: زک اسنایدر کارگردان، بارها و بارها به تماشاگران و علاقه مندان قول داد فیلمی وفادار به کتاب خواهد ساخت ولی موفق نشدنش را می توان در ذات و ماهیت فیلم...
15 آذر 1395
زک اسنایدر کارگردان، بارها و بارها به تماشاگران و علاقه مندان قول داد فیلمی وفادار به کتاب خواهد ساخت ولی موفق نشدنش را می توان در ذات و ماهیت فیلم نشدنی این رمان مصور یافت. این همان عاملی است که رمان « نگهبانان» را این قدر ویژه کرد و جایگاه تنها رمان گرافیکی در میان « صد رمان برتر انگلیسی زبان مجله تایم» را برایش به ارمغان آورد. رمان « نگهبانان » به قدری پیچیده و حجیم است که یک فیلم به سختی می تواند به بافت و ساختار وزین آن دست یابد. مور و هنرمند همتایش دیو گیبنز ( که طراح و نقاش تصاویر کتاب است) لایه های متعددی به داستان افزوده اند؛ از جمله این که در پایان هریک از دوازده فصل کتاب ، گزارش های روانشناسانه ای ضمیمه شده است. رمان « نگهبانان» را می توان کمیک در کمیک تعریف کرد چون« حکایات بلک فریتر» نیز در بطن آن قرار گرفته که قرار است انیمیشنی براساس آن ساخته شود. قبل از هرچیز باید به این موضوع اشاره کرد که اسنایدر قادر به خلق لحن و حال و هوای قانع کننده ای برای رویدادهای فیلمش نبوده است؛ در حالی که در کتاب همه چیز تا حد امکان واقع گرایانه است. متاسفانه فضای استیلیزه فیلم، تصنعی و به شکلی ناشایسته کاریکاتورگونه به نظر می رسد. اولین تاثیر این نقطه ضعف براین نکته کلیدی است که ابر قهرمان های داستان دارای محدودیت ها و ضعف های انسانی شدید هستند. زک اسنایدر که فقط دو فیلم « سپیده دم مردگان » و « سیصد» در کارنامه اش دیده می شود، کلاً تجربه کافی برای هدایت این پروژه را نداشته و این خام دستی به تمام عناصر فیلمش ضربه زده است؛ البته به جز بازی درخشان و تماشایی جکی ارلی هیلی در نقش رورشاک. با این حال به سختی می توان کسی را مسئول ناموفق بودن این فیلم دانست چون در درجه اول اصلاً چنین رمانی نباید به فیلم برگردانده می شد. پس اسنایدر فرصتی را هدر نداده است. در ضمن همه می دانیم وقتی پای میلیون ها دلار پول طرفداران یک اثر در میان باشد، کمپانی های هالیوودی نمی توانند از آن چشم پوشی کنند.
اشنایی با فضای فیلم
داستان فیلم در فضای جنگ سرد و اشغال دولت افغانستان توسط شوروی سابق و انتخاب نیکسون برای سومین بار در ایالت متحده شکل میگیرد فضایی که دو ابر قدرت شرق و غرب با استفاده از کلاهک های اتمی هر کدام برای جهان تهدیدی محسوب میشوند اگر هر کدام اقدام به اغاز جنگ کنند دنیا به پایان خواهد رسید .در این میان عده ای ابرقهرمان به ویژه رورشاک متوجه میشوند باید دست از دوران بازنشستگی خود برداشته و قدمی برای جلوگیری از نابودی زمین توسط دو ابرقدرت شرق و غرب بردارند.
ادوارد بلیک / کمدین
جفری دن مورگان در نقش کمدین یکی از نفرات باقی مانده از گروه قدیمی مینیت من است که در جنگ ویتنام حضور داشته است و به عنوان مامور مخصوص با نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا همکاری های زیادی انجام داده است با سالی ژوپیتر رابطه ی نامشروع داشته که حاصل ان به دنیا امدن لوری ژوپیتر است . معتقد به اصلاح ناپذیری انسان است و انسانها را به چشم موجودات وحشی میبیند او در واقع در فیلم نماینده طرز تفکر امریکایی رئال است .
