به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلمهایی مانند «خشم و هیاهو» در سینمای ایران زیاد ساخته میشود. فیلمهایی که دیگر دیدن آنها در جشنوارههای فیلم فجر برای منتقدان به یک عادت گاه ملال آور تبدیل شده است. عشقهای ضربدری، رابطههای پنهانی، مردان زندار و دختران جوان، فحشهای رکیک و اشارات جنسی چاشنی فیلمهایی اینچنینی هستند.
اما این بار کارگردان«اعترافات ذهن خطرناک من»دست به کار خطرناکی زده است. خطرناک از این بابت کهبه عنوان سومین کار باید نشان می داد راه خود را در سینما انتخاب کرده است یا هنوز درحال تجربه کردن است؟
او پس از فیلم ۱۳ که روایتگر داستان نوجوانی ۱۳ ساله است که در سخت ترین سالهای زندگی پسران از لحاظ تربیتیُ بر اثر جدائی والدینش دچار آسیبهای روانی و متعاقب آن مشکلات اجتماعی می شود.«سیدی»دو سال بعد با فیلم«اعترافات ذهن خطرناک من»یک بار دیگر به جشنواره فیلم فجر باز می گردد با فیلمی متفاوت اما به نوعی با بن مایه روحی و روانی .
او در سومین اثرش می توانست نوع دیگری به مسائل اجتماعی بنگرد اما این کار را نکرد و باز به داستانی پرداخت که به جز همین بن مایه روانشناسانه، دو ویژگی مشترک دیگر داشت: یکی پرداختن به مسائل اجتماعی ،دیگری پایان باز یا نسبتا باز داستان.
شاید او سالهای بعد فیلمهای دیگری با مضامین دیگری بسازد اما این سومین اثر در یک دوره متصل و پیوسته به هم نشان می دهد«هومن سیدی»راه خود را انتخاب کرده است. او فیلمسازی است با دغدغه های روحی و روانی در حوزه مسائل اجتماعی.
این که فیلمهای او به کدام ژانر تعلق دارد، وحشت یا جنائی چیزی را تغییر نمیدهد، آنچه مهم است در هر سه اثر سیدی با موضوعهای اجتماعی مواجهیم که به لایه های پنهانی درونمایه نا شناخته انسانها نقب می زند . این دغدغه فیلمساز است که انسانی را نمایش دهد که شناخت تمام ابعاد وجودیش و اعمال و رفتاری که بروز می دهد دشوار و پیچیده است خواه یک نوجوان باشد یا شخصی که هویتش را گم کرده است و یا اینکه هنرمند محبوبی که خودش را گم کرده است.
«خسرو پارسا»میتواند نمادی از انسانهایی باشد که یکشبه به شهرت و محبوبیت دست پیدا کردهاند، اما در ایجاد توازن بین موقعیت اجتماعی جدید با وجوه متعارف فرهنگی اجتماعی جامعه خویش موفق نیستند. او تنهاست نه پدری ،نه مادری نه برادر یا خواهری؟ در دادگاه هیچ کس با او نیست حتی پسر کوچکش که بازپرس پرونده میگوید او هم پدرش را دوست ندارد و او را در قتل«تینا»مقصر می داند. این همه بی ریشه بودن ممکن است در یک جامعه غربی عادی باشد اما در فرهنگ ایرانی چیز تازه یافته ای است که فیلمسازان جوان ما روی آن تکیه بسیاری دارند (فارغ از درست یا نادرست بودن آن). در این میان«تینا»و«حنا»و حتی پسر خردسالشان را می توان قربانیان این عدم توازن روحی و روانی شخصیت«پارسا»دانست هر چند خودشان نیز مقصرند.«تینا»به دلیل تصمیم ناگهانی برای خودکشی و«حنا»برای پاسخ به نجواهای اغواگرانه«خسرو.»
