میثم کریمی : داستان زندگی رانندگان فرمول یک به ندرت اتفاق می افتد که در سینما طرفداران ویژه ای داشته باشد و کمپانی های بزرگ هم کمتر این زحمت را به خود می...
18 آذر 1395
داستان زندگی رانندگان فرمول یک به ندرت اتفاق می افتد که در سینما طرفداران ویژه ای داشته باشد و کمپانی های بزرگ هم کمتر این زحمت را به خود می دهند تا فیلمی براساس مسابقات " فرمول یک " بسازند. اما اتفاقاتی که برای نیکی لائودا در جریان مسابقات جایزه بزرگ سال 1976 آلمان رخ داد، به اندازه ای حماسی و تاثیرگذار بود که بالاخره یکی در هالیوود پیدا شود تا این رویداد ماندگار را به فیلم تبدیل کند تا افراد بیشتری بتوانند با این داستان تاثیرگذار آشنا شوند.
داستان از این قرار بود که نیک لائودا ( در فیلم با بازی دنیل بروهل ) که راننده فرمول یک حرفه ای محسوب می شود، در جریان مسابقات جایزه بزرگ آلمان در سال 1976 با رقیب سرسختش یعنی جیمز هانت ( در فیلم با بازی کریس همسورث ) وارد رقابت هیجان انگیزی می شود اما در میانه راه ماشین فِراری او به مانع سمت راست مسیر برخورد می کند و در ادامه یک ماشین دیگر با او برخورد کرده و فِراری لائودا در آتش می سوزد. این اتفاق ناگوار باعث سوختگی شدید لائودا از ناحیه صورت و ریه شد و خودش هم مدتی در کما بسر برد بطوریکه بسیاری امید خود را برای زنده ماندن او از دست داده بودند.
اما لائودا در نهایت توانست سلامتی خود را بدست بیاورد و پس از آن هم در یک اقدام تحسین برانگیز، حدود شش هفته بعد باز هم سوار ماشین فِراری خودش شد و بار دیگر به مسابقات فرمول یک بازگشت و در مقابل رقیب قدیمی اش یعنی جیمز هانت قرار گرفت و...
« شتاب » بر روی کاغذ اثری " ورزشی " محسوب می شود که مخصوصاً " فرمول یک محور بودنش " یک عامل بازدارنده برای هر تماشاگری محسوب می شود، اما وضعیت « شتاب » تا حد زیادی متفاوت از فیلمهای مشابه اش است. « شتاب » برخلاف دیگر فیلمهای ورزشی ، علاقه ای به خلق حماسه ندارد و واقعیت را همانطور که همه شنیده و دیده اند، به تصویر کشیده است. در این فیلم ما با قهرمانی به نام نیکی لائودا مواجه هستیم که مشکلات و امتیازات خاص خود را دارد. او سرکش و ستیزه جو هست و همین خلق و خوی وی ، هم باعث دردسرش می شود و هم باعث موفقیت دوباره اش در بازگشت به دنیای حرفه ای! در واقع تصویری که « شتاب » از نیکی لائودا برای مخاطب ترسیم کرده، ابدا نشانی از آن قهرمانانی ندارد که اغلب بصورت کلیشه در هر اثر ورزشی یا بیوگرافی مشاهده می شود. لائودا اگرچه در دنیای واقعی هم یک قهرمان واقعی محسوب می شود و به حدی داستان بازگشتش به دنیای حرفه ای تحسین برانگیز هست که هر انسانی را تحت تاثیر قرار دهد، اما هاوارد با هوشمندی از کلیشه کردن شخصیت نیکی لائودا پرهیز کرده و وجه انسانی تری در « شتاب » به او داده است.
ران هاوارد که اغلب وی را با آثار درام بیاد می آورند، از تسلط خود بر درام داستان به خوبی بهره گرفته و زندگی دو قهرمان داستان را تا جایی که فیلم " کشش " لازم را داشته، به تصویر کشیده است. قهرمانی در مسابقات جایزه بزرگ و رقابت هانت و لائودا ، مسئله ای هست که همه طرفداران فرمول یک به خوبی به یاد دارند اما کمتر کسی از زندگی خصوصی نیکی لائودا اطلاع کاملی دارد و ران هاوارد با « شتاب » این فرصت را در اختیار مخاطبین قرار داده تا اینبار بصورت موشکافانه تر به زندگی شخصی وی وارد شوند و پی به ابعاد مختلف شخصیت این قهرمان ببرند.
البته در مورد جیمز هانت باید گفت که مشخصاً دست هاوارد برای به تصویر کشیدن زندگی شخصی وی به مراتب بازتر بوده چراکه این شخصیت به خودیِ خود، به حدی پر حاشیه بوده که به راحتی می توان حتی یک فیلم مستقل براساس زندگی او ساخت. هانت از جمله ورزشکاران پر حاشیه ای بود که خوشگذرانی هایش زبانزد عام و خاص بود از جمله اینکه گفته می شد همواره چند دقیقه قبل از برگزاری مسابقات می بایستی رابطه ای جنسی را تجربه می کرد(!) و یا حتی رابطه اش با مدل معروف که سرانجام این مدل ترغیب به رابطه با ریچارد برتون شد و بسیاری دیگر از اتفاقاتی که صرفاً از جیمز هانت شخصیتی پر حاشیه ساخته بود. اما هاوارد با اینکه بصورت محدود به خوشگذرانی ها و رفتارها4ی خاص جیمز هانت اشاره کرده، اما بصورت صریح از پرداختن کامل به آن خودداری کرده و تمرکزش را بیشتر بر روی اتفاق رخ داده میان او و لائودا قرار داده است.