رویای امریکایی در واقع باور ملی در ایالت متحده است که ازادی را زمینهساز ترکیبی از کامیابی و موفقیت میداند. بنا بر تعریف جیمز تراسلو ادامز از رؤیای آمریکایی «زندگی هر شخص باید با فرصتهایی که به او بنا بر قابلیتها و یا موفقیتهایش و فارغ از طبقه ی اجتماعی یا شرایط زاده شدنش داده میشود بهتر، غنیتر و کاملتر شود». ریشههای رؤیای آمریکایی را باید در اعلامیه استقلال ایالت متحده جست آنجا که قویاً اظهار میدارد «همهٔ انسانها برابر آفریده شدهاند» و اینکه «آفریدگارشان حقوق سلبناشدنی معینی به آنها اعطا کردهاست، که حق زندگی، آزادی، و جستجوی خوشبختی از جملهٔ آنهاست.» برای بسیاری از مهاجرین به آمریکا، مجسمه ی ازادی اولین چیزی از آن کشور بود که پدیدار میگشت و نویدبخش فرصتهای جدید در زندگیشان بود. مجسمهٔ آزادی نماد رؤیای آمریکایی به حساب میآید. انجایی که کمدین به دنیل میگوید ما تنها حامیان اجتماع از خودشان هستیم یعنی این رویای برابری و یکسان بودن و ازادی بیان در حد همان رویاست و فقط تنها تصوری شیرین دارد به قول ویل دورانت در کتاب تاریخ فلسفه انجایی که به ساختار اتوپیا و جامعه ای بدون فساد اشاره میکند میگوید : راجع به حکومت باید گفت هیچ چیز مسخره تر از ان دموکراسی که عوام بر ان مسلط باشند و تابع هوا و هوس اشخاص است نیست . حتی این امر افلاطون را به این فکر وا داشت که دموکراسی باید از بین برود و حکومت خردمندترین و بهترین مردمان جایگزین ان بشود روش او در برابر دموکراسی نظیر روش کاتو درباره قرطاجه بود . مسئله پیدا کردن اعقل و اصلح اشخاص و اماده ساختن انها برای امر حکومت در تمام طول زندگی وی را به خود مشغول داشت . ولی خود دموکراسی به جهت افراط در اصول دموکراسی از میان میرود . مبنای اساسی دموکراسی عبارت از این است که مردم همه در احراز مناصب دولتی و اداره سیاست مملکت مساوی باشند . در نظر اول این امر نظام و تشکیلاتی بسیار عالیست . ولی عاقبت ان شوم و وخیم است زیرا مردم برای انتخاب بهترین حکمرانان و عقلانی ترین احزاب اطلاعات کافی ندارند و به نقل از پروتاگوراس : مردم فهم و شعور کافی ندارند و فقط انچه را که حکام برای خوشایند انها میگویند تکرار میکنند . مردم از تملق و مداهنه خوششان می اید و چنان حریص عسل هستند که بالاخره متملقی پست و بی اعتنا به امور که خود را حامی ملت میخواند قدرت عالیه را به دست میگیرد . وقتی مردم در فیلم به خیابان ها ریخته اند و میگویند ما خود میتوانیم برای خود تصمیم بگیریم و به شما گروه ابرقهرمانان نیازی نداریم کمدین مردم را میزند و با اسلحه به جانشان می افتد چرا که باید از مردم در برابر خودشان محافظت کرد حال اینجا این پرسش در فیلم مطرح میشود که ایا حکومت کمونیستی شوروی بهتر است یا حکومت لیبرال امریکا که البته پاسخ به این سوال تنها غرق شدن بیشتر در مدرنیته را خواهد داشت . پس این حکومت افراد اصلح و برتر کجاست ؟ ایا اصلا چنین حکومتی وجود دارد ؟ اگر وجود دارد چرا میان مردم به رسمیت شناخته نشده ؟در صورت وجود چنینی حکومتی چه چیزی صلاحیت انها را تائید میکند ؟ قدرت ؟ ثروت ؟ دانش ؟
ادگار ویلیام جاکوبی/مولوخ
مت فریور برای این کارکتر ایفای نقش میکند همچنین وی به مولوخ عرفانی مشهور است . از دشمنان اصلی مولوخ در رمان مراقبین کمدین و دکتر منهتن و جغد شب اول میباشند در فیلم نقش مکمل داستان را دارد و در خانه ای که تمامی سطوح دیوار و کف و سقف ان منقش به صفحه ی شطرنجیست زندگی میکند و برای شرکت پیرامد و ادریان ویدت کار میکند و مسول سرطانی کردن تمام کسانی ایست که با دکتر منهتن ارتباط دارند تا او را کاملا از بخش انسانی خود جدا کنند.