موضوع برداشت فیلم از ماجرای غم انگیز مرحومه«شهلا جاهد»(همسر موقت فوتبالیست مشهور«ناصر محمدخانی»که به جرم قتل مرحومه«لاله سحرخیزان»همسر دائمی وی اعدام شد)، آنقدر واضح است که ذکر آن را در تیتراژ آغاز فیلم ضروری می کرد. اما آیا«حنا» هم مثل«شهلا»دچار جنون آنی شده بود یا عالمانه و از روی حسادت رقیبش را به قتل رسانده بود و یا به عشق«خسرو» قتلی را به گردن گرفت که مرتکبش نشده، تا دامن خسرو از اتهام قتل پاک شود؟ ابهامات پرونده«شهلا»از نظر افکار عمومی همچنان پابرجاست و این همان چیزی است که با علاقمندی های«هومن سیدی»در پایان نداشتن فیلمهایش سازگار است، هرچند بسیاری از تماشاگران این نوع پایان را نمی پسندند.
تغییر رنگ فیلم از میانه داستان نشان از پایان خوش آب و رنگ زندگی هنرمندی دارد که رو به اضمحلال است و استعاره از موقعیت ابهام آمیزی که در ماجرای قتل«حنا»اتفاق افتاده است.
دقت کارگردان در سکانس بازسازی صحنه قتل ستودنی است چرا که خشن ترین صحنه فیلم را به خوبی فقط با روایت«حنا»از چگونگی ارتکاب جرم و بدون نشان دادن مقتول به خوبی به تصویر کشیده است. شرایط موجود در جامعه امروز ما که دچار ناهنجاریهای اجتماعی نظیر قتلهای خیابانی و خانگی به دست اشرار است ،جستجو گری در جزئیات دهشتبار قتلها را به شدت افزایش داده است تا جائیکه متاسفانه برای دیدن صحنه اعدام در ملأعام در سحرگاهان در میادین اجرای حکم حاضر می شوند و حتی از این صحنه ها فیلمبرداری می کنند وآ ن را منتشر می کنند. در این شرایط سیدی ترجیح می دهد این صحنه را با نشانه ها به تصویر بکشد .کاری که متأسفانه در بقیه موارد به آن توجهی نکرده است.
صحنههایی مانند کتک زدن«حنا»که مکرر تکرار می شود یا خشونتهای لفظی و به کاربردن فحشها و کلمات نامناسب از جمله مواردی است که باید درآن تأمل کرد.
پخش صدای اذان در لحظات قبل از اعدام«حنا»، اگر نگوییم یک ایهام مغرضانه یا عنادآمیز در ضایع کردن یک نوای ملکوتی در یک موقعیت خشونت بار است، باید آن را کج سلیقگی کارگردانی دانست که برای تصاویر قتل«تینا»تمهید استعاره گونه ای به خرج داده است .
«نوید محمد زاده»پس از بازی درخشانش در فیلم«عصبانی نیستم»این بار هم گام بلندی برای جایزه نقش اول مرد برداشته است.«طناز طباطبائی»گرچه بازی خوبی دارد اما ای کاش این نقش را از اول نمیپذیرفت، چرا که بعد از درخشش خوبی که در«هیس دخترها فریاد نمیزنند»داشت، ایفای نقش مشابه«شیرین»در این فیلم گامی روبه جلو برای او محسوب نمیشود. دوباره دادگاه دوباره بازداشت و دوباره اعدام برای«طناز طباطبائی»درجا زدن در نقشی است که بار اول از عهدهاش به خوبی برآمده است .این درحالی است که او استعداد زیادی برای نقشهای جدید و خلق شخصیتها و موقعیتهای بهتری را نیز دارد که باید از این پس با دقت آنها را مورد مطالعه قراردهد.
صدابرداری هم از نقاط قابل توجه فیلم است که نشان از تسلط«حسین بشاش» در کاری است که بر عهده گرفته است. همینطور نورپردازی و تصویربرداری فیلم.
به هرحال«خشم و هیاهو»پیش از آنکه نشانه ای از خلاقیت و نوگرایی در آثار کارگردان جوان ما باشد نشانه ای از تمایل او به ادامه روندی است که پیش از این در وانمایی ابعاد روانشناسی انسانها در موقعیتهای خاص اجتماعی تجربه کرده است، بدون تداوم بلند پروازیهای این کارگردان خوش آتیه.