک می گوید که صاحب سیرک است. او مرد فیل نما را همانند یک حیوان کتک می زند.حرفهایش با موقعیت کاملا متناقض است مثلا صاحب سیرک است ولی با این موجود زشت و بدترکیب در یک اتاق زندگی می کند. او را کتک می زند اما بعد از رفتن مرد فیل نما این مرد برژوا یکباره مهربان می شود و به دنبال این شبه انسان می رود..
معرفی مشخصات مرد فیل نما در یک رب اول داستان لو می رود به همین دلیل در حد یک ایده می ماند یعنی لینچ هر چه را که درباره ی مرد فیل نما بود در دو سکانس کوتاه ارائه می دهد و او می ماند یک ساعت و نیم تکرار این معرفی که دیگر غیر قابل تحمل است و...دو شخصیت در بیست دقیقه ی اول فیلم استادانه معرفی می شوند هاپکینز به عنوان یک پزشک حاذق و استاد دانشگاه با یای بی نظیر و ریز بین هاپکینز و از آن طرف مرد فیل نما یک موجود عجیب ناقص الخلقه مادرزاد که دوربین به خوبی نماهایش را کوتاه و ناواضح میگیرد و /ان سکانس فوقالعاده که هاپکینز بر سر تدریس راجع به این موجود توضیح می دهد ای کاش تا آخر ادامه داشت .. اما تقش می افتد و شیرازه ی فیلم از هم می پاشد یعنی درست در جایی که مخاطب مرد فیل نما را شناخته و از نیت پزشک هم آگاه شده منتظر داستان است که هیچ وقت ارائه داده نمی شود..یعنی با آن سکانس که آن مرد صاحب سیرک در حال کتک زدن است یک فید می خورد به پسر که بیرون می دود یک فید میخورد به هاپکینز که به سیرک می رود (که معلوم نیست پسر از کجا او را پیدا کرد) و یک فید دیگر که مرد فیل نما را به بیمارستان می برد. از اینجا به بعد فیلم محدود می شود در یک اتاق که در آن مرد فیل نماست یک راهروی بیمارستان یک سری آدم های خر پول که بی خودی به دیدن این مرد وحشتناک می روندُ بیخودی به او محبت می ورزند و بی خودی به او می گویند تو اصلا شبیه فیل نیستی و از آن طرف یک پزشک با شهرت هاپکینز(اسمش در فیلم از یادم رفت) انگار که کار و زندگی ندارد و صبح تا شب یا در اتاق مرد فیل نماست یا در راهروی بیمارستان ول است یا در دفتر رئیس بیمارستان و حالا اینها همه هیچ فاجعه ی فیلم آن مرد مستخدم است که معلوم نیست در این بیمارستان سلطنتی آن هم در نگهبانی اتاقی که اشرافزادگان و رئیس بیمارستان به ملاقات مرد فیل نما می روند چه می کند؟و چه بیمارستان بی در و پیکری که این مرد دیوانه هر وقت که به خواهد می توان وارد آن شود و تازه سیگار هم بکشد و تازه تر دوستان عیاش خود را هم بیاورد و باز هم تازه تر به اتاق مرد فیل نما برود و او را اذیت کند و بدتر از آن اینکه ویکتوریا والامقام سیاسی انگلستان نامه می دهد به رئیس این بیمارستان عظیم و سلطتنی که از مرد فیل نما مراقب و نگهداری کنند اما فردا دوباره مرد دیوانه با چه وضع غیر قابل تحمل و رقت باری با آن دوستان خود مرد فیل نما را آزار می دهند و واقعا در این بیمارستان هیچ کس نیست؟ یک نکته قابل تامل در فیلم نگاه جانب دارانه ی دیوید لینچ به سرمایه داری ست اگر توچه کنید تمام تیپ های مثبت فیلم(که اگر به دیدن مرد فیلم نما بروند مثبت اند وگرنه منفی اند) سرمایه دار و اشراف زاده اند که بی خودی به ملاقات مرد فیل نما می آیند و از سر دلسوزی به او محبت می کنند تا مثلا فردا اسمشان به عنوان یک نیکوکار در روزنامه ها چاپ شود تازه او را می بوسند..از آن طرف تمام تیپ های منفی فیلم که همه به طرز مشمئز کننده ای این ناقص الخلقه را آزار می دهند همه کارگرند و مردم عادی و چه مضحک است این نگاه خصمانه..در اول فیلم گفته می شود که مرد فیل نما از معاشرت با دیگران ناتوان است و موجب عذابش می ود ولی در ادامه کاملا معکوس می شود حالا دیگر مرد فیل نما با اشرافزادگان و سیاست مداران می پرد تازه اگر مردم عادی وحشی و بی عاطفه نباشند و به دیدن مرد فیل نما بیایند مرد فیل نما آنها را تحویل نمی گیرد چون او دوست دارد با سرمایه داران کنار شومینه چای بنوشد ...
"مرد فیل نما" فیلم بسیار ضعیفی ست در فرم هم موفق نبوده چون آنقدر نمای بسته ار این مرد وحشتناک میگیرد که موجب انزجار است و از طرفی هم تعلیق را به وجود نمی آورد تنها نکته ی مثبت فیلم بازی هاپکینز است و ارائه دادن شمایل یک استاد و پزشک با تمام جزئیات ریز و درشت .
نکته ی قابل بحث دیگر علاقه ی لینچ به اینکه داستانش را فلسفی - تعلیقی کند یعنی انجیل خواندنها ماکت کلیسا درست کردن و شکسته شدن این ماکت توسط قشر کارگر و سکانس پایانی که من را یاد کارتون "شرک" انداخت همه و همه برای چسباندن جنبه ی فلسفی و دینی به فیلم است که باید بگویم یک توهم "تعلیق" بوده تا خود تعلیق. اگر بگوید فیلم فلسفی و دینی ست من هم می گویم شوخی خوبی بود و کلی هم می خندم و ارجاعتان می دهم به یک فیلم از هیچکاک تا بدانید تعلیق فلسفی یعنی چه."پرندگان" و در سینمای خودمان فیلم"خانه ای روی آب" فرمان آرا.
در آخر "مرد فیل نما"نسبت به "گاو" دست دوم که هیچ دست سوم هم نیست.. موقیعیتش ساخته و پرداخته نمی شود و منتقل نمی بابد اصلا موقعیتش مانند "گاو" جان ندارد ..شخصیت هایش تمام عقیم اند به جز هاپکینز در بیست دقیقه ی اول..مرد فیل نما یش فانتزیست گاها عروسک زشتی می شود. از انسان بودن فقط ادای معاشرت با کله گنده ها و سرمایه داران را بلد است . من که دلم برایش نسوخت..
این فیلم به زندگی تلخ جوزف مریک پرداخته و زندگی سخت این مرد انگلیسی را به تصویر می کشد. جوزف مریک در انگلستان بدنیا آمد چند سال اول زندگی او مثل دیگر بچه ها سپری شد اما پس از این دوره کوتاه بود که بیماری عجیبی به جانش افتاد، پوستش ضخیم تر و ناصاف شد و برآمدگی هایی بر روی بدنش ایجاد شد، در این زمان خانواده و اطرافیان او را ترد کردند و جوزف به مرد فیل نما معروف شد.