در ریشه شناسی نام او ما به کلمه ی ملک یا پادشاه در زبان عبری میرسیم و در اساطیر نام یکی از خدایان عمونیان است او در شام شمال افریقا کنعان و فنیقیه مورد پرستش بوده است . به عنوان خدای فنیقی ها و کنعانیها، پرستش مولوخ همراه با نوع خاصی از قربانی کردن کودکان توسط والدین آنها بود. داستان مولوخ در کتاب لاویان به عنوان نوعی از بت پرستی ذکر شده است (لاویان ۱۸:۲۱ “و تو نباید اجازه دهی هیچیک از فرزندانت از درون آتش مولوخ عبور کنند.”). در عهد عتیق جهنا ( که واژه جهنم نیز از آن گرفته شده است) منطقه ای در خارج اورشلیم بود که کودکان برای بعل و سایر خدایان کنعانی نظیر مولوخ توسط آتش قربانی میشدند. از این رو خدا در عهد عتیق این منطقه را به عنوان سمبلی از پلیدی و آتش جهنم مثال میزند. خداوند در تورات اشارات زیادی به مولوخ دارد و همواره یهود را از پرستش و قربانی کردن برای او منع کرده است . شاید رفتار شناسی مولوخ و طلب خون کودکان بی گناه برای حفظ زندگی برای دیگر انسان ها خود مدلی برای نوشتن داستان فیلمنامه باشد . زمانی که کودکان در اتش مولوخ میسوختند عده ای در اطراف بت او شروع به زدت طبل میکردند تا صدای ناله کودکان قلب پدران و مادران رو نلرزاند و استفاده از رسانه های جهانی در انتهای فیلم برای پوشاندن مرگ ۱۵ میلیون نفر انسان بیگناه میتواند همان طبل زدن برای وجدان جهانی باشد که این فاجعه ی بزرگ قلب انها را به درد نیاورد و به نعمتی که کمپانی پیرامد به انها میدهد قانع باشند نعمتی به اسم صلح !!!کمپانی بزرگی که مولوخ یکی از بازوان اصلی ان است هر چند در این راه خود اون یز قربانی میشود .
جان استرمن / دکتر منهتن
دکتر منهتن مهم ترین نقش فیلم را به عهده دارد وی پدری ساعت ساز داشت و خود او نیز به وسیله ی پدر در دوران کودکی ساعت سازی میکرد در طی حادثه ای در دستگاه شکافت هسته ای کشته میشود و به طور اعجاز انگیزی بر میگردد نام دکتر منهتن از پروژه ای با همین اسم گرفته شده است که از اولین پروژه ها برای دستیابی به فناوری شکافت هسته ای برای تولید بمب اتم است این پروژه برای امریکا سه میلیار دلار هزینه در بر داشته است جان استرمن نیز به عنوان یک فیزیک دان در این پروژه شرکت داشت. طرح اولیه تشکیل یک تیم تحقیقاتی به منظور ساخت سلاح هسته ای در سال ۱۹۳۹، زمانی که انیشتین نامه ای به فرانکلین روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – نوشت، تایید شد . بعدها درادامه این پروژه اولین بمب اتم در ششم جولای سال ۱۹۴۵، در آزمایشگاه لوس الاموس منفجر شد دکتر انریکو فرمی مسئول این آزمایشگاه که شاهد انفجار این بمب بوده، اظهار داشته:
“همه ما می دانستیم که ساخت چنین بمبی می تواند دنیا را دگرگون کند، برخی از افراد می خندیدند و برخی می گریستند، ما – تیم تحقیقاتی – به نوعی خود را ویرانگران جهان شمرده و سرزنش می کردیم.”