« شتاب » با فیلمنامه دقیق و سنجیده پیتر مورگان توانسته یکی از بهترین آثار بیوگرافی - ورزشی ( می توان این فیلم را در رده ورزشی دسته بندی کرد ) در دهه ی اخیر باشد. فیلمنامه تحسین برانگیز پیتر مورگان، تماشاگر را از مسیر اصلی منحرف نمی کند و در چارچوب تعیین شده و محدودی که دارد، بهترین عملکرد را از شخصیت پردازی گرفته تا انگیزه دو قهرمان فرمول یک برای رقابت با یکدیگر ، به تصویر کشیده است. در این میان مورگان چندتایی روابط عاشقانه را در بطن داستان قرار داده که اگرچه در سطح داستان اصلی نیستند و به جز پر کردن شات های فیلم، دستاورد دیگری برای تماشاگر نداشته اما خوشبختانه به مرحله ای نمی رسند که تماشاگر را از بابت تماشای آن، پشیمان کند.
نام " فرمول یک " با هیجان پیوند خورده است و به همین جهت، در فیلم لحظات اکشنی هم وجود دارند که همگی آنها به داخل پیست مسابقه و اتومبیل رانی5 خلاصه شده است. شاید پیش از دیدن « شتاب » می شد این سکانس ها را یکی از کسل کننده ترین بخش از فیلم نامید اما خوشبختانه ران هاوارد که تبحر زیادی در ساخت آثار درام دارد، اینبار توانایی اش در ساخت سکانس های اکشن به خوبی به نمایش گذاشته و حداقل اینبار در هنگام مشاهده مسابقات فرمول یک بر پرده سینماها، کمی هیجان به تماشاگر می منتقل می شود! هاوارد به همراه فیلمبرداری تحسین برانگیز فیلمبردار محبوبم یعنی آنتونی داد مانل ( فیلمبردار آثاری مشهوری نظیر « میلیونر زاغه نشین / Slumdog Millionaire » و « 28 روز بعد » 28 Days Later » ) توانسته اند از پیست های مسابقات فرمول یک و خستگی که بهرحال اگر طرفدار این ورزش نباشید، نصیبتان می شود، موقعیتی هیجان انگیز بسازند که البته تعداد زیادی نمای سینماتیک هم در آن گنجانده شده که سینمایی بودن اثر را به رخ بکشد. شاید این برای اولین بار باشد که باید بگویم تماشای مسابقات اتومبیل رانی فرمول یک تا این حد جذاب و تماشایی شده است!
دو بازیگر اصلی فیلم به خوبی در نقشهای خود قرار گرفته اند. دنیل بروهل در نقش نیکی لائودا، مغرور و جامعه گریز است و این ویژگی به خوبی توسط بروهل به تصویر کشیده شده است. کریس همسورث در نقش جیمز هانت، تفاوت های بارزی با خودِ هانت دارد ( حداقل در ظاهر که کاملا عیان است) اما با اینحال چنانچه هانتِ اصلی را کمتر ببینیم و به چهره همسورث در « شتاب » عادت کنیم، مشکلی به وجود نمی آید. مدتهاست که عادت کرده ایم هسمورث را با آن پُتک معروفش ببینیم و حالا مشاهده وی در قامت یک قهرمان خوشگذران فرمول یک ، اتفاقی خوشایند محسوب6 می شود. اما برخلاف بازیگران اصلی فیلم که در نقشهای خود راحت هستند، پرداخت بازیگران مکمل فیلم به مرحله تکامل نمی رسد و به همین جهت حضور آنها در صحنه کارایی لازم را از دست می دهد. از بین این بازیگران مشخصاً وضعیت اولیویا وایلد از دیگران به مراتب بدتر است.
در پایان می خواهم اشاره ای به سرنوشت این دو قهرمان محبوب دنیای فرمول یک اشاره کنم. نیکی لائودا در حال حاضر یکی از مطرح ترین مدیران در دنیای فرمول یک محسوب می شود که سالهاست علاوه بر مدیریت ، به تجارت روی آورده. اما رقیب سنتی وی یعنی جیمز هانت، در سال 1993 و در سن 45 سالگی بر اثر سکته قلبی جان به جان افرین تسلیم کرد. این اتفاق در حالی رخ داده بود که هانت دو روز قبل از مرگش در حال گزارش مسابقات گرندپری کانادا بود و جالب تر اینکه چند ساعت قبل از مرگش بالاخره پس از خوشگذرانی ها و روابط خارج از عرف فراوانی که تجربه کرده بود، پیشنهاد ازدواج رسمی خودش را به خانمی به نام هلن دایسون ارائه کرده بود اما هرگز به توفیق نرسید!
نیک لادا در مسابقات اتومبیل رانی سال 1976 بر اثر یک حادثه ناگوار به شدت مصدوم شده و با زحمت از مرگ می گریزد. اما این راننده جسور مدتی بعد باز هم به مسابقات بازگشته و اینبار باید رقیبش جیمز هانت را برای قهرمانی از سر راه بردارد...