یک ماه پس از این آزمایش، شهرهای هیروشیما و ناکازاکی در کشور ژاپن، هدف دو بمب اتمی قرار گرفتند. به دنبال آن آمریکایی ها دلایل بسیاری برای این کار اعلام کردند که یکی از آنها پایان دادن سریع جنگ و به تبع آن، حفظ جان هزاران عضو ارتش آمریکا بود. این اقدام ستیزگرانه موجب مرگ صد هزار نفر در آن زمان شد و بروز عواقب ناشی از تشعشعات هسته ای برای نسل های آینده بود . بلافاصله پس از موفقیت پروژه منهتن، روسیه نیز به گسترش سلاح های اتمی در کشورش پرداخت؛ ساخت این سلاح جدید که می تواند کل جهان را منهدم کند، آغاز رقابت سلاح های اتمی و جنگ سرد بود . شاید همین پروژه ی هسته ای منهتن دلیل خوبی برای ارتباط جان با لوری ژوپیتر باشد . در نگاه اول ژوپیتر یکی از خدایان رومیان است که هم ردیف با زئوس خدای یونانی قرار میگیرد و نام سیاره مشتری نیز در زبان انگلیسی ژوپیتر است اما به نظر نمیرسد لوری ایفا کننده نقش ژوپیتر و یا نماینده ی گونه ای از حیات از سیاره مشتری باشد با بازبینی مجدد صحنه های مربوط به سالی ژوپیتر و دخترش تنها به دو صحنه ی نمادین بر میخوریم که یکی نقش سالی بر روی بمب افکنیست که هیروشیما را نابود کرد و دیگری زمانی که دنیل در خواب لوری را میبیند و بمبی اتمی در نمایی دورتر منفجر میشود . موشک میانبرد بالستیک پی جی ام ۱۹ ژوپیتر موشکی مجهز به کلاهک هسته ای که بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۳ در اختیار نیروی زمینی و دریایی امریکا بوده است در اکتبر ۱۹۵۷، شوروی ماهوارهٔ اسپوتنیک ۱ را به فضا فرستاد . این ماهواره باعث شد تا آمریکا به فعالیتهای فضایی خود برای مقابله با تهدبدهای شوروی سرعت ببخشد. در حالی که ژوپیتر به سرعت در حال آماده شدن بود، آمریکا نیاز به پایگاهی در فاصلهٔ ۱۵۰۰ مایلی شوروی داشت. بنابراین با ایجاد پایگاه های موشکی در ترکیه و ایتالیا شوروی را زیر چتر موشکی خود قرارد داد بود.با علم بر اینکه ژوپیتر یک موشک با برد بالاست و پروژه ی منهتن یک پروژه ی هسته ای برای ساخت بمب اتم است رابطه ی عاشقانه ی بین دکتر منهتن و لوری ژوپیتر نیز معنادار تر خواهد بود.
هر چند که بدن ابی رنگ و خداگونه دکتر منهتن ما را به یاد کریشنا یکی از تجلی های ویشنو در ایین هندو می اندازد .
کریشنا ظهور ویشنو در پنج هزار سال پیش در جنگی بزرگ به نام کوروکشترا بودهاست .کریشناست که اغلب به صورت نوزادی همراه با فلوت تصویر میشود . سخنان وی در کتابی با عنوان باداگاویتا که یکی از کتب مقدس هندوست جمع اوری شده است کریشنا در ایین هندو به عنوان منجی نیز شناخته میشود چرا که زمانی که انسان به او نیاز داشته باشد خواهد امد یکی از مهمترین ارکان ائین هندو تناسخ و وازایش است و به همین دلیل است که کریشنا هرگز نمیمیرد چرا که باز در بدنی دیگر حلول خواهد کرد . کریشنا بر زمین آمد تا دیوانی را که به عنوان خدایان شریر ظهور کردهاند، بکشد. وی به هنگام کودکی، یک خدای پنهان بود که معجزاتش از دید انسانهایی که او را فانی تصور میکردند، پوشیده میماند، یا فراموش میشد یا درک و دریافت نمیگشت. زندگی وی، از لحظه تولدش، مخاطرهآمیز بود زیرا، کامسا، شاه شریر آگاه بود که سرانجام، قتلش به دست کریشنا انجام میگیرد. کامسا کوشید که نوزاد تازه متولد را بکشد، اما نوزاد را از قصر بیرون بردند و با فرزند گاوچرانی عوض کردند، و گاوچران این کودک را در روستا، بهسان فرزند خود پرورد. هر چند با این توصیفات شباهت بسیار زیادی به داستان حضرت عیسی(علیه السلام) پیدا میکند جعل مسیحیت و تناسخ ان به صورت ایین هندو در امریکا و حکایت قدیمی پدر و پسر و روح القدوس در قالبی جدید ! زیرا در قرن ششم پیش از میلاد مسیح، اصلاحاتى در آیین برهمنها پدید آمد و در نتیجه آیینى به نام «هندو» به وجود آمد. در این آئین خداى ازلى و ابدى در سه مظهر و سه خدا تجلى نمود، به نامهاى.
و هم اکنون ثالوث مقدس (هندوها) به صورت سه جمجمه ى بهم چسبیده در نمایشگاه هند موجود است، آنان در کتب مذهبى این سه اصل را چنین توضیح مى دهند. «بر همن» پدید آورنده و آغاز گر پیدایش است و همیشه آفریدگار لاهوتى است و آنرا پدر مى گویند. «ویشتو» نگهدارنده ایست که آنرا پسر خدا مى دانند که از سوى خداى پدر آمده است. «سیفا» پدید آورنده و نابود کننده و برگرداننده جهان است.
جالب اینجاست که کریشنا نیز همچون مسیح روزی خواهد امد حال اینکه یک خدای هندی در امریکا چه میکند شاید مربوط به فعالیت های انجمن بین المللی کریشنا اگاهی باشد که در سال ۱۹۶۵ در نیویورک رسما فعالیت های خود را شروع کرد و یکی از سریعترین جنبش های در حال شکل گیری در امریکا بوده است . دکتر منهتن در فیلم به عنوان یک ابر انسان سپس در وهله ی بالاتر به عنوان خدا شناخته میشود
صحنه ی سجده ی مردم ویتنام و گفتار یکی از بهترین دوستان جان استرمن صحه بر خدا بودن دکتر منهتن میگذارد اما بررسی دیالوگ های دکتر منهتن در فیلم به ما بیشتر کمک میکند تا با این خدای ساعت ساز امریکایی اشنا شویم.
او خسته شده و زمین را ترک میکند اینجاست که با رفتن خدا نظم به هم میریزد همانطور که افلاطون در کتاب جمهور اشاره میکند : برای تامین مقتضیات اخلاقی جامعه از تضمین یک قدرت فوق طبیعت برخوردار باشیم باید مذهب داشته باشیم . افلاطون معتقد است که ملتی نمیتواند قوی گردد مگر انکه به خدا معتقد باشد . با رفتن دکتر منهتن به عنوان خدا نظم زمین به هم ریخته و شوروی و امریکا در حالت اماده باش جنگ قرار میگیرند چرا که قبل از این تنها وجود دکتر منهتن بود که مانع جنگ بین انها میشد
رورشاک
تنها قهرمان فیلم است که هنوز قانون بازنشستگی قهرمانان را رعایت نمیکند و جزو ۱۰ نفرمهمی ایست که اف بی ای به دنبال انهاست . مادر او فاحشه است و خودش از طریق همین روابط نامشروع به دنیا امده و هویت پدرش نامشخص است هر ماه مجله ی مرزنشین جدید که مربوط به تلاش اسرائیل برای به دست اوردن نیمه شرقی شهر اورشلیم و اعلام پایتختی اورشلیم برای اسرائیل است را میخواند . در اکثریت سکانس های که بدون لباس ابرقهرمانی ایست تابلویی با عنوان پایان نزدیک است در دست دارد. برای رسیدن به عدالت و جزای بدکاران خود او قاضی ایست و تقریبا هیچکسی سالم از زیر دست او ازاد نمیشود حتی اگر پاسخ صحیح به سوالات او بدهد .
نام او و لکه های جوهر روی صورتش که با توجه به احساساتش هر لحظه در حال تغییر و تحول است ما را به یاد یک تست روانشناسی به اسم لکه ی رورشاخ میاندازد که در آن افراد مورد معاینه، تلقی خودشان را از لکههای عجیب و غریب جوهر میگویند و بر اساس این تفسیر و تلقی، روانشناس، نوع شخصیت یا عملکرد احساسی فرد یا حتی اختلالات ذهنیاش را تشخیص میدهد. در این تست ۱۰ کارت که روی آنها لکههای متقارن نامنظمی چاپ شده به فرد مورد معاینه نشان داده میشود. ۵ تا از لکهها سیاه و سفید هستند، ۲ تا سیاه و قرمز و ۳ تا هم رنگی. از فرد مورد معاینه خواسته میشود که بگوید تلقی و تفسیرش از هر کارت چیست و لکه جوهر را میتواند به چه چیزی تشبیه کند. پایه اصلی آزمایش این است که هر کس براساس نوع خاص ادراک، نیازمندیها، انگیزهها و چالشهایش به لکههای به ظاهر بیمعنی که در این آزمایش نقش محرکهای بیرونی را دارند پاسخهای عینی معنیدار میدهد. هدف از این کار پیدا کردن جنبههای شناختی و شخصیتی فرد و کشف متغیرهایی مانند انگیزش، تمایلات پاسخدهی، حالت عاطفی و ادراک او است. با وجود کاربرد نسبتا گسترده آزمایش دهلکه هنوز به خوبی مکانیسم و علل پاسخگویی متفاوت افراد به لکهها مشخص نشده است. تنها چیزی که برای رورشاک در فیلم اهمیت دارد اجرای عدالت به هر قیمت است و جمله ای که دوبار انرا در فیلم تکرار میکند هیچوقت حاضر به مصالحه نشو حتی در نبرد ارماگدون! حتی زمانی که به زندان می افتد و روانشناسی میخواهد به او کمک کند خاطره ای از تکه تکه شدن دختری ۶ ساله توسط یک قاتل و بعد ریختن تکه های او جلوی سگ های خانه تعریف میکند و دیالوگ های میگوید که بیشتر ما را به این سمت سوق میدهد که رورشاک فرشته انتقام انسان ها برای نجات انسان های دیگر است .
و با توجه به رفتار رورشاک در برابر ادم های بد قصه به نظر می اید او معتقد است که انسان باید برای این رفتار خود مجازات شود و این تنها در نبرد ارماگدون روی خواهد داد جایی که خوب و بد در مقابل یکدیگر قرار میگیرند و ارتش خوبی ها پیروز خواهد شد.باید انسان های بد کشته شوند تا زمین به جایی بهتر برای زندگی تبدیل شود .
درباره ی شخصیت ادریان ویدت / ازیماندیس انچنان که باید در فیلم پرداخته نشده است و او فقط برای بیننده شخصی فوق العاده باهوش است که تنها مشکل جهان امروزی را بحران انرژی میداند و به همین جهت با همکاری دکتر منهتن در حال ساخت وسیله ای هستند که وابستگی انسان را به انرژی محدود پایان دهد .از دید ازیماندیس دنیا باید به شکلی یک پارچه با حاکمان عاقل باشد از همین روست که رفتار اسکندر مقدونی برای فتح کشورهای بیشتر زیر سایه یک حکومت را می ستاید. نام ازیماندیس در واقع اسم یونانی یکی از بزرگترین و در واقع نیرومندترین فرعون مصر به نام رامسس دوم است . در بزرگی و عظمت قلمروی او میتوان به کتیبه ای به جا مانده از او بر روی مجسمه ی خودش اشاره کرد : من رامسس دوم شاه شاهان هستم اگر کسی میخواهد بداند من چه کاره ام و کجا ارمیده ام بکوشد تا بر برخی از کارهای من پیشی گیرد . رامسس دوم در واقع همان فرعونی ایست که در سفر خروج بوده است مورخان اسلامی باور دارند که «رامسس دوم»همان فرعونی بودهاست که همعصر موسی بودهاست. در آیهٔ ۹۲ سورهٔ یونس، در قرآن پس از بیان گذر بنیاسرائیل از دریا، چنین آمدهاست:
پس امروز نجات میدهیم بدنت را تا باشی برای آیندگان نشانهای و همانا بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند.
برخی از مسلمانان باور دارند مومیایی به جا مانده از رامسس دوم، مصداق همین آیهاست. شرح حالی که در آیات قران وجود دارد بیش از همه با رامسس دوم مطابقت دارد.
سکانس پایانی
دنیل و رورشاک متوجه نقشه ی ازیماندیس برای قتل ابرقهرمان ها میشوند اما او به چه دلیل این کار را میکند ؟ در نبود خدای فیلم (دکتر منهتن)این ابرانسان ها هستند که برای نجات دنیا(جنگ هسته ای بین شوروی و امریکا) به سان جمله ی نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت به سوی ازیماندیس میروند :
«تنها از آن زمان که او (خداوند) در گور جای گرفته است شما بار دیگر رستاخیز کردهاید، تنها اکنون است که نیمروز بزرگ فرامیرسد، تنها اکنون است که انسان والاتر، خداوند ِزمین میشود!… هان، برپا! انسانهای والاتر، تنها اکنون است که کوه آینده بشر درد زایمان میکشد. خداوند مردهاست: اکنون ما میخواهیم که ابرانسان بزیَد.»
سکانس پایانی بدون شک یاداور داستان حضرت موسی (علیه السلام)و برادرش هارون است که برای هدایت رامسس دوم به دربار او رفتند و این همان اغاز قصه ای ایست که در پایان رامسس دوم در رود نیل غرق میشود . رورشاک و دنیل به عنوان ابرانسانهای برگزیده ی نیچه به سوی فرعون زمان میروند تا او را به راه راست هدایت کنند
معماری داخل هرم کاملا متاثر از فرهنگ باستانی مصر است حتی نماد چشم جهان بین تیز در میان سالن به خوبی دیده میشود اما نکته ی قابل توجه مانیتورینگ تمامی رسانه ها توسط ازیماندیس است . ازیماندیس هدف از همکاری خود و دکتر منهتن برای تولید انرژی نامحدود را میگوید در واقع او از ان انرژِی نامحدود ساخته شده میخواهد استفاده ی سوء کند و شهرهای مهم دنیا از قبیل نیویورک و مسکو و توکیو و … را نابود کند به اسم دکتر منهتن ! نکته ای که اینجا این داستان انرژی بسیار به واقعیت نزدیک میکند این است که این موتور های انرژی در سازمان تحقیقات نظامی ارتش راکفلر ساخته شده اند و جالب تر اینکه نماد ستاره صهیونیستها بر روی سینه ی دانشمندانی که روی طرح ازیماندیس کارمیکردند ما را با هدف اصلی این فیلم بیشتر اشنا میکند
طرح ازیماندیس موفق میشود و ۱۵ میلیون انسان در سراسر جهان کشته میشوند و حالا که موسی و هارون فیلم نمیتوانند در مقابل فرعون کاری بکنند خدا(دکتر منهتن) به کمک انها می اید و ابتدا او را در مقابل قدرت خود خار و ذلیل میکند.
برای ارام شدن وجدان خدا(دکتر منهتن) و پیامبرانش(دنیل و رورشاک)در برابر این جنایت که به اسم خدا(دکتر منهتن) ثبت شده است چه چیز میتواند تسکین دهنده باشد تا اینکه خدا(دکتر منهتن)فرعون را نکشد ؟ در این لحظه ازیماندیس صفحه ی نمایشگر را روشن میکند و ناباورانه کاراکتر ها مشاهده میکنند که دنیا رو به صلح اورده است و اینکه همه دست به دست هم سرود دوستی میخوانند در برابر دشمن جدیدی که در مقابل ان هیچ کاری نمیتوانند بکنند یعنی خدا ! در واقع رسانه نیز خدا را فریب میدهد .تنها کسی که با این قضیه کنار نمی اید رورشاک است که توسط دکتر منهتن کشته میشود .
با پایان جنگ بین اردن و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ نیمه ی غربی اورشلیم به دست اسرائیا و نیمه ی شرقی به دست اردن افتاد و سپس در جنگ سال ۱۹۶۷ بخش شرقی نیز توسط اسرائیل تصرف شد. جامعه جهانی حضور اسرائیل در بیت المقدس شرقی و بخش های دیگر کرانه باختری را «اشغال نظامی» می داند. در ۳۱ ژوئیه سال ۱۹۸۰ با تایید کنست پایتختی اورشلیم طبق مرزهای تعیین شده توسط دولت اسراییل در سال ۱۹۶۷، به یک اصل قانونی در حقوق اسراییل تبدیل شد. در پاسخ شورای امنیت طی قطعنامهٔ ۴۷۸ در همان سال اسراییل را برای اتخاذ این قانون سرزنش کرد، و تاکید کرد که این مخالف قانونهای بین المللی است، و از اطلاق پذیری کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو بر بخش غربی اورشلیم جلوگیری نخواهد کرد، زیرا این شهر جزء فرمانداری اورشلیم تحت قدرت ملی فلسطین پنداشته می شود. سازمان آزادی بخش فلسطین مرکزی را در بیت الشرق اورشلیم اداره می کرد که به دستور وزارت کشور اسراییل بسته شد.
در این متن کوشیدیم به بررسی یکی از فیلم های استراتژیک که صهیونیزم جهانی و اسرائیل را به چشم نیازی برای بهتر شدن جهان نگاه میکند بپردازیم .
در سال ۱۹۸۵ متفاوت با واقعیت، ابرقهرمانان در میان مردم وجود دارند. قاتل یکی از ابرقهرمانان سابق، رورشاک را به دنبال رد خود می کشد و در این بین چیزی را فاش می کند که می تواند سرنوشت دنیا را متفاوت با چیزی که ما میشناسیم رقم بزند.